اختصاصی پایگاه خبری چهاردانگه: یکی از مشکلات عمده منطقه هزار جریب در اواخر دوره قاجاریه و اوایل حکومت رضاشاه پهلوی، وجود یاغیانی بودند که با راهزنی و غارت اموال مردم آسایش را از آنها سلب نموده بودند. یکی از ماجرای تلخ حمله یاغیان، حمله جلال به کیاسر بود. حمله سیدجلال جمالدین کلایی به کیاسر در اواسط جمادی الاخر سال ۱۳۴۵ ه ق یا اواخر آذر ماه سال ۱۳۰۵ ه ش اتفاق افتاد. اهمیت این ماجرا به قدری زیاد بود که مردم تا مدتها بعد سال ۱۳۰۵ (۱۳۴۵ ه.ق) را به عنوان مبدا تاریخ در کیاسر و منطقه به شمار میآوردند و به آن جلالی سال میگفتند.
سید جلال جمالدین کلایی در سال ۱۲۷۳در روستای جمال الدین کلا که در آن موقع جزء دودانگه بود متولد شد. شغل وی آبدنگچی در روستای قادیکلا بود.
الف. شیخ سیف الله یساری -در مورد ماجرای حمله سیدجلال الدین جمال الدین کلایی به کیاسر، مطلع ترین فردی که در ماجرای حمله سیدجلال به کیاسر خود نیز در کیاسر حضور داشته و از نزدیک شاهد ماجرا بودند، شیخ سیف الله یساری اولین معلم چهاردانگه می باشند. وی همچنین از طرف حکومت ماموریت داشت مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن حدود را سر سامان دهد. شیخ سیف الله یساری شاعر، مفسر و مورخ به نام چهاردانگه و مازندران سه جلد کتاب تاریخ مازندران را به نگارش دار آورده است که متاسفانه تاکنون هنوز به زیور طبع آراسته نگشت. ایشان پیرامون شرارت سید جلال مکاتباتی با چراغعلی پهلوی حاکم وقت مازندران داشت که پاسخ چراغعلی پهلوی به شیخ سیف الله یساری را بصورت سند در کتاب تاریخ آموزش و پرورش چهاردانگه آوردم. (خلیلی، شریعت نژاد، تاریخ آموزش و پرورش چهاردانگه، ص ۸۹)
ب. آیت الله شیخ علی اصغر ولویه ای – یکی از بزرگانی که به ماجرای حمله سیدجلال به کیاسر پرداخته آیت الله شیخ علی اصغر ولویه ای می باشد که از علمان به نام مازندران و ایران در اواخر قاجار و اوایل پهلوی بودند. ایشان ماجرای حمله به کیاسر را در قالب شعری سرودند. آیت الله ولویه ای به همراهی قاسم (معروف به قاسم دول)، وجیه و مسیح پروری در این جنگ اشاره می نمایند. مکاتبات متعدد شیخ هادی فولادی به مجلس شورای ملی از شرارت وجیه و مسیح پروری نشان دهنده اوج شرارت آنها در منطقه بود. با توجه به وضعیت معیشتی روستاهای مازندران نسبت به سمنان، عموم حمله های آنها به روستا های مازندران بود.
به ماه جمادی به سال چهل و پنج کیاسر سیه شد در هیاهوی جنگ
که دزدان گرفتند اطراف را احاطه نمودند اشراف را
به ضرب گلوله در آن دهکده کیاسر شده یکسر آتشکده
صدای تفنگ و فغان زنان کیاسر شده یکسر الامان
حسن چون به چالاکی و پردلی مدد خواست از شه مردان علی
حسن چون بزد قاسم دول را …………………….
که سردار جنگ آن مسیح یلی که نام برادر بود آن وجی
نیم پور حاج محمدعلی ای جلال دمارت در آرم در این رورزگار
این شعر چون توسط افراد کم سواد و بیسواد به صورت سینه به سینه منتقل شده است، شاید از استحکام شعری را برخوردار نباشد. اما اشاره های که در آن شعر شده کاملاً دقیق میباشد. (راوی این شعر حاج عبدالله یوسفی میباشد).
