پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

معرفی سادات عمادی مازندران

2

پایگاه خبری چهاردانگه نیوز: سادات عمادی،خاندانی است که در سدۀ۸ ،۹و۱۰قمری  در هزار جریب(هزارجریب نامی است که از دیرباز تاکنون به منطقه ای مشتمل بر مناطق کوهستانی شهرستان های بهشهر، نکاء، ساری، و شرق سوادکوه در استان مازندران و قسمتی از ناحیه کوهستانی شهرستان های سمنان و دامغان اطلاق می شود.) مازندران حکومت کرده‌اند. حکومت این خاندان اندکی پیش از حکومت  سادات مرعشی در مازندران و سادات کیایی (سادات ملاطی) در گیلان شکل گرفت. بدین ترتیب، سادات عمادی نخستین حکومت سادات را در شمال ایران پس از دوره ایلخانی بنا نهادند.

پایتخت: هزارجریب
زبان‌(ها):تبری، فارسی، عربی
دین:تشیع
دولت:نامشخص
تاریخچه
– تأسیس۷۶۰
– میر عمادالدین۷۶۰
– سید عزالدین حسن۸۰۹
– سید رضی‌الدین۸۲۷
– میر غضنفر۸۹۲
– فروپاشی۱۰۹۵

سر زنجیرۀ سادات عمادی مازندرانی امیر سید عماد الدین محمود است و سادات عمادی مازندرانی همگی از تبار او هستند. وی که در زمرهٔ علمای دینی و از سادات نامدار ناحیه بود، با همراهی مردم علیه بیداد فرامانروایان ایلخانی بر مردم ستمدیده برخاست و آنان را شکست داد و توانست فرمانروایی مستقلی تحت رهبری خود پایه گذارد.

حکومت و ریاست معنوی وی، پس از او تا سده‌ها در میان فرزندان و نوادگانش استمرار یافت. میر عمادالدین پس از یورش  تیمور به مازندران با او مصالحه کرد و با این کار هوشمندانه هم فرمانروایی مردمی خود را استمرار بخشید و هم ناحیۀ تحت حکومت خود و مردم آن را از آسیب های سپاهیان تیمور  دور نگاه داشت.

 میر عمادالدین ۶ فرزند پسر داشت که چهار تن از آن‌ها از یک مادر و دو تن دیگر از مادری دیگر بودند. منطقه چهاردانگه و دودانگه در مازندران از آن رو به این نام ها شناخته شد که میر عمادالدین پس از خود حکومت چهاردانگه  را به چهار برادر و دودانگه را به دو برادر دیگر واگذار کرد. در سال ۸۰۹سیدعزالدین هزارجریبی و در سال ۸۹۲ میرغضنفر از فرمانروایان  سلسله عمادی مازندرانی بودند.

بنابر کتاب های معتبر انساب، تبار میرعمادالدین با ۱۶ یا ۱۸ میانجی به موسی کاظم می‌رسد،با این حال در برخی نقل های افواهی او را از تبار سجاد می‌دانند. ( نسب او به این شرح است: سیدعمادالدین ملک هزارجریب بن عزالدین حسن بن شرف الدین علی بن تاج الدین محمدبن ابی الحسن علی حسام الدین بن نزارم کریم الدین بن ابی محمدشمس الدین حسن بن برهان الدین حسین بن أمین الدین محمدبن کمال الدین حسن بن وجیه الدین علی بن قسیم الدین قاسم بن زین الدین محمدبن قاسم الشیخ بن ابراهیم العسکری بن موسی ابی سبحه بن ابراهیم المرتضی بن امام موسی کاظم(علیه السلام) است)مردم مازندران امامزاده ابراهیم واقع در بابلسر را از نیاکان میرعمادالدین  می شمارند که گفتهٔ نخست را تأیید می‌کند.میر عمادالدین در روستای وری در ۶۵ کیلومتری جنوب شرقی ساری و سه کیلومتری شمال کیاسر آرمیده است. مزار وی از دیرباز به عنوان امامزاده مورد احترام مردم است. مردم مازندران از قرن ها پیش میرعمادالدین را صاحب کرامت دانسته‌اند.

نوادگان سید عماد به دو دستهٔ  جبرئیلی و رضی‌الدینی بخش شدند و در سال ۱۰۹۵ سید مظفرالدین حسین مرتضوی مازندران را با الوند دیو تقسیم کرد.

از سادات عمادی مازندرانی در درازنای تاریخ با نسبت‌های «حسینی»، «حسینی موسوی»، «موسوی»، «عمادی» و«میرعمادی» یاد شده‌است. بسیاری از سادات عمادی مازندرانی نیز از سده‌ها پیش به نواحی دیگر مانند سبزوار و نجف کوچیدند. سادات رفیعی نجف از آن جمله‌اند که از تبار سید عزالدین بن سید عمادالدین هستند. امروزه نیز بسیاری از سادات عمادی در شهرستان ساری زندگی می‌کنند. گروهی از سادات عمادی نیز ساکن شهرهای بابل،گرگان  و بهشهر هستند. این سادات نیز در ریشه ساروی هستند و نیاکان آنان در سده‌های پیش از ساری به بابل، گرگان و بهشهر  کوچیده و در آن شهرها ساکن شده‌اند.

