پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

علت عدم ذکر نام ائمه در قرآن

4

 

ولادت باسعادت مولودکعبه امیرالمومنین حضرت علی (ع)وهفته گرامیداشت مقام معلم تبریک وتهنیت باد.

 

قرآن یک راه و روشی دارد و آن این است که در موضوعات همیشه میخواهد مطلب را به صورت اصل بیان کند نه به صورت فردی و شخصی و این خود مزیتی است در قرآن.

 

پیغمبر اکرم یا خدای تبارک و تعالی نمی خواست در این مسأله که بالأخره هوا و هوس ها دخالت می کند، مطلبی به این صورت طرح شود ،گو اینکه صورت طرح شده را هم اینها آمدند به صورت توجیه و اجتهاد و این حرفها گفتند که نه، مقصود پیغمبر چنین و چنان بوده است؛ یعنی اگر آیه ای هم به طور صریح در این خصوص وجود داشت، باز آن را توجیه می کردند.

 

پیغمبر (ص) در گفتار خودش به طور صریح گفت: «هذا عَلیُ مَولاهُ». دیگر از این صریحتر چه می خواهید؟! ولی خیلی فرق است میان گفتار پیغمبر بااین صراحت را زمین زدن و آیه قرآن را با وجود کمال صراحت اسمی در آن، همان روز اول بعد از وفات پیغمبر زمین زدن.

 

علما و مفسران دلایل گوناگونی بر عدم ذکر نام ائمه نوشته‏اند که مهم‏ترین دلیل آنان جلوگیری از تحریف است. در صدر اسلام دشمنان قسم خورده‏ای وجود داشتند که جریان مستقیم هدایت را عوض کردند و تاریخ را آن گونه وارونه ساختند که نیاز به گفتن آن نیست.

 

در چنین زمان پر مکر و آشوب و نیز کینه و حسادتی که نسبت به خاندان پیامبر(ص) روا می‏شد، چگونه می‏شد که نام مبارک ائمه اطهار در قرآن باشد و از تحریف و دست کاری به دور باشد؟ قرآنی که در آن روز هنوز جمع آوری نشده و هر قسمتی از آن در دست کسی بود؛این که خداوند وعده داده است که ما قرآن را از تحریفات مصون نگه می‌داریم، به گفتة مفسران وحی، این امر راه کار می خواهد، یکی از راه کارهای آن این است که قرآن در امر سیاسی (به این معنا که بعد از پیامبر چه فردی قدرت سیاسی مسلمانان را به دست بگیرد) که از پتانسیل قدرتمندی بهره مند است،‌ با شفّافیّت وارد میدان کارزار نگردد؛ بلکه به گونه ای رهنمود دهد که حساسیّت جناح های سیاسی را برنیانگیزد و حکومت ها به تحریف قرآن رو نیاورند.

 

با توجه به علم خداوندی از حوادث و رویدادهای بعد از زمان پیامبر(ص) اگر در قرآن به امامت امام علی(ع) و یازده گوهر امامت از نسل آن حضرت با صراحت یاد می‌شد. مخالفان سیاسی این دوازده گوهر امامت به جای گفتن حسبنا کتاب الله می گفتند: ما قرآن را قبول نداریم، یا می گفتند: برخی از آیات قرآن تحریف شده است. و یا در پی مقابله بر می آمدند و می کوشیدند، تا اسم ها را تغییر دهند و به جای امامت امام علی(ع) امامت فلان فرد را مندرج می کردند، در چنین وضعیتی حکومت نه تنها پشتیبان حفظ قرآن نمی شد، بلکه یکی از عوامل بسیار مهم تحریف قرآن به شمار می آورد.

 

وانگهی در بعضی از آیات قرآن خصوصاً آیه پنجاه و پنج سوره مائده کنایه بسیار ظریفی نسبت به اعطای زکات و کمک به فقیر به وسیله امیرمؤمنان علی(ع) دارد. که این کنایه رساتر از تصریح است. می‏فرماید: ولی و صاحب اختیار شما خدا است و رسول و آنان که ایمان آورده‏اند ؛ که نماز می‏خوانند و در حال رکوع زکات می‏دهند. در این جا کنایه بسیار رساتر از تصریح است. مثلاً به عنوان میهمانی در اتاقی نشسته‏اید و صاحب خانه اگر بگوید هم اینک آقای فلانی با چنین اوصافی وارد خواهد شد و یا بگوید لحطاتی بعد شخصی به اینجا خواهند آمد که چنین است و چنان، کدام یک می‏تواند دارای مفاهیم مهم‏تر و معتبرتر باشد؟ آیا شما از عبارت دوم پی نخواهید که چنین شخصی حتماً باید خیلی مهم و عزیز باشد؟ در این آیه خداوند می‏توانست نام مبارک علی(ع) را به صراحت ببرد، ولی مطلب را در لفّافه و کنایه قرار داد، تا علاوه بر شیرینی مطلب، اهمیت آن نیز معلوم شود.همچنین هدف قرآن درمورد امامت حاصل شده است.

 

بسیاری ازمسلمات دینی در قرآن اصلا نامی ازآنها نیامده مانند رکعات نماز وطواف 7 گانه دور خانه خدا وسائر جزئیات واحکام دیناز نظر علم معانی وبیان بلاغت ؛کنایه ابلغ من الصراحه است.
نظر قرآن در بیان کلیات مسائل است نه جزئیات .