لازم به یادآوری است آیت الله شیخ علی اصغر ولویه ای در سال ۱۳۱۳ ه ش رحلت نمودند.
پ. همدستی جلال با حاکم مازندران
فردی که هویتش شناخته نشده است از طرف مجلس شورای ملی مامور می شود تا از وضعیت مازندران گزارشی تهیه نماید. وی گزارشی مفصل در رابطه با مازندران تنظیم و در تاریخ دهم آذر ۱۳۰۵ به مجلس شورای ملی ارائه می نماید. ایشان به رابطه و همدستی سیدجلال با کسرایی حاکم مازندران در ایجاد شرارت و ناامنی اشاره می نماید (این گزارش ۲۵ روز قبل از حمله جلال به کیاسر تنظیم شده است) و چنین می نویسد:
« این مدت حکومتش با سیدجلال معروف در قضا هم مکاتبه و هم استفاده داشت. شریک دزد و رفیق قافله بود. هر اقدامی که در آن صفحات هزارجریب می گردید مرتباً حق سکوت ایالت را از جاجیم و آرد و پول می فرستاد تا آنکه چندی قبل مرکز از واقعه همدستی های کسرایی با جلال متنفذین خوانین آن حدودها که با یکدیگر باطن دست به یکی بودند مستحضر شد. همین که خود را مسئول دید اظهار کرد که خواستم جلال را تامین بدهم. حالا مامورهای عدیده که خود آن مامورین که به واسطه علاقمندی که در این حدود دارند مامور دستگیری جلال هستند.» ( اسناد مازندران در دوره رضا شاه، نوری، مصطفی، ص ۶۶ )
در این رابطه نقل است حاکم وقت مازندران برای اینکه نشان دهد قصد سرکوبی سید جلال را دارد تعدادی اسلحه و نیرو به کیاسر می فرستد و از طرف دیگر برای سیدجلال پیغام می دهد که اسلحه خراب بوده و کارایی ندارند و تو نگران اسلحه های داده شده نباش. گزارش فوق نشان دهنده صحت این مطلب می باشد. در ادامه گزارش چنین آمده است:
« خاتمه عرض می کنم اگر بخواهید جلال دستگیر شود خوانین محلی دودانگه و چهاردانگه را مسئول فرمایید. خیلی به سهولت ممکن است دستگیر شود به دلیل آنکه باطناً برای استفاده همه با جلال دست به یکی بودند برحسب ظاهر اهمیت می دادند که خیال دولت متزلزل بکنند.» (اسناد مازندران در دوره رضا شاه، نوری، مصطفی، ص ۶۷)
—————————————————————————
ت. دو نمونه از شکایتی مردم دودانگه به مجلس شورای ملی از شرارت های سیدجلال
شکایت مردم محروم دودانگه و چهاردانگه نشان می دهد شرارت جلال و دار و دسته اش جان مردم دودانگه و چهاردانگه را به لب آورده و در مازندارن کسی نیست به فریادشان برسند، مجبور می شوند از مجلس شورای ملی تظلم خواهی نمایند. این اسناد در موزه مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود.
شکایت ۱
اهالی دودانگه و هزار جریب [ مازندران] شکایت از سیدجلال الدیم [(سید جلال جمال الدین کلائی)] و اشرار پروری و سنگسری [مبنی بر شرارت، غارتگری و تجاوزات آنها]
صاحب محتوا: کتابخانه دیجیتالی کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
مشخصات فیزیکی: ۱۷ برگ، ۸ نامه
شناسه: ۷۰۹۸۵۰
——————————————————————————————-
شکایت ۲
عنوان : اهالی دودانگه و هزارجریب، شکایت از سیدجلال الدین و اشرار پروری و سنگسری
صاحب محتوا: کتابخانه دیجیتالی کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
توصیفگر: سمنان – دامغان
رده بندی: ۶/۴۴/۲۱/۱/۲۱-
مشخصات فیزیکی: ۱۷برگ
شناسه: ۳۶۷۳۰۵
—————————————
تحقیق و پژوهش: حامد خلیلی ازنی
برام خیلی جالبه جلال یاغی توی خیلی از کتابها و سایتها بعنوان یک فرد انقلابی معرفی شده که مخالف حکومت رضاشاه بود. فردی که شروره و به مردم ظلم میکنه میتونه فردی انقلابی باشه؟؟؟؟؟ اگه اشتباه نکنم همین سایت هم جلال رو انقلابی جلوه داده بود.
