پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

مازندران| پدر شهید مدافع حرم کمالی: تنهای آرزویم دیدار با مقام معظم رهبری است

0

به گزارش خبرگزاری تسنیم از ساری، به نام خدای شهدا به  نام  آنانی که  خاکریز را لمس کردند. به نام آنانی که رفتند تا ما بمانیم. آرامش، امنیت و بودن در کنار خانواده همه را مدیون خون سرخ شهدا هستیم و سرخی اش را لاله‌ها تا ابدیت به یادگار خواهند داشت.

در این  میان  شهدای مدافع حرم نقش مهمی در پاسداشت ارزش‌های اسلام و دفاع از حریم و حرم اهل بیت داشتند در حادثه  خان طومان  نیز رزمندگان ما مردانه ایستادند و جانانه جنگیدند تا امروز نامشان در تاریخ جهان اسلام جاودانه بماند.

برای مصاحبه به منزل شهید سعید کمالی کفراتی از شهدای خان طومان رفتیم. وی در 19 شهریور1369 به دنیا آمد و درهفتم اردیبهشت 1395 در منطقه خان طومان سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

مصاحبه را از رویت الله کمالی پدر شهیدآغاز می‌کنم پدری که پینه‌های دستش نشان از سپری کردن روزهای سخت اما آبرومندانه کارو کارگری می‌داد.

تسنیم: حاج سعید چگونه به سوریه  اعزام شد و زمان اعزام چه حسی داشت؟

 پدر شهید: بعد از اعزام دوستانش به  سوریه حس خاصی داشت. برای رفتن بسیار تلاش کرد چندین نفر را  واسطه  گرفت تا مسئولان مربوطه را راضی کند که با رفتنش موافقت کنند. شهید عشریه مسئول آموزش وی در قم بود. دو ماه  تمام  از فاصله 5 متر تا 25 متر دقیق با تفنگ بادی تمرین می‌کرد. بسیار دقیق به هدف می زد از لحاظ روحی و جسمی و آموزش نظامی خود را آماده  کرد و بالاخره در 15 فرودین 95 به سوریه اعزام شد.

مادر شهید: حاج سعید بعد ازدواج طبقه بالای منزلمان نشسته بوده ساعت 12 نیمه شب آمد پایین گفت مامان میخوام برم سوریه گفتم اکنون ساعت 12 است مادر، دیدم  آنقدر شوق دارد اصلا زمان، شب و روز برایش اهمیتی ندارد سعیدم را در آغوش گرفتم و خوب بوییدم آب و قرآن آوردم و مسافر زینبی ام  را بدرقه کردم. 

تسنیم: نحوه شهادت حاج سعید چگونه بود و چگونه مطلع شدید؟ 

پدر شهید: زمانی که سوریه بود پنج شنبه‌ها برایم تماس می‌گرفت آخرین پنج شنبه تماس نگرفت.در این زمان پدر شهید کمی می‌خندد و ادامه می‌دهد سعید هیچ وقت منو بابا صدا نمی‌کرد همیشه منو ارباب صدا می‌کرد. شب خواب دیدم سعید به سمت اتاق خود می‌رود گفت ارباب کلید نداری گفتم نه ندارم. اومد پایین دستش را روی شانه ‌هایم  گذاشت و گفت با من کاری نداری ارباب.

از خواب بیدار شدم فردای آن روز جمعه بود رفتم نماز جمعه همیشه در مصلا گوشی را خاموش می‌کردم  اما آن روز خاموش نکردم منتظر تماس از طرف حاج سعید بودم. دیدم خبری نشد رفتم سرکار دیدم دست و دلم به کار نمی‌رود برای پسربزرگم تماس گرفتم و گفتم به دلم برات شد سعید مجروح  یا شهید شد. چون همیشه حداقل پنج شنبه ‌ها برایم تماس می گرفت.گفت پدر سعید برایم دوشنبه  تماس گرفت نگران نباشین.

