پایگاه خبری چهاردانگه نیوز:
خبرگزاری فارس مازندران ـ زری طاهری پرکوهی| همه ما کلمه انفاق بارها و بارها در قرآن کریم تکرار کردیم و به این موضوع اشاره شده که اگر میخواهید به نیکوکاری کنید لازمهاش انفاق در راه خدا است.
جالب است بدانیم که چندی پیش، شنیدن یک خبر جالب از انفاق توسط یک مادر آن هم در آستانه هفته دفاع مقدس، بهانهای شد تا به جزییات کامل این خبر و در ادامه مصاحبه با این خیر بپردازیم.
خبر مربوطه مبنی بر قدردانی مسؤولان دانشگاه علوم پزشکی بابل از خیر مادر شهیدان شعبانزاده در خصوص اهدای دو واحد آپارتمان به بنیاد نیکوکاری سلامت این شهرستان جهت تجهیز اولین بیمارستان و پلی کلینیک تحت بیهوشی دندانپزشکی در شمال کشور است.
*کاری است برای رضای خدا، به به و چه چه نمیخواهم
حاج خانم لیلا عالی مقام همسر حاج کاظم شعبان زاده متولد ۱۳۱۹ در شهر بابل، مادر شهیدان مسعود و محمدمهدی شعبانزاده، در گفتوگو با فارس در خصوص این اقدام خیرخواهانه، میگوید؛ کار باید برای رضای خدا باشد به به و چه چه نمیخواهد! به نیت فرزندان شهیدم دو سوم از دارایی همه عمرم که با تلاش و زحمت بهدست آمد را صرف انجام امور خیر کردم.
وی ادامه میدهد؛ خداوند در زندگی به من هفت فرزند عطا کرد، بهجز دو پسر شهیدم، مابقی بچهها همگی دارای مدارج علمی عالیه هستند که از این بابت خدا را شاکرم، همسرم حاج کاظم مردی زحمتکش و پرتلاش و مهربان بود که در دی ماه سال ۱۳۹۱ به دلیل ابتلا به بیماری ما را تنها گذاشت و در جوار دو فرزند شهیدمان در آرامگاه معتمدی بابل به خاک سپرده شد.
محمد مهدیام متولد ۱۳۴۴ بود، وی اولین شهید خانواده ما است که در ۱۳۶۱ و در سن ۱۷ سالگی در منطقه شلمچه عملیات رمضان همچون علی اصغر (ع) به شهادت رسید.
دومین شهیدم سردار مسعود شعبانزاده متولد ۱۳۴۱ است که در سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد، ثمره این ازدواج دو فرزند به نام زینب و محمدمهدی بود که بعد از خبر شهادت پدر بهدنیا آمد و نامدار عموی شهیدش شد.
خانم عالی مقام پس از بازگو کردن مطالب بالا، از ما میپرسد؛ دیگر چه چیزهایی را میخواهید بدانید؟ میگوییم، چه شد که پس از گذر سالها از شهادت فرزندان دلبندتان چنین تصمیمی گرفتید؟ آخر شما به اندازه کافی در راه دفاع از این مردم از خودتان گذشتید، برایمان بیشتر صحبت کنید!
*فرزندانم عاشق بودند!
این مادر با بغضی در گلو ادامه میدهد؛ فرزندانم عاشق بودند، من در مقابل خواستههایشان ایستادگی نکردم، چون با چشم خودم دیدم که دل به خدا دادند و پیرو خط ولایت و رهبری هستند، محمدمهدی من از ۱۴ سالگی در پایگاه و مسجد فعالیت داشت، وی با اینکه سن و سالی نداشت در سه عملیات مهم فتحالمبین، حضر آبادان و عملیات ماه رمضان حضور داشت.
*نحوه شهادتی که شباهتی به شهادت طفل ۶ ماهه حسین (ع) داشت
محمدمهدی در شب بیستودوم ماه رمضان در اثر اصابت گلوله از کالیبر پنجاه به گلویش همچون تیر خلاصی که به حلقوم حضرت علیصغر (ع) پرتاب شد با دهان روزه شهید شد، وقتی خبر شهادتش را شنیدم نمیدانستم چه بگویم، فقط میدانستم محمدمهدی همین را میخواست.
