پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

گردشگری چهاردانگه، سرابی که نه آب دارد نه نان!

3

نگینی که دیگر تلالو ندارد!

دهم خرداد، هفده روز مانده به سالروز جشن کیاسر، به سرم زد یک‌ سری به شهر بزنم.
هوا بس ناجوانمردانه گرم است نشان‌گر دما روی خودرو 45 درجه را نشانم می‌دهد، اعتباری به این 206 نیست، آدم باید سوار لندکروز میرسلیم بشود تا فرق این دما و دمای بیرون را درست متوجه بشود.

روز قبل با همسر شادروان مهران عباسی تلفنی حرف زدم. مالک مجتمع گردشگری نگین که عمرش را داده به شما. خدا رحمت کند، یاد بگو و بخندهای روز آخرش افتادم. برایم آواز خواند، برای تمام سال‌هایی که قرار بود تنهایمان بگذارد، یادگاری‌اش اما اینجا سرپاست.

به خانم دکتر گفتم: «می‌خوام از آخرین وضعیت مجتمع گزارش تهیه کنم.» خانم کریمی گفت: «اجازه ندارید، مجموعه تا تعیین تکلیف انحصار وراثت پلمپ شده» اصرار کردم، نهایتا پذیرفت به شرط اینکه وارد اتاق ها نشوم و به وسایل دست نزنم وارد مجموعه بشوم.

نرسیده به مجتمع چشمم به بنر مجموعه افتاد، بی‌صاحب افتاده، اصطلاحا جر خورده، نکند به قول جامی «از دل برود هر آنچه از دیده برفت!»

چهارشنبه سوری که داغی شد بر دل گردشگری چهاردانگه. حالا هر سال باید برای مهران عباسی شمع روشن کنیم عوض پریدن از روی آتش و قاشق‌زنی. شب چهارشنبه سوری؛ می‌پرن از روی الو، عمه خانوم ز کنار، خال قزی خانوم ز جلو!

آه سردی میکشم، فریم به فریم غروب سه‌شنبه بیست‌وسوم اسفند پارسال جلوی چشمم به نمایش در می‌آید، یک لعنت به شیطان می‌فرستم و زنگ مجموعه را به صدا در می‌آورم.

تا عمو غلام بیاید و در را باز کند نگاهی از سوراخ در انداختم، خشکی افتاده به دل مجموعه، مختص اینجا نیست. سال آبی خیلی بدی داشتیم، همین الان خیلی از کشاورزان برای نشای برنج آب ندارند. بنر حجاب هم رنگ‌ و رویش رفته، خیالتان راحت اینجا دیگر کسی را راه نمی‌دهند که نگران بی‌حجابی‌اش باشیم!

نگهبان از دیدنم ذوق کرده، این را از چشمان پیرمرد به وضوح می‌شود فهمید. هنوز احوال‌پرسی‌ام را کامل نکردم، می‌گوید: «بعد از مرگ مهندس روز خوش ندیدم، سکوت روزِ اینجا بدتر از خلوت شب‌هاست. دارم دیوانه میشم. یادته مهندس، اون‌ روز از صبح اینجا بودی، یادته چقدر میهمان داشتیم، همه می‌خندیدند…»

صدای پیرمرد درِ گوشم، تصاویر اما سنگینی مضاعفی بر دلم می‌نشاند، غازها که آواز سر می‌دهند توجهم به ضلع شرقی آب‌بندان جلب می‌شود. شاید کمتر از دو هزارلیتر آب باقی مانده، لجن درست شده، حیوان‌ها از فرت گرما دست و پا می‌زنند.

سعی می‌کنم لحظات را با دوربین ثبت کنم. دستم که به سمت شاتر می‌رود ناخوادگاه تصویر مهران عباسی در حال غذا دادن به این جانورها به در قاب ذهنم می‌بینم. انگار دچار توهم شدم. کنارم ایستاده، شروع می‌کند حرف زدن: «آقا سید ببین چقدر برای این مجموعه خرج کردم، باید در رفاقتی کمک کنی، محتوا آماده کن، تبلیغات کن، این‌جا رو به همه معرفی کن. اصلا سفره‌ای پهن شده، هر که به قدر زحمت و تلاشش می‌تونه نون در بیاره.»

اما نه، این‌ها سرابی بیش نیست. نه از نون و آب خبری هست، نه از مهندس مهران عباسی .

خانمِ دکتر کریمی می‌گفت: «به هیچ عنوان قصد فروش مجموعه را ندارم. سعی می‌کنم کار شوهرم را تکمیل کنم.»

صدای جیرجیرک‌ها و غازها حسرتی به دلم گذاشت، چرا باید برای یک جشن ساده محلی آن همه حواشی درست می‌شد، نگهبان که می‌گوید چهارشنبه سوری باعث مرگ مهندس شد، اما من معتقدم از هر جایی می‌شود جلوی ضرر بیشتر را گرفت.

کاش درس بگیریم از خطاها و قصور احتمالی، کاش بشود آب و جارو کرد این مجموعه زیبا را، کاش باران ببارد و همه این آشفتگی‌های ذهنم را بشورد، کاش و ای کاش مهران زنده بود و الان کنار سایه این درخت تبریزی چای میهمان‌مان می‌کرد.

به هر صورت مجموعه عظیمی اینجا رها شده، آدم‌ها می‌آیند و می‌روند، هر کدام ما به اندازه توانمان برای حال خوب و زندگی شرافتمندانه باید تلاش کنیم.آزاری بهم نرسانیم که شرش دامان مان رابگیرد.

عمو غلام به امید دیدار مجددت در مجموعه نگین کیاسر.
خداحافظ

سیدمحمدعلی قادری

3 نظرات
  1. مرتضی جعفری کلکناری می گوید

    سلام مهندس قادری عزیز
    قلم شیوا و بیان رسای شما باز هم من را تحت تاثیر قرار داد و البته شاید موضوع نگین کیاسر و آقا مهران عباسی…
    بحث گردشگری و درآمدهای حاصل از آن که می‌تواند کلید حل مشکل منطقه ما باشد، همیشه دغدغه همه مسئولین بوده و عدم آموزش مناسب و ایجاد مناطق نمونه گردشگری که می‌تواند الگوی مناسبی برای همه علاقمندان و مردم شریف و نجیب چهاردانگه باشد و حمایت‌های همه جانبه بخشداری در زمان خدمتگزاری بنده از مجتمع نگین و مرحوم آقا مهران را هم میتوان در این راستا قلمداد کرد
    ان شاءالله با حسن نظر مسئولین محترم بخش و وسعت نظر و سعه صدر حداکثری تمامی متنفذین، فرصت احیاء و ابقای این صنعت پردرآمد در چهاردانگه فراهم شود

  2. حسنی می گوید

    سلام سید خدا قوت بسیار عالی بود خدا رحمت کند مرحوم عباسی را چقدر زحمت کشید و چقدر هم حرفهایی که انسانهای حسود و کوتاه فکر که لایق خودشان بود در راستای سنگ اندازی در کار به مرحوم نسبت دادند خدایش تو کیاسر هر کسی که دلسوز بود وبرای منطقه کار میکرد چشم دیدنش رو نداشتن

  3. ناشناس می گوید

    روح مهندس شاد باشه

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.