پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

همه جای مازندران درد می‌کند/ «خطر در کمین است و فاجعه سنگین»!

نیاز است همه نمایندگان، مدیران و مسئولانی که دغدغه‌ها و آرمان‌های دیگر دارند کمی غیرت وهمت به تن‌شان کنند اندکی به خودشان بیایند و شرایط نابسامان و رو به زوال این استان را درک کنند. آیا خودتان وقتی در مجلس یا در محافل، از فقر و بی‌تدبیری و آشفتگی اوضاع مازندران صحبت می‌شود شرم‌زده نمی‌شوید؟ آیا خسته نشدید این‌همه مردم و رسانه‌ها و همقطاران شما، گلایه عملکرد ضعیف‌تان را نزد خودتان مطرح کردند؟ آیا وقت آن نرسیده است که با اتحاد و اتفاق، به فکر حل مسائل استان باشیم تا فردا گرفتار تاثرها و افسوس‌های بیشتر نشویم.

1
 

 

پایگاه خبری چهاردانگه: «حقیقتی مرا بیازارد، بهتر از آن است که دروغی، آرامم کند»

در ده ما، پیرمرد دست‌فروشی بود، گرچه همولایتی نبود ولی گشاده دست و مهربان بود و با شوخ‌طبعی و صمیمیتی که داشت رفیق گرمابه و گلستان مردم شده بود. مهمان هر روزه‌ای که حضورش آزاردهنده نبود اما رفته رفته با نوعی بی‌تفاوتی مردم مواجه شده بود به طوری که هم او و هم اهالی دِه، به این موضوع عادت کرده بودند و با اینکه در نوع منحصر بفرد خودش، یک بچه‌محل محسوب می شد غالبا حضورش جدی گرفته نمی‌شد.

 

 یکی از عادات خاص آن خدابیامرز این بود که پس از رفت‌وآمدی مداوم و طولانی، ناگهان غیبش می‌زد و تا مدت‌ها اثری از او نبود بعد در روستا شایعه می‌شد این پیرمرد به رحمت خدا رفته و به دنبالش، تاثرها بود و صلوات‌ها و فاتحه‌های مردم برای شادی روحش که آدم خوبی بود و حیف شد و … .  و درست زمانی که همه باورشان می‌شد او مرحوم شده است، ناگهان سر و کله‌اش پیدا می‌شد و در کوچه‌‌ها فریاد می‌زد: آی مردم! من فلانی‌ام، هنوز زنده‌ام، هنوز نفس می‌کشم و بقول خودش: وَ،  وَ،  وَ، وَ . و باز روز از نو، روزی از نو.

 

تا جایی که وقتی او فوت کرد و واقعا خدابیامرز شد، باورش برای همه سخت بود و تا مدت‌ها مردم فکر می کردند او زنده است و روزی می‌آید و باز در کوچه‌ها فریاد می‌زند که من زنده‌ام و هنوز نفس می‌کشم، اما حقیقت تلخ این بود که او واقعا مرده بود و دیگر کسی صدای او، لطیفه‌های شیرین و زمزمه همیشگی‌اش «دیشب خونه‌ی میرزا قلندون» را نشنید و اندک اندک برای همیشه از خاطره‌ها فراموش شد!

 

***

حالا حکایت استان ما «مازندران» است که زمین و آسمانش، دستی گشاده و بساطی گسترده دارد و طبیعت زیبا و منابع سرشارش مانند نگینی برای کشور ارزنده است اما رفته رفته با بی‌تفاوتی مردم و مسئولان مواجه ‌شده است به طوری که همه به این موضوع عادت کردند و در سال‌های اخیر این بی‌تفاوتی تبدیل به بی‌مهری شده است و هرازگاهی شایعاتی در موردش شنیده می شود که صلابت و بزرگی این استان را زیر سوال می‌برد استانی که علیرغم منابع فراوان و پتانسیل‌های گردشگری و کشاورزی، امروز در جدول توسعه کشور، در رده‌های پایین آن قرار دارد و علیرغم طبیعت غنی مازندران، در کشور از فقر آن صحبت می‌شود. اگرچه نمایندگان و مسئولان استان سعی در کتمان این حقیقت بزرگ دارند و همه چیز را گل و بلبل جلوه می‌دهند و از خدمات و عملکردهای خود نطق‌ها می‌کنند اما هم آنها، هم ما به این مطلب پی برده‌ایم و یواشکی افسوس روزهای خوشمان را می‌خوریم، ولی با بی‌خیالی خاصی به روی خودمان نمی‌آوریم و نمی‌خواهیم بپذیریم و اعتراف کنیم که از روزهای خوش و خوب‌مان فاصله گرفته‌ایم گاهی به آرامی و گاهی به اعتراض، ادعا می‌کنیم که ما هنوز اِل هستیم و بِل هستیم! اما حقیقت تلخ چیز دیگری‌ست مازندران- بهشت ایران- حال و روز خوشی ندارد، و از مهمترین نشانه‌های ناخوشی آن، این است که رودخانه‌های ما محل انتقال فاضلاب شده، و دریای ما مخزنی از آلودگی. جنگل ما زباله‌دان شده و زمین‌های کشاورزی ما دچار سرگردانی.