* چشمانتظاری مادر برای پیکری که مفقودالاثر شد
وی یادآور میشود؛ من و همسرم پسرمان را در راه خدا بدرقه کردیم، او کوچکتر از آقا مسعود بود، مسعود جان ۱۹ ساله بود که ازدواج کرد خداوند به آنها یک دختر عطا کرد، تا اینکه پنج سال بعد از شهادت محمد مهدی، این بار مسعود در جبهه جنگ با دشمن مفقودالاثر شد پس از ۸ سال چشمانتظاری از مسعود به ما فقط یک جمجمه سر رسید…
آقا مسعود، شب بیستویکم ماه رمضان خونش با خون امیرالمومنان علی (ع) عجین شد و پس از شهادت مفقودالاثر شد، مسعود جان در آخرین نامه به ما اطلاع داد که همسرش سه ماهه باردار است، نام فرزند دوم را محمدمهدی گذاشتیم تا نامش دوباره زنده شود چرا که این پسرم ازدواج نکرده بود و از خود نشانهای به جای نگذاشت.
*با نام شهیدان نیت کردم از دو سوم سرمایه گذاشتم
خانم عالی مقام توضیح میدهد؛ سالها گذشت و گذشت، فرزندانم همه با تحصیلات عالیه هر کدام به شغل دلخواهشان رسیدند، من که از گذشته تاکنون سعی میکردم در امور خیر شرکت کنم، خیلی تصادفی به ذهنم آمد که به نیت دو فرزند شهیدم یک کار خیر ماندگار انجام بدهم، از این رو گفتم دو سوم کل سرمایه ما در زندگی پس از همسرم دو آپارتمان دیگر به جز این واحد که داخلش ساکن هستیم، است را صرف انجام امور خیریه کنم.
*اهدای ۲ آپارتمان به ارزش بیش از یک میلیارد و ۵۰۰ هزار تومان و کسب رضایت شهیدان
با خودم گفتم بهتر است همه بچهها را دور هم جمع کنم و تصمیمم را بازگو کنم، همین کار انجام شد، به فرزندانم گفتم ساختمان ۱۱۵ متری و ۹۰ متری را ارزش ریالی اولی حدود ۸۰۰ میلیون و خوردهای و آپارتمان دوم ۶۰۰ میلیومن و خوردهای است را به امور خیریه اختصاص میدهم، این دو آپارتمان نتیجه تلاش فراوان و آغاز زندگی از صفر من و همسرم بود…
مادر این شهیدان بابلی ابراز میکند؛ پس از جلب موافقت همه اعضای خانواده، از طریق دامادم، توانستم با رئیس بنیاد نیکوکاری سلامت ارتباط گرفته و نیت خودم را بیان کنم که خوشبختانه با قبول زحمت گفتند که این پول صرف تجهیز نخستین بیمارستان دندانپزشکی در شمال کشور خواهد شد، از آن زمان تاکنون پشت هم فرزندان و همسرم را در خواب میبینم که دورهم هستیم و شاد و خوشحال هستند.
در طول زندگی از درآمد مغازه به جا مانده از همسرم، در طول سال سه بار اقدام به اهدای سبد کالا و همچنین انجام امور خیر دیگر میکنم، از ما انسانها جز یک نام نمیماند پسران جوانم رفتند سالها است که جر یک قاب عکس از آنها چیزی بر جای نماند….
در ادامه با آقای سجودی داماد خانواده شهیدان شعبانزاده صحبت کردیم، وی ضمن ابراز خرسندی ازاین اقدام مادر شهیدان، میگوید؛ تجهیز این بیمارستان بینظیر در شمال و کشور کار بسیار پسندیده و دارای خیر فراوان است، خوشبختانه پس از اجرای نیت خیر این مادر اعضای “بنک” اقدام به فروش ساختمان و خرید امکانات این برای بیمارستان کردند.