—————————————-
با سلام. از توجه جنابعالی به مطالب سایت سپاسگزارم. مخالفت با رضاشاه تا حدودی درست است، چون عده ای که مخالف رضا شاه هم بودند می خواستند استان مازندران را ناامن نشان دهند به همین دلیل سیدجلال را تحریک می کردند تا شرارت انجام دهد.
اما در این سایت به هیچ عنوان سیدجلال به عنوان انقلابی معرفی نشده است. متن قبلی در رد جلال در زیر این مطلب جهت مطالعه آمده است.
انقلابی نشان دادن بیشتر مربوط به مشتی پلوری می باشد نه جلال- حامد خلیلی
بادرود . تاریخ خوبیش همینه که نمایان میکنه بدیها وخوبیها رو چه خوبه که انسان در مقابل زورگو قدعلم کنه نه اینکه مثل جلال وامثالهم درمقابل مردم بی دفاع قلدری کنه البته این مطلب را باید عرض کنم که کیاسر بزرگانی داشته که خیلی خوشگل میتونستند این ادم را سر جاش بنشونن ولی اینکه این ادم از طرف حکام حمایت میشده علت زورگویی هاش بوده
این چیزایی که نوشتید مطلبی گزافه نیست
حالا مشکل شما با جلال چیه نمیدونم و نمیخوام بدونم ولی اول اینکه جلال اودنگچی بوده که با مالک درگیر میشه سر زور گیری
دوم اینکه یاقی گریش هم از اینجا شروع شد که مادرشو با چاقو تیکه پاره کرده بودند برای انتقام باید میوند کیاسر محمدسلطان آدماش باقی ماجرا
سوم اینکه در اون زمان طاغوت کسی باسواد نبود که بتونه بره شکایت بکنه چیزی از این چیزا سرشون نمیشد
چهارم که از همه مهمتره ومربوط به الان هم میشه اینه که کیاسر و مردمانشه … ……،بابل با کیاسر هم زمان بخشداری گرفتند حا ل و روز هردو میشه به راحتی قیاس کرد .
مشکل های حیدری صفدری که پدر تمام مردم چهاردانگه رو درآرد یا به قول دوستمون کیاسری ها میتونستند ایشون رو سر جاش بنشوند که نشوندن کل خانوادشو کشتید برای بدست آوردن دو صندوق پولی که داشت و نتونستید پیدا بکنید
داستان خاص کیاسری ها خیلی زیاده برای باخت در فوتبال ما لالایی هارو با چوب بدرقه کردن حالا این فوتبال بود اون دو صندوق پول
نمیدونم شما از تحریف تارخ دنبال چه منفعتی هستید.
کیاسری ها همینن حالت خاصشون
هم دکتر رمضان شجاعیه که باهاشون توفیر میکنه افتخار بخش ماست.
این خصوصیاتی که از کیاسری ها گفتم الله وکیلی پیش خودتون قضاوت بکنید بی تعصب
یا علی
————————–
دوست گرامی از اینکه مقاله مورد نظر را مطالعه فرمودید و پیرامون آن اظهار نظر کردید ممنون هستم. بنده نه با سید جلال و نه هرکس دیگر هیچ مشکلی ندارم.در این مقاله فقط سعی نمودم اسنادی که پیرامون جلال و شرارت های وی وجود دارد را مطرح نمیم که معتبر است و اسنادش در مجلس شورای اسلامی موجود می باشد.
در این مقاله چگونگی وقوع تشریح نشده است.
در همه جای مردم با خصوصیات متفاوت وجود دارند و نمی شود به همه نسبت داد.
