پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

از شنیدن خبر شهادت برادرم خوشحال شدم / حتی یک قطره اشک از چشمم بیرون نیامد

در بخشی از نامه سردار شهید حمید رضا نوبخت به همسر شهید علیرضا نوبخت آمده است: این جانب در انتظار شهادت فرزند اسلام که از کودکی پاکدامن و با مردم مهربان بود می بودم و از شنیدن این خبر به خدا قسم خوشحال شدم و حتی یک قطره اشک از چشم این حقیر بیرون نیامد .

0

 

به گزارش پایگاه خبری چهاردانگه به نقل از دفاع پرس، متن نامه سردار شهید حمید رضا نوبخت به همسر شهید علیرضا نوبخت در ادامه می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

الذین آمنو و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عن الله و اولئک هم الفائزون

آنانکه ایمان آورده اند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جان شان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندی است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادت مندان دو عالم اند

(قرآن کریم سوره توبه آیه۲۰ )

 

سلام به رهبر انقلاب امام امت خمینی بت شکن که نامش جهان را به لرزه درآورد و سلام بر شهیدان به خون خفتند در سنگر حق علیه باطل

با درود و سلام به خانواده شهیدان بخصوص بر شما همسر شهید علی رضا نوبخت

شهادت همسرتان علی رضا نوبخت پاسدار اسلام و معلم این حقیر را به شما تبریک و تسلیت عرض می کنم و امید این دارم در پناه خدا و با صبر و استقامت راه همسرتان را ادامه دهید

 

باید به خدمت تان عرض کنم که در روز یکشنبه ۱۵/۱/۶۱ خبر شهادت برادرم را به این حقیر رسانیده اند همانطور شما در جریان بوده اید این جانب در انتظار شهادت فرزند اسلام که از کودکی پاکدامن و با مردم مهربان بود می بودم و از شنیدن این خبر به خدا قسم خوشحال شدم و حتی یک قطره اشک از چشم این حقیر بیرون نیامد.

 

چون حقش بود چنین فرزندانی باید بروند ، این راهی است که همه یکروز می پیمایند سفر آخرت سفر از حادثه ای می باشد ولی انسان باید خیلی با ایمان و نیرومند باشد که که از قید و بند زندگی رهائی یابد تا به این سفر خود ادامه و با پیروزی آن هم خالص در راه خدا باشد برسد و حال علی کسی بود که ایمان آورد به خدا و هجرت و جهاد نمود در راه خدا با مال و جان خود و اجر عظیم بود و درجه بزرگ نصیبش شد.

 

با شنیدن این خبر به نماز شکرانه ایستادم ، و به خود گفتم خدایا شکرت می گویم که خود، این فرزند اسلام را به ما هدیه کردی و خود او را بردی تا همسرش، وی و خانواده اش را مورد آسایش قرار دهد.

 

زن داداش عزیز! علی قبل از ازدواج شما با من گفتگو می کرد و می گفت ای کاش همسری خدا نصیبم کند ( مانند شما زن داداش ) که در راه اسلام و برای هدفم مرا یاری کند و مرا آزاد در راه خدا بگذارد و مرا به خود وابسته نکند.و  علی به خواسته خود رسید و خداوند عقد شما زن داداش عزیز را با برادرم پیوند کرد و علی هم به آرزوی خود رسید.

 

حال شما ای زنیب زمان، علی رفت و کار حسینی کرد و حال بهوش باش که حالا رسالت زینبی بر دوش شما پاسدار انقلاب اسلامی است.

و توئی که باید زنیب وار راه شهادت را ادامه بدهی و فریاد مظلومیت حسینیان زمان ما را تو باید سر دهی. نکند خدای نکرده نفس اماره بر شما غلبه کند و علی را فقط برای خود بدانی باید بدانی که علی فقط برای شما و ما خانواده اش نبود بلکه مال تمام ملت مسلمان بود و مال این انقلاب بود و نمونه اش را در همین مکان که علی در همین پادگان بود دیدم که دوست داران علی چه مشتاقانه از فراقش اشک می ریختند و سینه می زدند.