*بهخوبی برادرانم را بهیاد دارم
در ادامه با ماهرخ شعبانزاده خواهر شهیدان شعبانزاده و همسر آقای سجودی هم کلام میشویم، وی اعلام میکند؛ من که متولد سال ۱۳۴۷ هستم، هفت سال از آقا مسعود و چهار سال از محمدمهدی کوچکترم، ولی کاملا برادرانم را بهیاد دارم، برادران من آگاهانه به میدان جنگ رفتند…
محمدمهدی ما کلاس سوم راهنمایی بود که به جبهه رفت، فرد فعالی بود و در همه کلاسهای آموزشی بسیج شرکت میکرد، وی چندین بار به جبهه رفت و برگشت، در خاطرم هست زمان برگزاری مراسم عروسی خواهر بزرگترم که محمدمهدی نیامده بود همه فکر میکردند شهید شده تا اینکه نزدیک بود مراسم جمع شود در همین لحظه محمدمهدی گرچه خیلی دیر ولی در را باز کرد و خودش را به مراسم رساند.
*بیایید میخواهم قرآن بخوانم
خانم شعبانزاده ادامه میدهد؛ تا اینکه در عملیات رمضان در اثر اصابت گلوله به گلویش به شهادت رسید، خبر شهادتش به داداش مسعود که رسید، مادرم در مسجد بود که مسعود صدایش کرد همه را دور هم جمع کرد گفت بیایید میخواهم قرآن بخوانم، مادرم با تعجب گفت این وقت روز چرا با صدای بلند قرآن میخوانی، نکند محمدمهدیام شهید شده؟ وی با حسرت گفتن بله مهدی زودتر از من پر کشید..
داداش مسعودم فردی مضبط بود، بعد از کنکور سراسری توانست با رتبه دو رقمی وارد دانشگاه شهید بهشتی تهران در رشته حقوق شود، خیلی اهل مطالعه بود، زمانی که مسعود ترم ۶ بود من با رشته رادیولوژی وارد همان دانشگاه شدم، خاطرم هست مسعود هر کتابی را که مطالعه میکرد در اول و آخر کتاب تاریخ درج میکرد، وی یک کتابخانه بزرگ از کتاب داشت…
خواهر شهیدان شعبانزاده عنوان میکند؛ نظم و انضباط و بخشندگی در مسعود را هرگز از یاد نمیبرم، برادرم با همسایهها رابطه خوبی داشت و از انجام کار برای دیگران کوتاهی نمیکرد بهطوری که من و همسرش تعجب میکردیم، میگفت مشکلی نیست تا میتوانیم باید خوب باشیم، با افراد فامیل از هر قشر و ظاهری رفت و آمد داشت.
*مسعود حس جا ماندن داشت، پدر هم به جبهه رفت
ناگفته نماند مسعود بعد از شهادت محمدمهدی حس جاماندن داشت، در چهلمین روز از مراسم برادرم سر قبر محمدمهدی حاضر شد و با تمام وجود گریه میکرد، پدرم که همیشه مهربان بود و لبخند بر لب داشت برای به جبهه رفتن مسعود مخالفتی نکرد که هیچ خودش هم به جبهه رفت، ولی پس از شهادت مسعود خیلی دلتنگی میکرد تا اینکه پس از سالها برایمان چند استخوان آوردند، هر چه باشد مسعود پسر ارشد خانواده بود تحمل این غم برای پدرم سخت بود تا اینکه خودش هم از دنیا رفت…
*جزییاتی از بنیاد نیکوکاری سلامت بابل
در ادامه به سراغ دکتر علی شافی ۵۸ ساله دندانپرشک متخصص ارتودونسی، اولین رئیس دانشکده دندانپزشکی بابل و مدیرعامل بنیاد نیکوکاری سلامت بابل میرویم تا در مورد جزییات اجرای نیت خیر مادر شهیدان محمدمهدی و مسعود اطلاع کسب کنیم، وی موسس سازمان مردم نهاد “بنک” در سال ۱۳۸۸ در شهر بابل است که در این شهر شناخته شده است.
دکتر شافی به اقدامات خیر صورت گرفته با کمک خیران بزرگ بابل در این شهر اشاره کرده و میگوید؛ این بنیاد با همکاری دانشگاه علوم پزشکی بابل، اقدام به راهاندازی بخش پیوند قلب در بیمارستان کودکان امیرکلا، راهاندازی بخش جراحی فک و صورت در بیمارستان شهید بهشتی، نوسازی و تجهیز بخش آی سیو در بیمارستان شهید بهشتی، توسعه و تکمیل بخش آندوسپکی در بیمارستان روحانی و خرید حجم بالایی از تجهیزات بیمارستانی در شهر بابل کرده است.
