اختصاصی پایگاه خبری چهاردانگه نیوز: سرخده، روستایی است از توابع دهستان رودبار بخش مرکزی شهرستان دامغان این روستا در چند کیلومتری روستاهای سیاهپره و اگره واقع شده است. جمعیت روستای سرخده بر اساس سرشماری ۱۳۹۵ این روستا ۱۱۸ نفر (۳۶ خانوار) میباشد. این روستا اوایل انقلاب از بخش چهاردانگه جدا و به استان سمنان ملحق شد.
روستای سرخده در شمال شهر دامغان واقع شده و از مناطق خوش آب و هوای دامغان می باشد. روستای سرخده به علت داشتن اسپند و زرشک طبیعی از شهرت ویژهای برخوردار است.
حمام خزینه سرخده یکی از مکان های کهن این روستا میباشد.
حمام خزینهای سرخده
در فرهنگ جغرافیایی ایران روستای سرخده چنین معرفی شده است:
دهی ازدهستان پشتکوه سورتیجی بخش چهاردانگه شهرستان ساری، ۳۰ کیلومتری خاور کیاسر، سر راه مالرو کیاسر به دامغان ازطریق چشمه علی، کوهستانی، سردسیر، دارای ۱۲۰ تن سکنه. شیعه، مازندرانی و فارسی، آب از چشمه و قنات ، محصول آن غلات ، صیفی ، شغل زراعت و گله داری و مکاری( مُکاری یا (خرکچی یا قاطرچی) به کسی میگویند که اسب، شتر، الاغ و غیره به کسی کرایه دهد و همچنین مُکاری به کسی که با چارپایان اهلی مانند اسب، خر و غیره مسافر یا بار حمل و نفل میکند گفته میشود. چاروادار و چارپادار) ، راه مالرو، زمستان در حدود مازندران به شغل آبدنگچی اشتعال دارند. است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۳ ص ۱۵۱)
روستای سرخ ده دهی از چهاردانگه از دهات هزارجریب مازندران . (سفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص ۱۶۵).
سرخده، نام قریه ای است در ولایت هزارجریب نزدیک به دامغان . (آنندراج)
نشاطی هزار جریبی
میرزا عباس معروف به بابا متخلص به نشاطی در سال ۱۲۰۰ هجری قمری در روستای سرخ ده چهاردانگه متولد شد.(سرخ ده بنقل میرزا محمد علی معلم اصفهانی صاحب کتاب مکارم- الاثار در حدود سال ۱۲۰۰ هجری قمری متولد و برخلاف شغل پدرش که زراعت پیشه بود برحسب استعداد فطری به مکتب محل رفت در نزد آخوند محل که سواد کمی داشت قران و ادعیه و چند کتاب را خواند. او درذم کودکی که سر او را شکست شعر زیر را گفت:
ای آنکه مرا بسنگ سر میشکنی روباهی و مغز شیر نر میشکنی
ملا مکتب که از ذوق شعری بی بهره بود او را فلک نمود و میرزا عباس در ذم مکتبدار این شعر را گفت:
ریش مولانا شبیه دم خرماند همی از خریت خر مراو را چون پدر ماند همی
بعد از این ماجرا مکتب محل را رها نموده به ساری عزیمت نمو و مشغول فراگیری صرف، نحو، ریاضیات، معنی بیان و تفسیر قرآن شد و با هوش سرشاری که داشت علوم متداول عصر را در ساری به خوبی فرا گرفت . در همین شهر به حضور فتحعلیشاه بار یافت و شعری در مدحش سرود و مورد توجه قرار گرفت و همراه وی به تهران رفت و در پایتخت به مدایح سلطان و امراء و هجو بعضی از اشخاص روزگار میگذرانید و از این؟؟؟ ثروتی بدست آورده و با گرفتن دهکده ی (تلو کلا)بعنوان تیول از دربار زندگی مرفهی برایش مهیا شد.
وی دوازده پسر داشت که هریک را به مناسبتی تخلص شعری داده بود.
هدایت در مجمع الفصحاء درباره ی نشاطی مینویسد:
«طبع خوبی داشته لیکن تتبع کم کرده و سالهاست که نظیر او شاعری طامع دیده نگردید اهاجی ملیحه و قطعات فصیحه بسیار دارد.»
نشاطی علاوه بر مدح فتحعلی شاه و محمد شاه معتمد الدوله منوچهر خان گرجی از امرای عصر خویش را نیز مدح کرده است.
آقا محمد علی مذهب اصفهانی مؤلف تذکره یخچالیه و مدایح معتمدیه در ضمن اشاره به شرح حال نشاطی مینویسد:
در زمانیکه چاپخانه سنگی در دار الخلافه به سال ۱۲۴۴ هجری قمری تأسیس شد از جمله کتبی که به چاپ رسید دیوان نشاطی خان بود که با صرف چهارصد تومان وجه بنفقه معتمد الدوله از شصت هزار بیت اشعار نشاطی تعداد شش هزار بیت آن انتخاب میرزا عباس نشاطی هزار جریبی مازندرانی از شعرای بزرگ دوران قاجاریه و با مقدمهای که میرزا محمد بن فتحعلی لواسانی در شرححال شاعر نوشته بود طبع و نشر گردید و تصویر نقاشی شده نشاطی هم در اول دیوان به چاپ رسید.این دبوان با وصف آنکه چاپ شد به قدری کمیاب است که در حکم نسخ خطی باید آنرا محسوب داشت.
اعتماد السلطنه در جلد سوم منتظم ناصری تاریخ درگذشت او را بسال ۱۲۶۲ هجری ثبت کرده است.نمونه آثارش اینست. ۱- طاهری شهاب سید محمد- مجله ارمغان »دوره سی و هفتم ، مرداد و شهریور ۱۳۴۷- شماره ۵ و ۶ ،(۲۶۷ تا ۲۷۲)
دیوان نشاطی سرشار از مراثی جانسوز اهل بیت می باشد و شروع دیوان نشاطی با مرثیه ای برای امام حسین (ع) آغاز می گردد. در این جا نمونه شعر نشاطی خان از کتاب دیوان شعر او آورده می شود. ( مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی)
تا خیمه عزای شه کربلا زدند بر هم بساط خیمه عرش خدا زدند
از دودآه پرده گیان حریم قدس اتش به پرده حریم کبریا زدند
بس شعله ها ز آتش دل های اهل بیت بر جان انبیا و دل اولیا زدند
بس حمل ها ز لشکر بیداد کوفیان بر خیل کائنات و صف ماسوا زدند
آنانکه دست قدرت حق بود دستشان چون صید تیر خورده بخون دست و پا
قومی که خون پیکرشان بود خون حق نه دم ز خون خویش و نه از خونبهازدند
جمعی که غرق لجه غم بود جسم شان نه حرف با خداوند نه با ناخدا زدند
دست قضا و پای اوسست شد زکار تا دست ظلم برسر اهل عبا زدند
هر نامه که غم زخفی و جلی نوشت
بر نام اهل بیت علی ولی نوشت
چاپ سنگی صفحه آغازین دیوان اشعار نشاطی هزار جریبی
نویسنده: حامد خلیلی ازنی