 

آری زن داداش عزیز! شهادت علی برای این انقلاب مان افتخار است که چنین جوانان پاک تربیت کرده و به صاحب اصلی اش خداوند تعالی تحویل داده است.

 

شاید بدانی زن داداش عزیز که من عاشق علی بودم و یک روح در دو جسم بودیم، با شهادت خود علی مرا بی روح گذاشت و شما این را می دانید که جسم بی روح هیچ ارزشی ندارد

و این شما هستید که باید دعا کنید تا علی مرا نیز با خود ببرد و جسم مرا از بی روحی نجات دهد.

 

زن داداش عزیز، امید این دارم که با صبر و شهامت خود به ملت مسلمان مبارزه به همسر این حقیر درس استقامت و شهامت و صبر دهید.

 

باید شما زن داداش عزیز به این آیه خیلی توجه داشته باشید که خدا در قرآن می فرماید:

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون

آنانی که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید بلکه زنده اند و در نزد خدای خویش روزی می خورند.

شما می دانید که شهیدان پرتو افشانان و شمعهای فروزنده اجتماعند که اگر پرتو افشانی آنها در ظلمات استبدادی استعمارها نبود، بشر ره به جائی نمی برد.

 

زن داداش، می دانم درد از دست دادن همسر جوان و با وفائی چون علی رضا بس جانکاه و طاقت فرساست ولی این را هم می دانم برای زنیب گونه ای چون شما پاسدار انقلاب اسلامی آسان است.

والسلام

به امید پیروزی حق علیه باطل که چه پیروزی بالاتر شهید شدن در راه خدا

شهیدان زنده اند الله اکبر

 

شهید علی رضا نوبخت

سردار شهید علیرضا نوبخت در شهریور سال ۱۳۳۳ در شهر بابلسر دیده به جهان گشود.در برابر مشکلات صبور بود و اگر برای دوستانش مشکلی پیش می آمد در رفع آن می کوشید. بعضی وقتها فکر می کرد تا بتواند مشکل خود یا دیگران را حل کند. به مادر و پدرش توجه زیادی داشت و فرزندی مهربان و مطیع برای آنان بود. به حرف آنها گوش می داد. هیچگاه صدایش را برای آنان از حد معمول بلند تر نمی کرد. درباره حجاب و نحوه رفتار و گفتار و همچنین خندیدن بر رعایت با موازین و شئون اسلامی تاکید داشت. بعد از پیروزی انقلاب مطالعه زیادی داشت بیشتر کتابهای اخلاقی و تفسیر قرآن مطالعه می کرد.

 

۴۵۳۴۸۷sa6

نیروهای تحت امر علیرضا شیفته اخلاق و رفتار او بودند. با نیروها رفتاری برادرانه داشت و بیشتر روزها سرکشی به نیروهایش به درون چادرها یا سنگرها می رفت تا از روحیات نظامی و نیازهای آنان آگاهی یابد.

علی رضا نوبخت در دوم فروردین ۱۳۶۱ در دشت عباس به فیض عظمای شهادت نایل آمد.

 

شهید حمید رضا نوبخت

سردار شهید حمیدرضا نوبخت فرزند حجت الله در هشتم خرداد سال ۱۳۳۸ در بابلسر دیده به جهان گشود و هفت سال بعد همراه دیگر همسالانش پا به کوچه‌های علم و دانش نهاد. هنوز دوران ابتدایی به پایان نرسیده بود که به اتفاق پدر و مادر راهی تهران شد.

 

۱۰۳۷۳۱_orig

فروردین ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات فتح المبین، همرزم، مرشد و برادر خود علیرضا را از دست داد و با دلی غمگین و عزمی‌ راسخ به مبارزه و جهاد ادامه داد و تا هجدهم فروردین سال ۱۳۶۶  در شلمچه ، چون نخلی استوار گام به گام کوچه‌های شهر عشق را طی کرد تا به منزلگه یار رسید و سر در بر معبود نهاد.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.