از سادات عمادی مازندرانی فقها و مجتهدانی نیز برخاسته‌اند که از آن میان می‌توان به:
آیت الله سید محمد ثقه الاسلام ساروی (درگذشتهٔ ۱۳۰۳ ش)،
آیت الله سید اسماعیل عمادی حائری (درگذشتهٔ ۱۳۱۰ ش)،
آیت الله سید عباس شریف‌العلما خاوری (درگذشتهٔ ۱۳۱۸ ش)
و آیت الله سید محمد عمادی استرآبادی (درگذشتهٔ ۱۳۲۴ ش) اشاره کرد.

2 نظرات
  1. سید سلیم جلالی می گوید

    باسلام
    ۱_چرا سادات از مدینه به ایران و نهایتا به مازندران آمدند؟
    ۲_در دوره کدام سردمدار حکومتی ،سادات قلع و قمع و مجبور به فرار شدند؟
    ۳_در ان زمان اجداد ما به نام های میرکمال و میرقیاس به سمت کشور آذربایجان رفته ودر منطقه کوهستانی در روستایی به نام پریم ساکن ودر آن جان دفن شده اند ، ولی اسناد معتبری در دست نیست که از کجا آمده اند و به چه علتی، اگر اطلاعتی بدهید خیلی ممنون میشویم.

  2. گرشا می گوید

    مقدمه:
    فرهاد چهارم(اشک چهارم) ۳۷ قبل میلاد تا ۲ میلادی
    فرزندانش اردشس،کارن،سورن،کشم یا کومش(دختر)
    ● اعقاب کشم و ارشویر(سردار کل سپاه ایران) اسپهبذ نام گرفتند
    خاندان اسپهبذ از نژاد اشکانیان بودند و لقب پهلو یعنی پارت داشتند.
    خاندان ممتازاشکانی و ساسانی: اسپهد،کارن،مهران و…

    اشکانیان ۲۴۷ قبل میلاد تا ۲۲۴ بعد از میلاد
    – ساسانیان ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی
    •باوندیان اسپهدان (۳۴ تا ۷۲۸ هجری)(۶۵۵ میلادی به مدت ۷۰۰سال) در طبرستان
    موسس: باو(۶۶۵ تا ۶۸۰ میلادی) پسر شاپور پسر کاووس پسر قبادیکم ساسانی( ۴۸۸ – ۵۳۱ میلادی)

    – خلفای راشدین ۶۳۲ تا ۶۶۱ میلادی
    ▪︎حمله اعراب به ایران ۶۳۳ تا ۶۵۱ میلادی(۱۲ تا ۳۳ هجری)
    – بنی امیه ۶۶۱ تا ۷۵۰ میلادی (۴۱ تا ۱۳۲ هجری)
    – عباسی ۷۵۰ تا ۱۲۵۸میلادی (۱۳۳ تا ۶۵۵ هجری)
    -مغول و….

    ۱. پس از فتح ایران توسط عرب‌ها، تعدادی از اشراف ساسانی (خاندان اسپهبد و..)در طبرستان و گیلان استقلال خویش را اعلام کردند و تا مدت‌ها به آیین زرتشت باقی‌مانده بودند.
    مبارزهٔ این سلسله‌ها با حکومت‌های عربی که بر ایران تسلط داشتند، سال‌ها دنباله داشت تا اینکه در (قرن سوم) ۳۰۰ هجری مردم این دیار با دین اسلام آشنا شدند و عده‌ای به این دین گرویدند.
    دلیل ترویج اسلام و تشیع در طبرستان مهاجرت داعیان علوی به این سرزمین،در زمان حکومت عباسیان و بنی‌امیه بود.
    زیرا در این دوران پادشاهان ساسانی‌تبار طبرستان، با امان دادن به ایشان باعث مهاجرت عدهٔ زیادی از شیعیان مخالف به طبرستان شدند.
    (در واقع مردم مازندران و شیعیان عرب مهاجر دشمن مشترک داشتن)

    یادآوری: ۶۵۵ هجری انقراض عباسیان توسط مغول

    حکومت سادات عمادی(مرتضوی) ۷۶۰ تا ۱۰۹۵ هجری (از ۱۳۵۸ تا ۱۶۸۳ میلادی که فروپاشید) در هزارجریب هم زمان حکومت مغول ایلخانی حکومت کردند.