همچنین اقدامات در حال انجام در بنیاد نیکوکاری سلامت شامل؛ تجهیز مرکز ۱۰۰ تختخوابی جامع دیالیز بابل است که توسط خیر خانواده میناگر با نام مرکز جامع طاهره وایگانی اجرا خواهد شد، ادامه ساخت مرکز توانبخشی در ۴ طبقه در بیمارستان یحیی نژاد بابل و تجهیز بیمارستان و پلی کلینیک تحت بیهوشی دندانپزشکی است که در شمال کشور وجود ندارد، ساختمانش همان کلینیک امید سابق است…
وی خاطرنشان میکند؛ ایده این کار توسط دانشگاه علوم پزشکی مطرح شده بود،این ساختمان پنج طبقه در ضلع جنوبی دانشگاه بنا شده بود ولی بودجه تجهیز و راهاندازی نداشتند، تا اینکه در عید سال ۹۹، تماسی از جانب خانواده شعبانزاده داشتم گویی میخواستند برای اجرای نیت خیر با ما مشورت کنند.
من هم به این نکته اشاره کردم که این بیمارستان با هدف درمان افراد کم توان روحی و جسمی برخی به بیماران خدمات دندانپزشکی تحت بیهوشی ارائه خواهد داد ولی بودجه کافی برای راهاندازیاش وجود نداشت…
*خیرشان برکت داشت! مزین شدن بیمارستان با نام این شهدا
مدیرعامل بنیاد نیکوکاری سلامت متذکر میشود؛ خوشبختانه پس از ارائه توضیحات لازم و معرفی این بیمارستان خانم عالی مقام تصمیم گرفتند، دسترنج یک عمر تلاش و قناعت خود را در قالب دو واحد آپارتمان علاوه بر آپارتمان خودشان، به بنک اهدا کرده و ما طی امضای تفاهمنامهای با دانشگاه علوم پزشکی بابل به ریاست سید فرزاد جلالی موظف شدیم کار تجهیز را تا اوایل دی ماه جاری به پایان برسانیم.
پس از فروش این دو آپارتمان، با پول دریافتی بابرکت از خانواده شهیدان شعبانزاده، اقدام به رفتن به چندین سفر فشرده به وزارتخانه کردیم، با حمایت دکتر قاسم جان بابایی معاون درمان وزارت بهداشت و با معرفی به صندوق صرفهجویی ارزی توانستیم حدود ۳۰ یونیت، ماشین بیهوشی دستگاههای رادیوگرافی، اتوکلاو و تجهیزات دیگر با قیمت ارز ۴ و ۲۰۰ تومانی خریداری کنیم.
وی اعلام میکند؛ رئیس دانشگاه علوم پزشکی کل هزینه مورد نیاز برای اتمام کار تجهیز بیمارستان را ۵ میلیارد تومان اعلام کرده بودند، استارت کمکها توسط خانواده شهیدان شعبانزاده خورده شد، پس از این خیر دیگری ۹۰ میلیون تومان اهدا کرد امیدواریم به پشتوانه نام و یاد این شهیدان این بیمارستان و پلیکلینیک تخصصی دنداپزشکی هر چه زودتر افتتاح شده و با نام مادر شهیدان شعبانزاده مزین شود.
ناگفته نماند پس از اجرای نیت توسط مادر شهیدان شعبانزاده رئیس دانشگاه علوم پزشکی بابل و مدیرعامل بنیاد نیکوکاری سلامت و رئیس دانشکده دندانپزشکی دانشگاه با حضور در منزل شهیدان شعبان زاده از اقدام مادر این شهیدان را که تنها سرمایه و عمده دارایی خود را صرف این کار بزرگ مبلغ اهدایی این خانواده جهت تجهیز و راهاندازی تنها بیمارستان دندانپزشکی شمال کشور کرد، تقدیر و تشکر کردند.
به گزارش فارس: این شهیدان روزی مهمترین سرمایه خودشان یعنی جان خودشان برای مردم کشور گذاشتند، امروز این مادر ثابت کرد که در راه ولایت و رهبری مقاوم بوده و هست چرا که در ارتباط از خون فرزندان دلبندش و امروز از دو سوم سرمایه مادی خود گذشت تا خشنودی خداوند را جلب کند.
/۸۶۰۴۸/ج/ی