در اواخر قاجار و اوایل پهلوی که اوج یاغیگری در بخش محروم و مظلوم چهاردانگه می باشد اثر هیچ کیاسری در این یاغیگری وجود ندارد که این عامل افتخار بخش چهاردانگه می باشد.
تفاوت پیشرفت بین بخش چهاردانگه و بابل به عوامل زیادی بر می گردد که عامل مهم آن قرار گرفتند کنار جاده اصلی می باشد. به ایجاد جاده در منطقه شاهد پیشرفت می باشیم چهاردانگه بخش شد نه کیاسر پس اگر پیشرفتی نکرد همه ما در عدم پیشرفت آن مقصر هستیم.-مجدد ار جنابعالی سپاسگزارم با احترام حامد خلیلی ازنی
با سلام خداقوت
خدمت دوست عزیزم آقا رستم اصلی ترین مورد غفلت چهاردانگه ای ها کینه ای بودن و گذشته رو تلافی کردن است. در مورد بعضی از موارد که در گذشته اتفاق افتاد …
اما برادر عزیز در سالهای اخیر خیلی تفاوت ایجاد شده واین لحن شما حس خوبی ایجاد نمی کنه، برعکس نیت خوبتون.
خواهشا همیشه از همه چهاردانگه ای ها در هر مقامی که هستن دفاع کنید بجز زمانی که خارج از اخلاق و دین عمل می کنند.
درود برشما
نقل یک واقعه تاریخی یک موضوع و بهره برداری شخصی و ناصواب از آن موضوع دیگری است
این را درپاسخ به دوست عزیزی که ماجرای حیدر و صفدر و درگیری فوتبال را برای اثبات ادعایشان اوردند عرض کردم
اینجانب علاقه زیادی به اطلاع یافتن از ماجرای تاریخی جلال و قاسم دول و اتفاقات وانگیزه حمله آنها به کیاسر داشته و دارم روایتهای زیادی از این واقعه از همشهریهای کیاسری شنیدم درخصوص سهراب محمودی که هرچند وقت یکبار با تبانی برخی بزرگان برای سرکیسه کردن مردم میامد چیزهایی شنیدم ولی اولین بار است که میشنوم جلال خود از عوامل حاکمان بوده و با قصد خاصی شرارت میکرد البته خود جلال براساس شنیده ها شرارتی جز حمله به کیاسر درپرونده خود ندارد ولی قاسم دول و پسرش مشتی پلوری دارای دارو دسته بودند و حتی بعد از انقلاب توسط بعضی گروهها بعنوان انقلابی و مبارزدرمقابل حکومت معرفی شدند و حتی سرودی هم دراینخصوص ساختند
پیشنهاد من اینست که برای شفاف سازی بیشتر مراجعه به اسنادی که از مرحوم آیت الله مهدی زمانی در اینخصوص وجود دارد خالی از لطف نباشد دراین اسناد کاملا شخص جلال و قاسم دول و انگیزه آنان ازحمله به کیاسرتوضیح داده شد
پدر بزرگ من اقا سید احمد لنگری از علما ی منطقه بود که در قم دفن شده است ایشان با سیف الله یساری و محمد سلطان دوست بودند از طرفی با جلال ارتباط داشتند و واسطه ی میان جلال و سایر اشخاص برای رفع کدورتها عمل میکردند. جلال آرام گرفته بود و قول داده بود یاغی گری را کنار بگذارد و شروع به کشت وزرع کرده بود ولی خوانین بیم آن را داشتند که نکنه کینه ای که جلال از انها بابت کشتن نزدیکانش در دل دارد فوران کنه و انتقام بگیره .به هر حال با هم تفاهم کردند و قول و قرار گذاشتند ومحمد سلطان و سیف الله یساری و فردی دیگر که نامش را نمیدانم پولی تهیه کردند و به دونفر از تفنگچیهای لنگر که با هم برادر بودند ونام فامیلیشان میرشفیعی بود دادند اسم این دونفر درست یادم نیست عبدالکریم یا عبدالکریم یه چیزی تو این مایه ها بود انها با دریافت پول کمین کردند وجلال را در مزرعه ی خودش با تفنگ به قتل رساندند و این موضوع به صورت راز بین محمد سلطان و یساری و برادران میرشفیعی و اقا سید احمد باقی ماند و علنی نشد ..