    ۲. چیزی که در ذهن مردم منطقه به نام سیدکشی مانده احتمالا خاطره ی محو از این اتفاق هست:”شورش طبرستان”
    توسط اسپهبدان علیه حکومت عباسیان از سال ۱۶۸ تا ۱۸۹ هجری
    نتایج:
    افزایش استقلال در طبرستان
    تغییر رفتار عباسیان نسبت به مردم طبرستان و گیلان
    قیام مازیار و داعی کبیر
    گرایش مردم و حاکمان محلی به مذهب تشیع

    در نخستین دهه‌های پس از فتحایران توسط اعراب، تغییر آیین و گرویدن به اسلام روند کندی داشت و به خصوص در مناطق روستایی، اکثریت ساکنان را زرتشتیان تشکیل می‌دادند و تازه مسلمان‌های بومی و اعراب به صورت جوامعی پراکنده در میان این اکثریت زندگی می‌کردند. اعراب بنا بر رسوم خود، پس از پیروزی در جنگ، زنان و فرزندان رقیب را به اسارت گرفته و همچون غنائم با آنان رفتار می‌کردند. آن‌ها در نبرد علیه اسپهبد خورشید نیز همسر و فرزندان او را اسیر گرفته و خلیفه آنان را بین درباریان تقسیم نمود و خود با یکی از همسران خورشید ازدواج کرد. این روش در میان مهاجران عربی که در طبرستان مستقر شده بودند، هم وجود داشت و زنان و دختران طبرستانی به اجبار، به نکاح عاملان خلیفه درآمدند.عده‌ای از زرتشتیان در نیمهٔ دوم قرن دوم هجری، به خاطر آزارهای فاتحان مسلمان، از ایران به هندوستان کوچیدند.
    چندین سال پس از خودکشی اسپهبد خورشید و انقراض گاوبارگان (حدود سال ۱۴۲ هجری)، با بالا رفتن نارضایتی‌ها از عمال خلیفه‌های عباسی، مردم به اسپهبد قارنوندیان، ونداد هرمز، رجوع کردند و از او خواستند تا رهبریشان را برای قیام برعهده گیرد. وی پس از مشورت با دیگر اسپهبدان، از دودمان‌های پادوسپانیان، باوندیان و مصمغان، این درخواست را پذیرفت. از این پس شروین باوندی چون پادشاه طبرستان بود و ونداد هرمز قارنوندی سپهسالاری او را می‌کرد. آن‌ها در روزی از پیش مشخص شده، شورش بزرگی علیه خلافت عباسی برپا کردند و مردم طبرستان و رویان در این روز پادگان‌ها را فتح نمودند و نظامیان عرب را به قتل رساندند. مورخین از این روز به عنوان «روزی که طبرستان از عمال خلیفه خالی شد» یاد می‌کنند و از کشته شدن ۲۰٬۰۰۰ نفر خبر می‌دهند…..
    در سال ۱۶۸ هجری قمری بود که قیام انجام گرفت. در شب موعود به رسم زرتشتیان آتشکده‌ها را روشن کردند و مطابق اعلامی که از قبل انجام شده‌بود، بر کوه‌ها آتش افروختند. تمام مردم منطقهٔ طبرستان از گیلان تا تمیشه، هرجا نایبان و مردمِ خلیفه را می‌دیدند، آن‌ها را می‌کشتند.مردم با هر وسیله و آلت قتّاله‌ای که تهیه‌اش ممکن بود، به عرب‌ها و عمال خلیفه حمله می‌کردند و آن‌ها را می‌کشتند. تنها عرب‌ها هدف این کشتار نبودند و افراد محلی که مسلمان شده‌بودند هم به قتل رسیدند.

    قشون منظم اسپهبدان نیز با رهبری ونداد هرمز و معاونت شروین یکم علیه سپاهیان عرب تاختند و پادگان‌های نظامی را که برای مقابله با شورش‌های احتمالی ساخته شده‌بودند، اشغال کردند و حدود بیست هزار نفر از نظامیان عرب را کشتند؛ به‌طوری‌که اجساد مقتولین مانع رفت و آمد در برخی راه‌ها می‌شد.
     همچنین به نیروهای نظامی مستقر در «هرمزآباد» (در نزدیکی آمل)، که محل استقرار نایب خلیفه در طبرستان بود، حمله کردند.
    پس از اقدامات هارون‌الرشید اوضاع آرام شد و در زمان مأمون طبرستان تحت امر طاهریان درآمد؛ ولی چندی نگذشت که اسپهبد وقت قارنوندیان، مازیار، علم شورش برپا کرد و به جنگ علیه خلافت و امیران طاهری پرداخت. اما مازیار هم نهایتاً شکست خورد و اعدام شد. پس از شکست‌های پیاپی اسپهبدان، مردم طبرستان به شورشیان علوی مهاجر روی آوردند و در اتحاد با داعی کبیر، دولت شیعی علویان طبرستان را ساختند.
    مطالعه بیشتر (شورش طبرستان)

    ۳. متوجه سوال نشدم!
    آذربایجان و پریم(فریم)
    فریم شهر باستانی دودانگه ساری مرکز حکومت باوندیان(اسپهبدان ساسانی)

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.