پایگاه خبری چهاردانگه: پس از سفر اخیر استاندار مازندران به منطقه ی چمستان شهرستان نور، دو مساله حاشیه دار شد و مدتی است که ذهن فرهیختگان منطقه را به خود مشغول کرده است؛ اول تعدیل در برداشت چوب های جنگلی که استاندار بیان داشت و دوم طرح عجیب و سوال برانگیز امام جمعه چمستان مبنی بر شهرستان شدن چمستان با داشتن پنجاه هزارنفر جمعیت ثابت و سی هزار نفر جمعیت شناور!
من کاری به گزارش های رسمی و اعداد و ارقام ندارم، به عنوان یک شاهد عینی که هر روز رژه چندین کامیون مملو از انواع درختان تنومند جنگل مظلوم و بی صاحب رامی بینیم، نمی توانم مفهوم تعدیل را بر این غارتگری منطبق سازم
اما طرح امام جمعه محترم چمستان مبنی برشهرستان شدن این منطقه، موجب تفرقه و جدایی خواهد شد، در حالی که ایشان باید منادی وحدت تاریخی هزارساله شهرستان نور باشند.
در حالی که جهان به سوی همگرایی و وحدت سیاسی و اقتصادی پیش می رود، چندسالیست که ویروس تجزیه طلبی به ظاهر قانونی چون خوره ای به جان کشورو استان ما افتاده و وحدت ملی ما را نشانه گرفته است؛ از جدایی و تجزیه کلانشهرها و استانها تا شهرها و روستاهای کوچک تر.
همین مازندران به گفته مرحوم دکتر منوچهر ستوده روزی تا نزدیک کرج امتداد داشت که ابتدا گلستان سازی شد، سپس نغمه شوم مازندران غربی و شرقی و شاید در آینده ای نزدیک مازندران شمالی و جنوبی ؟!
کوچک سازی شهرها هم از سوادکوه بزرگ، ساری و میاندورود، بهشهر و خلیل شهر و تنکابن و عباس آباد از قرار به چمستان ما رسیده و تا کی نوبت بندپی بابل و سرخرود و امیرکلا و سایران شود و آن ها نیز جدایی و تبدیل به شهرستان شدن را داشته باشند.
روند تجزیه و جدایی استان ها و شهرستان ها را بارها درمحضربزرگانی چون دکتر پیروزمجتهدزاده و دکتر منوچهرستوده و دیگراستادان دانشگاهی، نه سیاسی مطرح کردم که همه آن ها به شدت با این موضوع مخالفت کردند. این بزرگان دانش و پژوهش جداسازی ها را تلاشی آگاهانه یا ناآگاهانه برای محوهویت ملی ومذهبی و وحدت سرزمینی می دانستند.
یادمان نرود که در روزگاری از اصفهان و گاه از بهشهر پایتخت دوم صفویان، سرزمین ایران با چهل میلیون جمعیت و با وسعت سه برابر کشور در حال حاضر، به خوبی اداره می شد، چه رسد به عهد هخامنشیان که نیمی از جهان شناخته شده آن روز را با درایت و تدبیر از شوش تا پاسارگاد اداره می کردند.
چمستان با آن آبادی های زیبای ساحلی و لاویج سحرانگیزش بخشی ازهویت حداقل هزارساله ی نور است و از امام جمعه ی محترم آن که باید نماد وحدت وهمدلی باشند انتظار طرح چنین مسایلی نمی رفت و نمی رود.
می توان به جای جداسازی ها، اختیارات فرمانداران و شهرداران و… را افزایش داد. برخی در تلاش اند ناجوانمردانه ضعف و کاستی های مدیریتی خود را به جدایی شهرها و استان ها حواله دهند. این روند جدایی اگرمتوقف نشود پایانی بران متصورنیست و جه بسا در آینده منطقه ی لاویج نیز چنین درخواستی را مطرح کند!
بوروکراسی زاید، افزایش بار مالی و اداری، نابودی هویت و انسجام ملی و بومی، متلاشی شدن خرده فرهنگ ها و تفرقه و تنش های قومی و سیاسی و… از نتایج سحری این جدایی هاست تا بعد چه پیش آید. بیایید متحد باشیم وهمین پاره باقی مانده از رویان و رستمدار باستانی از گلوگاه تا رامسر راپاره تر نکنیم.
منبع:مازندنومه؛ قوام الدین بینایی، پزوهشگر و مدرس دانشگاه