اختصاصی پایگاه خبری چهاردانگه: کربلایی میرزا حسن موسوی فرزند سید آقابزرگ فرزند سید ابراهیم در سال ۱۲۹۷ در روستای الیرد بخش چهاردانگه شهرستان ساری دیده به جهان گشود و در ۲۵ دی ۱۳۵۷ دار فانی را وداع به رحمت حق واصل شد. و در همان روستا الیرد مدفون شدند.
ایشان دو همسر و ده فرزند داشت که ۶ پسر و ۴ دختر می باشند و یکی از پسر شان به نام مهدی که دروس حوزوی را در مشهد می گذراند در سال ۱۳۳۹ در جوانی دار فانی را وداع گفت و پدر در را سوگ عظیمی نشاند و وی در باره این مصیبت شعر جانسوزی گفته است.
ایشان هیچ وقت ملبس به لباس رو حانیت نشد و علت آن را به در گیر های مداوم با خوانین و حضور در دادگاه و پاسگاه می دانست که می فرمود اگر با این لباس در چنین جاهایی شرکت کمک باعث هتک حرمت لباس روحانیت می شود. او امورات خود را با کشاورزی می گذراند.
تحصیلات میرزا حسن موسوی
ایشان مقدمان علوم دینی را نزد ملا غلامرضا تویه در واری در روستای اراء فرا گرفت. استاد دیگر ایشان حاج سید شفیع ارائی بود که خود از صاحب تالیف و از بزرگان علمی منطقه بودند .بعد از آن برای کسب علم به دامغان و سمنان مهاجرت نمودند.
سپس برای کسب علوم دینی و تکمیل معلومات خویش به مشهد مقدس مهاجرت نمود و به عتبات عالیات نجف و کربلا هجرت نمود و از این رهگذر ره آورد علمی خویش را با عطر معنویت زیارت امیر المومنین و سالار شهیدان در هم آمیخت.
ایشان در علم حدیث ،تاریخ و علو غریبه آگاهی داشت. حتی برخی از اشعار وی متن عربی آیات و روایات آمده است که حاکی از تسلط ایشان بر حدیث و آیات است.
نظرات چند تن از علما و هنر تعزیه در باره میرزا حسن موسوی
جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین سید صالح میر عمادی که از علما و اساتید حوزه علمیه قم می باشد در باره ایشان چنین می نویسد:
سال ۱۳۳۸ ه ش برای ادامه تحصیل از اراء به روستای الیرد رفته بودیم، زیرا استاد ما مرحوم حجت الاسلام میر معصوم میرعمادی برای تدریس به آنجا رفته بود ما عوامل فی النحو را در الیرد نزد ایشان فرا گرفته ایم. از ابتداء در خانه مرحوم میرزا حسن موسوی سکونت گزیده ایم، خانه ای که برای درس خواندن و نوشتن بسیار مناسب بود.
در آن ایام از ایشان جز بزرگواری و محبت چیزی ندیده ایم. در همان تاریخ میرزا حسن موسوی دفتر شعری داشت. اشعار بسیار قوی ایشان نشان دهنده سطح علمی بسیار بالای ایشان بود.
جناب آقای عبدل خلیلی از پشکسوتان تعزیه می گوید: زمانی که ملا وحید دامغانی برای مدتی در شویلاشت بود بار ها دیده ام که ایشان برای مرحوم موسوی احترام زیادی قائل بودو گاهی با هم بحث علمی می کردند.
از ملا وحید دامغانی سوال کردم چرا برای آقای موسوی خیلی احترام می گذارید، فرمود: « در منطقه ساری تا کیاسر عالمی مثل او وجود ندارد.»
اشعار میرزا حسن موسوی
از ایشان سه دفتر شعر در دست است که حاکی از این بود که مرحوم بنا داشت با نگارش دستی آنرا تکثیر و در اختیار علاقمندان قرار دهد. ایشان در وصیت نامه خود که چند ماه قبل از فوت خود نوشته بود به فرزندان خود سفارش کرد که دیوان اشعارش را چاپ نمایند تا در اختیار دوستان اهل بیت قرار گیرد.
ایشان در ابتدای دفتر بحر الاحزان چنین می نویسد:« با اشاره حضرت صدیقه کبری سلام الله علیهاآن مخدره دو جهان که اینجانب میرزا حسن موسوی ابن مرحوم مغفور سید آقا بزرگ الیری هزار جریبی در عالم رویا مامور بذکر مراثی و مصایب اولاد طاهرینش گردیدم. الحمدلله به تایید یزدانی و توفیقات سبحانی در مقام امر بر آمدم و کتاب بحر الاحزان را تصنیف و تالیف نمودم. امید است که این تحفه محقر قبول آن مخدره دو جهان گردد.»