 

تا دیروز آوای گلایه‌ی مردم و بازاریان بلند بود که از کسادی اوضاع شنیده می‌شد اما امروز مسئولان و مدیران نیز یکی پس از دیگری زبان به گلایه می‌گشایند همین چند وقت پیش بود که نائیج‌پور در روزهای پایانی ریاست نظام مهندسی استان و در نزدیکی سفر رئیس‌جمهور به مازندران، گفته بود «اگر چاره‌ای نیندیشیم تا دو سه دهه آینده اکوسیستم مازندران نابود می‌شود و دیگر از طبیعت زبیا و چشم‌نواز آن نشانی نخواهد بود» در ادامه دریابیگی رئیس خانه کارگر مازندران از «عدم امنیت شغلی بیش از ۸۰ درصد کارگران استان» سخن گفت و بابایی کارنامی مدیرکل سابق کار استان، از «منفی بودن وحشتناک رشد اقتصادی و چرخش مالی در مازندران گفت و رتبه مازندران را در بهبود فضای کسب و کار در کشور سی‌ام» عنوان کرد شمشیربند رئیس شورای شهر مرکز استان، «نبود اشتغال، کارخانه بزرگ صنعتی و کارخانه مادر را از معضلات مازندران» دانست و یوسف‌نژاد از «اختلافات نمایندگان و مسئولان بالادستی استان» می‌نالد و نقیبی رئیس سابق شورای استان، معتقد است ظرفیت‌های درآمدزایی استان، نتیجه‌ای معکوس دارد و می‌گوید «دریای ما غرق می‌کند و جاده‌های ما می‌کُشد». از مسئولان کشوری هم، معصومه ابتکار رئیس محیط زیست کشور «معضل زباله را آسیب جدی و تهدیدی بزرگ، برای ظرفیت‌های استان مازندران» اعلام می‌کند و حتی حدادعادل در سال گذشته پس از سفر به مازندران در صحن مجلس دلنوشته‌ای غمناک می خواند و افسوس روزهای خوش مازندران را می خورد. شوربختانه در روزهای اخیر هم در رسانه‌ها، انتشار خبرهایی چون افزایش ۱۳ درصدی طلاق در استان، رتبه سومی مازندران در بیکاری و …. هشداری جدی برای آینده استان – طبیعت و نیروی انسانی –  آن است.

 

اگرچه در حفظ طبیعت و استفاده از ظرفیت‌های استان کوتاهی کردیم و منابع و دریا و جنگل آن را به آلودگی کشاندیم اما حقیقتی امیدوارکننده این است که مازندران هنوز زنده است، طبیعت آن هنوز نفس می‌کشد، منابع آن هنوز سرشار و در خدمت ما هستند و نیروی انسانی جوان و فعال آن منتظر تدابیر اشتغالی مسئولان و نمایندگان! که اگر دیر بجنبیم و تدبیر نکنیم اگر پیشگیری و تلاش نکنیم به گفته صاحبنظران، به زودی فاجعه رخ خواهد داد و استان سرسبز ما به کویری تبدیل می‌شود که حادث شدن این اتفاق نزد همه مضحک خواهد بود و آیندگان، ما را هرگز نخواهند بخشید و آنگاه معلوم نیست ما که با این طبیعت غنی در فقر و نابسامانی بسر می‌بریم با آلودگی و کویرشدن آن چه بر سرمان خواهد آمد!

 

نیاز است همه نمایندگان، مدیران و مسئولانی که دغدغه‌ها و آرمان‌های دیگر دارند کمی غیرت  و همت به تن‌شان کنند اندکی به خودشان بیایند و شرایط نابسامان و رو به زوال این استان را درک کنند. آیا خودتان وقتی در مجلس یا در محافل، از فقر و بی‌تدبیری و آشفتگی اوضاع مازندران صحبت می‌شود شرم‌زده نمی‌شوید؟ آیا خسته نشدید این‌همه مردم و رسانه‌ها و همقطاران شما، گلایه عملکرد ضعیف‌تان را نزد خودتان مطرح کردند؟ آیا وقت آن نرسیده است که با اتحاد و اتفاق، به فکر حل مسائل استان باشیم تا فردا گرفتار تاثرها و افسوس‌های بیشتر نشویم.

 

«دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ست/ امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم!»

 

کارتون از: شاهین هوشمند

همه جای مازندران درد می‌کند/ «خطر در کمین است و فاجعه سنگین»!

نویسنده : مجید ساجدی فر

 

 

1 نظر
  1. javad می گوید

    سلام ،آقای ساجدی فر کجاست گوش شنوا ،این آقایان عادت کردند فقط موقع انتخابات دلسوزی هایشان گل بکند ،بعد از انتخابات بای بای بعدا میبینمت یا بقول خارجی هاsee you later

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.