پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

«کوات» امام‌زاده شمس‌الدین در قلب‌تان جا باز می‌کند + تصاویر

0
پایگاه خبری چهاردانگه نیوز:  شناور در مِه می‌رویم و دانه‌های نَم می‌پاشد توی صورت‌مان… چراغ ماشین‌ها در بام «کیاسر» روشن است… در روزی که صورت جاده را ابرها شسته‌اند و خورشید غیبت دارد و جنگل سبز، هم.

قصدمان دیدن روستایی به قدمت دو هزار و 500 سال در دهستان پشت‌کوه ساری است… ییلاقی در مرز دو استان سمنان و مازندران… روستایی که گوات، شاهزاده ساسانی آن را بنا کرد… «کوات».

به پاسگاه پلیس «تِلمادره» می‌رسیم و آدرس داریم که باید در جاده روبرویش برانیم… می‌پیچیم سمت مسیر، همانطور که بچه شغال دَمَر افتاده در شانه جاده، آه از نهادمان بلند می‌کند… صحنه دلخراشی که مُدام دیده می‌شود و کسی نیست که هواخواه درست و درمان حیات وحش باشد انگار… بیچاره صدها سگ و خرگوش و سنجاب و روباهی که پرونده زندگی‌شان اینطور بسته می‌شود.

از روستاهای «بِرد» و «پِشِرت» و باغ‌ها و استخرهای ذخیره آب رد می‌شویم. از پروژه متوقف شده گازرسانی و مزرعه درحال احداث پرورش گاو و مرکز تحقیقات کشاورزی.

تا می‌رسیم به سومین آبادی… به «کوات»… کافی‌ست از آینه بغل اتومبیل، راه آمده را ورانداز کنید تا دنیای خیال را ببینید… آنجا که مِه و گون‌های کوهی ایستاده‌اند به تماشای مسافران.

جنوب مازندران همین‌جاست… همین نقطه که کواتِ نُقلی قرار دارد… همین جا که بارگاه سفیدرنگ امامزاده شمس الدین از منسوبان به امام موسی کاظم (ع) فی الفور در قلب‌تان جا باز می‌کند تا زیارتش، خستگی را بدر کند.

خانه‌های بومی کوات را نمی‌شود ندید. چوب و کاهگل دیوارها و سقف شیروانی‌شان را.

شهریور زمان قشنگی‌ست برای دیدار این کهن ییلاق… از آن جهت شاید که مهاجران رفته به سمنان و تهران و ساری، تعطیلات را برگشته‌اند به زادگاهشان و با خود، رونق و صدا و آب و جارو آورده‌اند به سرای آبا و اجدادی.

از آن جهت که در تک و توک تنورهای بجا مانده، هیزم ریخته‌اند تا نان محلی این خطه نصیب گردشگر جماعت هم بشود.

از اهالی می‌پرسیم و می‌فهمیم دامداری و کشاورزی اینجا مرسوم است. می‌فهمیم در 13 کیلومتری چشمه های رنگی باداب سورت ایستاده‌ایم. و اینکه «قلعه سر» و «مالخواست» و «اُروست» روستاهای بعدی‌اند.

که ماشین عروسی با کاروانش، هیاهوکنان از دل کوه و تپه بالا می‌روند و پشت بندشان – گله غازها – عرض جاده را پُر می‌کنند.

کوات را می‌چرخیم. کواتِ آرام و خلوت و مهربان را. به پیربانوهای شمالی عرض ادب می‌کنیم، به دهقان پیری که سوار بر قاطر دور می‌شود. از کنار شمشادها و انگورها وگردوها رد می‌شویم. بوی آغل می‌آید و خروش باد در ارتفاع.

خانه بهداشت و حسینیه حضرت ابوالفضل را می‌سپاریم به یاد و عاشق خونگرمی مردمان کوهستان می‌شویم.

چه حال عجیبی دارد قدم زدن در تاریخ…! جایی که با چشم‌انداز تک درخت‌ها اُخت می‌شوی و با گشاده‌رویی کواتی‌های مهمان‌نواز…!

بر تخته سنگی مُشرف به روستا می‌نشینیم تا نفسی چاق کنیم و صد البته با رنج‌های محسوس این اقلیم… چنانچه دلربایی این جغرافیا نمی‌تواند مسجد نیمه کاره روستا را از نظر پنهان کند، عبادتگاه ناتمامی که در ورودی این ییلاق چشم در چشم بیننده می‌دوزد. همچنین خاکی بودن کوات و سوال‌هایی که پی در پی متولد می‌شوند.و حواس جمع‌تر به «کوات» دل بدهیم… به تاریخ و طبیعت و دلربایی‌اش… به تکه‌ای از مازندران که مادربزرگانه نگاه می‌کند و لبخند می‌زند.

یادداشت از: رقیه توسلی

انتهای پیام/86034/ع

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.