دفتر اول ایشان که با نام بحر الاحزان می باشد یک کتاب تنظیم شده است که پیرامون نهضت سالار شهیدان مطابق با تاریخ تنظیم شده است که این نشان دهنده مرثیه سرایی ساده نیست، بلکه بیان تاریخ در قالب شعر است. این دفتر با خط زیبای سید معصوم میر عمادی ارایی تحریر شده است.
دفتر دوم و سوم هر دو نیمه کاره می باشد.
شعر ایشان از لحاظ محتوایی به مدایح و مراثی و سینه زنی ها و غزلیات اخلاقی و نصایح تقسیم می شود.
دیوان اشعر سید حسن موسوی الیردی در سال ۱۳۸۸ به همت حجت الاسلام والمسلمین سید کمال الدین عمادی به زیور چاپ آراسته گشت تا دوستاران اهل بیت با مطالعه آن فیض ببرند.
دیوان ایشاه مشتمل بر دفتر اول بحرالاحزان ، دفتر دوم بحر الاحزان، دفتر سوم غزلیات و مدایح و اشعار عرفانی در ۴۲۸ صفحه می باشد.
شعر مطلع دیوان موسوی در حمد باری تعالی
بحمــد خداونــــــد فـــــرد قــدیـــم سمیـــع بصیـرست حـــی کـــریم
ز نابـــــود بـــــود آورد روی کــــــار زقــــدرت عیــان کرد لیل و نهــــار
به هـــر راز پوشیـــده دانـــا بـــود به هر شــی مشکل توانـــا بــــود
بزرگــــی ســـزاوار بر ذات اوست کجا خامه قادر به اوصاف اوســت
پس از حمد بی حد ثنـای و درود بنعــــت پیمبــــــــر راونــــش درود
به هــر گمـــرهــان بــود رهنمـــا رســـــول خـــــدا خـــاتم الانبیـــــا
پس از حنــد دادار نعـت رســـول ســــلام تحیــــت بـه زوج بتــــــول
ز بعـــدش دو نوبـــاوه مصطفـــی دو ســـرو گلستــــان خیــرالنسـاء
درودم همــی بــاد بر شـــاه دیـن بنه تن وصــــی کلهــم اجمعیـــــن
بدربارشان موســوی چون غــلام بود ذکر شان ورد هر صبح و شام
وصیت کردن حضرت فاطمه زهرا(ع) با امیر المومنین
بیا اندر کنـــــارم ای پســـر عــــم ببالینـــــم نشیــــن ای شــــاه یکـــدم
بزهرا باد هجـــران شد دمیـــــده بــــــدان روزم به آخـــــر در رسیـــــده
رسیــــده روز هجــــران فــــراغت دیگــــر دیـــــدار مــــا شـــد در قیامت
تو یکدم بر وصــیت گوش میــــدار کـه تــا اینــــک برایت ســــازم اظهـــار
اگر دیدی ز من رنجـــی بــــدوران بحـــل بنمــــا مــــــرا از راه احســـــان
حضور باب مـــن در روز محشــــر خجل منمــــا مــــــرا پیـــش پیمبــــــر
دم مــرگ بــه حــال احتــضـــارم همی طفلان به دستت می سپـــارم
مشو غافل دمـی از کودکـــــانم خصوصــــا ایــن دو نـور دیـــده گانــــم
که این هر دو عـزیزان رسولنــــد دو سبطیــــن نـــور چشمــان بتولنــد
روا نبــود دمـــی آزرده باشنـــــد و یــا بـا حــالــــت پژمـــرده باشنـــــد
که بس دشوار می باشد بزهـرا باین جــا یـــا کـــه انــــدر دار عقبــــا
دیگر چون رخت بستم ای وفادار به شب نعشم پسر عم خاک بسپار
نیم راضی که این قومان هتــاک گذارنــــد پا مــــزارم قــــوم بی بــاک
که بس آزار و از ایشان کشیدم دمی بعـــــد پــــدر راحــــت ندیـــــدم
چه من رفتم از این دنیای پر غم خــدا بادا نگهــــــدارت پســــر عــــــم
نظر بر موسوی کن روز محشـــر مکـــن شـــرمنـــده اش نـــزد پیمبــــر
منبع : دیوان اشعار کربلایی میرزا حسن موسوی