گفتم بابا شما کمی تحقیق کن دلم آروم نیست.گفت چشم میرم می‌پرسم. فردای آن روز سرکار مشغول خوردن صبحانه  بودیم که خواهرزادم تماس گرفت گفت دایی حاج سعید مرخصی آمد یا نه؟ گفتم میاد ان شاالله. بعد به پسرم  زنگ زدم دیدم با بغض داره جواب داد گفتم مسعود سعید چیزی شد بعد خودم دلداریش دادم که بابا ایراد نداره بگو من خودم در جبهه در عملیات کربلای4  والفجر8 و فاو بودم این مسائل عادیه به چشم دیدم یک خانواده چند نفر شهید دادند گفت بابا سعید شهید شد پاهایم سست شد آمدم منزل دو رکعت نماز شکر خواندم.

همسایه‌ها و بستگان به منزل آمدند. بعد منو پسرم به سپاه رفتیم  دیدیم سرهنگ نظری هست رفتیم به نوبت نشستیم.تا نوبت ما شد گفت شما مهمانانتان را متفرق کنین تجمع نکنند بله خبر شهادت حاج سعید آمد اما باید تایید شود. گفتم یک چیزی بگو تا من قانع شوم مهمانهای ما 120 کیلومتر راه را آمدند چه  بگویم.

از نحوه  ازدواج حاج سعید بگویید و چند فرزند دارد؟ همسر حاج سعید از خانواده ای متدین و پدرش اهل روستای خودمان بود  زمان خواستگاری گفت من عروسی نمی‌گیرم باید برم مکه  گفتم  بابا  این خانواده یک دختر دارند شاید قبول نکنند بدون مراسم عروسی بگیرند گفت منم ازدواج نمی‌کنم زمان خواستگاری به  خانمش گفت که آخرین کلامم شهادت است من به سید حسن  نصرالله علاقه  دارم  شاید به  لبنان  بروم. همسرش پذیرفت و بعد از ازدواج  با وی به مکه  رفتند و حاصل ازدواجش نیز یک پسر4 ساله به نام امیر مهدی است.

تسنیم: مهمترین  ویژگی اخلاقی شهید چه بود؟

مادر شهید: سعیدم اهل نماز و روزه و نماز شب بود همیشه وضو داشت. تا زمانی که  نماز نمی‌خواند سر سفره نمی‌نشست.خوش اخلاق، مهربان بود بسیار به بزرگترها احترام می‌گذاشت غذا زیاد نمی‌خورد می‌گفتم پسرم بیشتر بخور خیلی ضعیف هستی چون  به  مناطق محروم می‌رفت می‌گفت مادر اگر بروی کرمان و مناطق محروم مردم نان برای خوردن  ندارند و یا نان را  با  آب می‌خورند مسلمان وقتی صبح بلند می‌شود در فکر دیگر مسلمان نباشد مسلمان  نیست.

همه می‌گفتند سعید بوی شهادت می‌دهد

بر رعایت  حق الناس تاکید داشت.حلقه صالحین در روستاهای میاندورود برگزار می‌کرد. زمان تشییع  پیکر شهدای غواص از گلوگاه  تا رامسر همراه شهدای غواص بود. یک شب در قبر شهیدی که در سورک  تشییع  شد خوابید. در ساخت گلزار شهیدان خوشنام  حضور داشت  تمام احساس خوب  را از شهدا می‌گرفت. همه چیز دست خداست ما امانت هستیم. همه می‌گفتن سعید بوی شهادت می‌دهد.

تسنیم: دلیل رفتن شهید به سوریه چه بود؟

پدر شهید: حاج سعید می‌گفت اگه سرباز نظام  هستیمهمه  باید گوش به  فرمان  مقام معظم رهبری  باشیم اگر در سوریه  نجنگیم  باید در مرزها و شهرهای ایران  با  دائش بجنگیم از طرفی  باید زمینه را برای فرج امام زمان (عج) فراهم  کنیم. باید زمینه‌ساز باشیم اگر بستگان ابراز ناراحتی می‌کنند بگویید پس جلسات  قرآن برای چه برگزار می‌کنند. اینها مقدرات  است و همه تحت فرمان الله هستیم هر چه خدا خواهد همان می‌شود.

تسنیم:آیا شهید اگر اکنون بود دوباره حامی وی برای رفتن به سوریه می‌شدید؟ 

پدر شهید: مردن حق است اما با عزت و در راه خدا مردن افتخار است. اگرصد بار بمیریم و زنده شویم به سعید می‌گفتیم برو. ما تاپای جان با ولایت هستیم.