این مطالب را مادر بزرگم در دهه شصت برایم تعریف کرد چون همسر سید احمد لنگری بود دوم بستگان نزدیک برادران میر شفیعی بود واز انجایی که با محمد سلطان و یساری و بقیه رفت و امد داشتند در جریان قرار گرفته بود و علاوه بر آن پدر بزرگم در سالهای پایانی عمر خود حقیقت را برای او بازگو کرده بود
تصحیح میکنم عبدالرحیم یاعبدالکریم میر رحیم یا میر کریم درست یادم نیست اسامی دونفر شکارچی که جلال را هدف قرار دادند
درود دوستان. بنده از بستگان نزدیک جلال هستم اصل داستان به کلی تحریف شده.خانواده بنده ساکن روستای سوته هستند مادر و پدرم نقل کردند مادر جلال رو داخل گونی خلال با جوال دوز به قتل می رسانند و جلال بهمراه محمد و باقی برادران به کیاسر جهت انتقام حمله میکنند و مزارع و انبارها رو به آتش می کشند و سه تا از برادران جلال کشته میشوند در درگیری. در صورتیکه از ابتدا یک فرد عادی مثل بقیه بوده و زندگی معمولی داشته بعد از این حوادث اقدام به انتقام گرفتن خون خانواده میکند. و کیاسر را به خاک و خون میکشد. الان نوادگان جلال و محمد( محمدی) در ساری و اطراف آن زندگی میکنند جلال یک پسر بنام جلیل و یک دختر داشته که مرحوم شدن محمدی برادر جلال یک پسر بنام سید احمد داشته که پدربزرگ بنده بودن که مرحوم شدن. تمام این اتفاقات بعلت عدم وجود قانون و استفاده نادرست خوانین از قدرت بوده که موجب به تنگ امدن چنین افرادی میشدن. یادمون نره تاریخ رو فاتحان روایت میکنند اما بعلت نزدیکی این حادثه و زنده بودن افراد مطلع و نزدیک این خانواده اصل مطلب بشرح فوق بوده که بعرض دوستان رساندم. سلامت ، شاد و برقرار باشید همیشه. ارادتمند همه مازنی های خونگرم و باصفا. سید سجاد حسینی از شاهرود
باسلام۰همیشه باید تاریخ را در زمان خودش مقایسه کرد۰بیشتر مردم کارگر خوانین بودند کسی جرات اعتراض نداشت مگر تعداد اندکی مثل مشتی یا جلال و قاسم ۰همه میدونند که خوانین و فرزندانشون حتی به نوامیس رعیتشون رحم نمیکردند۰درگیری جلال و مشتی با سالار افخم حاکم دودانگه بود جلال بخاطر بدهی پول برنج مادرش رو کشتن و تمام زمینهای قاسم پلوری و مشتی بدست سالارافخم مصادره شده بود حتی بارها شکایت کردندولی کسی جوابی نمیداد۰البته این درگیریها قطعا به مردم عادی آسیب زد و اکثر یاغیان بدنام و غارتگر بودن مثل مسیح یا وجی ولی واقعا حساب مشتی با اونها جدا بود وگرنه هیچ وقت ازش به نیکی یاد نمیشد قطعا استادی مثل خوشرو بدون تحقیقات نمیاد اهنگی در این سطح براش بخونه۰هرچند همه چیز نسبی هست اگر نیازی به اسناد در مورد مشتی پلوری بود بنده حتما تقدیم میکنم مشتی نوه میر مومن عماالدین متولی و از نوادگان و سادات عمادی وری هست که اون زمان سواد داشت و علاقه مند به شاهنامه بود و همیشه یک قرآن گردنش بود و پیش میر مومن عماالدین درس خوند۰با تشکر عباس صادقی