فاجعه ای فراتر از حد تصور
بر این اساس؛ مازندران حداقل ۱۵ سال زودتر از پیش بینی های قبلی به خشکسالی می رسد و درصد این خشکسالی هم بسیار فراتر از پیش بینی هاست.به نظر هم نمی رسد برنامه ای خاص برای حل این مشکل در دستور کار دولت باشد. زیرا وضعیت فعلی خود نتیجه سوء مدیریت ها و بی توجهی های گذشته است.
از طرفی افزایش سطح خشکسالی های عمومی در اقصی نقاط کشور و مسائلی حاد نظیر ریزگردهادر خوزستان، خشکسالی تالاب ها در ارومیه و سیستان و بحران کم آبی در یزد و اصفهان به دولت این اجازه را نمی دهد که با منابع محدود موجود برای مازندران کاری بکند. چون عقلا و منطقا در برابر آنها مازندران در اولویت نیست!
علاوه بر این، همچنان این باورعمومی وجود دارد که مازندران از طریق بارش های سالیانه آب مورد نیاز خود را تامین می کند و چه ادله ای برای این حرف بالاتر از سیلاب های چند سال یکبار در استان.
اما دیگر برای همه مازندرانی ها روشن شده است که پائیز و زمستان سالجاری به هر چیزی شباهت داشتند جز این دو فصل. ضمن اینکه استان مازندران علی رغم اخطار چندین باره در یک دهه اخیر مبنی بر ضعف ساختاری برای جمع آوری و هدایت آبهای سطحی به منظور کاهش هدررفت بالای نزولات آسمانی، همچنان در همان نقطه ده سال پیش یا حتی بیشتر باقی مانده و هیچ اتفاق خاصی در این زمینه رخ نداده است.
با توجه به دلایل فوق نمی توان به دولت مرکزی امیدی داشت و سدهای استان هم اگر شرایط اقتصادی فعلی و کاهش قیمت جهانی نفت همچنان ادامه داشته باشد در سایه رکود موجود پیشرفت چندانی نخواهند داشت.
اظهارات کسالت آور و تکراری مدیران
آمارها نشان می دهد که در یک دهه اخیر میل به سرمایه گذاری کشاورزی در بخش خصوصی کاهشی قابل ملاحظه و تغییر کاربری زمین های کشاورزی افزایشی قابل توجه داشته است و همین مسئله یکی از چند دلیل اصلی افزایش سرعت خشکسالی زمین های کشاورزی در مازندران است.
به استناد اظهارات مدیرعامل آب منطقه ای مازندران اگر تداوم کم آبی ادامه پیدا کند حداقل ۴۸ درصد از اراضی کشاورزی استان با خشکسالی مواجه خواهد شد و شاید ۵۰ هزار هکتار از اراضی در معرض آسیب قرار گیرند.
اتخاذ تدابیر جدی و تاکید یخکشی بر این مسئله دیگر آنقدر کسالت آور شده است که جای نقد فراوان دارد. یخکشی به عنوان یکی از باسابقه ترین مدیران بخش آب استان، سال هاست که از وجود چنین خطری آگاه بوده و موظف بود با شدت تمام مسئولان را از این وضعیت مطلع کند یا اگر موفق نمی شد، به نشانه اعتراض پست خود را ترک گوید.
در شرایطی که ۴۸ درصد از اراضی کشاورزی استان با خشکسالی مواجه خواهد شد و شاید ۵۰ هزار هکتار از اراضی در معرض آسیب قرار گیرند واقعا حرف زدن از ضرورت ها و بایدها چه دردی را دوا خواهد کرد.
مدیران و مسئولان باید پاسخگوی وضع موجود باشند
برای شهروندان مازندران دیدن خشکسالی دریاچه ارومیه از صفحه تلویزیون در آنیده ای نزدیک بدل به واقعیتی قابل لمس خواهد شد و این فاجعه ای است که بدبین ترین کارشناسان نیز آن را پیش بینی نمی کردند.
اگرچه نقش تغییرات اقلیمی و کمبود اعتبارات در ۲ سال گذشته در این وضعیت سهیم بوده اما بی توجهی به مسائل استراتژیک، عدم آینده نگری علمی و فقدان کارشناسی پدافندی وعدم برخورداری از قدرت چانه زنی و توجیه بالا برای کسب اعتبارات لازم در این زمینه و از همه مهمتر ناهماهنگی های تاریخی میان نهادهای مختلف استان حداقل ۷۰ درصد قصور در این موضوع را نه به گردن طبیعت، که به گردن مدیریت ما می اندازد.
نه تنها سدهای استان هنوز افتتاح نشده اند، بلکه مکانیزاسیون کشاورزی، بهبود فرهنگ مصرف آب، مدیریت منابع انرژی، تجمیع و هدایت آب های سطحی، تقویت باورهای عمومی وده ها مورد دیگر، همچنان کلماتی رویایی و شعاری هستند که اگر حتی نیمی از آنها با یک برنامه ریزی درست و در دوران سرسبزی و آبادانی اجرا می شد امروز کاسه چه کنم چه کنم به دست نمی گرفتیم و در آستانه خشکسالی نیمی از اراضی کشاورزی سبزترین استان کشور (که به جرات فاجعه ای ملی از نظر زیست محیطی و غذایی بشمار می آید) قرار نداشتیم.
یخکشی با اشاره به افت شدید دبی چشمه ها در استان به ویژه کاهش ۵۹ درصدی نسبت به دوره شاخص و کاهش ۴۲ درصدی نسبت به سال گذشته، از کاهش ورودی آب به سدها ی شهید رجایی، البرز گلورد و شیاده بین ۲۸ الی ۵۸ درصد در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته خبر داد.
اما این خبر را پیش از این نیز می شد با مدیریت آینده نگرانه و اصولی پیش بینی کرد و با در نظر گرفتن بودجه های مناسب در دوران رونق اقتصادی(۸۳ ـ ۸۸) کنترل و مدیریت کرد.
بالاخره برنامه دولت چیست؟
هنوز هم دغدغه هایی پیش پا افتاده نظیر لایروبی و احداث منابع و صافکاری چاله چوله ها اصلی ترین برنامه های موجود است و واقعا کسی در مازندران اعلام نکرده است که برنامه جدی و عملی برای مقابله با این پدیده وحشتناک چیست و چه کسانی باید بابت به وجود آمدن وضع موجود پاسخگو باشند!
متاسفانه آنقدر درباره کم آبی و زباله و تغییر کاربری و هزاران هزار مشکل اظهرمن الشمس دیگری در مازندران حرف زده شده است که هر یک از این موارد که به تنهایی در یک کشور پیشرفته بحران به حساب می آید در مازندران همچون خبری روزمره و تکراری خوانده می شود و احساسات کمتر کسی را جریحه دار می کند.
آیا واقعا نباید نشست و برای استانی که ۳ دهه پیش ۹۷ درصد اراضی کشاورزی اش با انباشت آب مواجه بود ولی حالا ۴۸ درصدش در آستانه خشکسالی قرار دارد گریست؟