مادر شهید: همیشه می‌گفت به آمریکا دل نبندیم آمریکا مانند گرگ است به هر گله ای برسد می‌درد. ارادت خاصی به مقام معظم  رهبری داشت  و ایشان را آقاجان خطاب می‌کردند. زمانی که اسم رهبر می آمد گریه  می‌کرد  به  او می‌گفتیم مادر جان مگه بچه ای گریه می‌کنی می‌گفت مادر عده ای با آبروی ایشان  بازی می‌کنند مملکت چه می‌شود گفتم مامان خدا بزرگ است دشمن هیچ کاری نمی‌تواند بکند خداوند پشتیبان رهبر ما است.

تسنیم: چه انتظاری از مسئولان و مردم  دارید؟

پدر شهید: مسئولان بدانند نزد خداوند همه  برابریم و ادامه دهنده واقعی راه  شهدا باشند راه  شهدا را  گم نکنند  شهدا را  به یک چشم  ببینند بین شهدا تبعیض قائل نشوند. شهدای امروز با  جان  و دل رفتند از همه چیز گذشتند. زمان جنگ تحمیلی بسیاری از زنان و مادران  مناطق دوردست  برای  رزمندگان  پوشاک و یا خوراکی می‌فرستادن که  بدانیم شاید سهم آنان از انقلاب، از بسیاری از افراد و مسئولان  بیشتر باشد. خداوند به خدمتگزاران واقعی توفیق دهد. نگذاریم  خون  شهدا  پایمال  شود.

مادر شهید: شهدا مظلوم هستند. همه جوان و باسواد بودند از مردم توقع زیاد نداریم اما شرمنده  محبت‌های آنان هستیم به ما دلداری دادند. قربان  حضرت زینب (س) شوم که روز عاشورا کسی به وی دلداری نداد از مردمی که از شهرهای مختلف به خانه ما آمدند تقدیر و تشکر می‌کنم.

قدر مملکت را بدانیم ما صاحب داریم صاحب مملکت ما امام زمان (عج) است. دنیا  مقابل ما ایستاد  نتوانست غلطی کند مملکت ما مملکت اسلامی است اسلام ما اسلام محمدی است. ایمان ما قوی است. خداوند را قسم می‌دهیم  به آبروی امام حسین (ع) پرچم اسلام هر چه  سریع تر به  دست صاحبش امام زمان(عج) برسد.

تسنیم: مهم‌ترین وصیت شهید چه  بود؟

پدر شهید: مهمترین وصیت نامه شهید پس از توجه به نماز و حفظ حجاب برای زنان و مادران، این بود که مردم مناطق محروم را در یابیم و بعد نیز ولایت فقیه بود اینکه در هر زمان و با هر مسئولیتی پشت ولی فقیه  باشیم تا دشمن نتواند آسیبی به کشورمان بزند. 

تسنیم: کمی از دردودلتان بگویید…

 پدر شهید: کسی که با خدا معامله کرد اجرش را از خدا خواهد گرفت. کفش و لباس ساعت انگشتر فرزندم را نیاوردند زمانی که در کربلای 4 بودم لباسم در هفت تپه در چادر بود تا اگر برایم اتفاقی افتاد حداقل لباسم به خانوادم  برسد در حادثه خان طومان بچه‌ها غافلگیر شدند و حتی پشتیبانی نداشتند.

روستای کفرات روستای محرومی است. مسجد محل نیاز به فرش داشت فرش مسجد را گرفتم گفتم  قسطش را با وام می‌دهم خواستم یک وام 10 میلیونی 4 درصدی بگیرم سرآخر گفتند 18 درصد که از گرفتن آن پشیمان شدم. از طرفی در هفته عقیدتی سیاسی نامی از پسرم آورده نشد که انتظار داریم شهدا فراموش نشوند پسرم با اشتیاق رفت باید قدر همه شهدا را بدانیم زیرا برای امنیت کشور رفتند.

انتظار مهمی دارم اینکه به ما قول دیدار با مقام معظم رهبری را دادند اما متاسفانه هنوز نتوانستیم ایشان را ملاقات و زیارت کنیم آرزویمان طول عمر با عزت، سلامتی و دیدار ایشان است.

مصاحبه از قدسیه السادات شعبانپور 

 /م

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.