 

خدا وعده داد قرآن را حفظ کند (نه از طریق معجزه) و حفظش به همین نزول کنایه ای بسیاری از امور است.

 

این روش قرآن مجید (عدم ذکر نام افراد) در مورد پیامبران علیهم السلام نیز اتفاق افتاده است. زیرا در قرآن مجید تنها نام 26 نفر از پیامبران الهی آمده است و از دیگران نامی به میان نیامده است، ولی آیا چنین امری به این دلیل بوده که آنان پیامبر نبوده اند و یا در پیشگاه خداوند اهمیتی نداشته اند؟ هرگز

 

در اصل ضرورت و لزوم رهبری و امامت برای جامعه ی مسلمین شک و اختلافی بین مسلمانان نیست. یعنی همه ی مسلمانان عقیده دارند که جامعه مسلمان نیازمند حاکم و امام است. و این مطلب از قرآن نیز به خوبی استفاده می شود.

 

یوم ندعوا کل اناس بامامهم (اسراء/71) از این آیه به دست می آید که هر جامعه انسانی امامی دارد که در روز قیامت فراخوانده می شود.

 

به هرحال این مسأله عقلی و عقلایی است که جامعه بدون مدیریت و رهبری از هم می پاشد.

 

کسی که به قرآن و نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ایمان داشته باشد می داند که رهبر و حاکم جامعه ی اسلامی در زمان حیات آن حضرت خود ایشان بود و خداوند نیز در آیات بسیاری به اطاعت و تبیعیت از آن حضرت امر و تأکید کرده است.

 

از جمله این دو آیه:
قل اطیعوا الله و الرسول فان تولوا فان الله لا یحب الکافرین (آل عمران /32)
و اطیعوا الله و رسوله ان کنتم مؤمنین (انفال / 1)
شکی نیست که هر رهبر و حاکم خیر اندیشی باید برای تداوم رهبری و اداره ی جامعه پس از خود نیز تدبیری بیاندیشد.

تدبیر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چه بود؟

آیا جامعه را به حال خود رها کرد و یا جانشینی برای خود تعیین فرمود؟
آیا خود قرآن برای رهبری مسلمانان پس از پیامبر صلی الله علیه و آله چه برنامه ای ارائه داده است؟
آیا خداوند نیز مردم را پس از آن پیامبر خود رها کرده است؟
آیا برای مؤمن این حرف قابل پذیرش است؟

 

نتیجه گیری

به طور خلاصه می¬توان گفت علت عدم ذکر نام ائمه علیهم السلام در قرآن، ممکن است بخاطر موارد زیر باشد:
1- مبنا و روش قرآن این است که مسائل را به صورت اصول کلی بیان می¬کند و حتی الامکان وارد جزئیات نمی¬شود. این خود بنابر مصالح و حکمت¬هایی نظیر جلوگیری از لجاجت¬ها و عصبیت¬ها و امور دیگر است.

2- خداوند متعال نمی¬خواسته است در چنین مساله¬ای که بالاخره هوی و هوس¬ها دخالت می-کند، مطلب به صورت صریح ذکر شود، چرا که ممکن بود با توجیه و بهانه¬هایی برای دستیابی به برخی مقاصد، حرمت کلام الهی شکسته شود، چنانچه این امر در مورد سخنان صریح پیامبر «ص» اتفاق افتاده است.

3- این روش قرآن مجید (عدم ذکر نام افراد) در مورد پیامبران علیهم السلام نیز اتفاق افتاده است. زیرا در قرآن مجید تنها نام 26 نفر از پیامبران الهی آمده است و از دیگران نامی به میان نیامده است، ولی آیا چنین امری به این دلیل بوده که آنان پیامبر نبوده¬اند و یا در پیشگاه خداوند اهمیتی نداشته¬اند؟ هرگز.

4- قرآن کریم، بعد از پیامبر اکرم «ص» درباره هیچ کس به اندازه حضرت علی علیه السلام سخن نگفته است. آیات زیادی که همه مفسرین از شیعه و سنی، اتفاق نظر دارند که شأن نزول آن حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام بوده است، در جای جای قرآن به چشم می¬خورد. اگر چه در این آیات صریحاً نام آن حضرت ذکر نشده است، اما روایات تصریح کرده که منظور آیه آن حضرت بوده است. ما در اینجا تنها چند آیه را ذکر می¬کنیم:
الف- «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»[1]یعنی: سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏اند؛ همانها که نماز را برپا می‏دارند، و در حال رکوع، زکات می‏دهند.
ب- «فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبینَ». یعنی: هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.[2]
ج- «وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفی‏ بِاللّهِ شَهیدًا بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» یعنی: آنها که کافر شدند می‏گویند: «تو پیامبر نیستی!» بگو: «کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند![3]
د- «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی اْلأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً» یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [= اوصیای پیامبر] را! و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.[4]

روایات و اقوالی که در کتاب¬های اهل سنت در بیان شأن نزول این آیات و دهها آیه دیگر است، همگی اتفاق دارند که منظور این آیات، حضرت علی علیه السلام و فرزندان او بوده¬اند و این روایات آن قدر زیادند که ذکر آنها در اینجا به طول می¬انجامد ولی شما می¬توانید در ذیل همین آیات، به کتب تفسیری اهل تسنن و اهل تشیع مراجعه فرمائید.

 

[1] -سوره مائده، آیه 55- ترجمه مکارم شیرازی.
[2] -سوره آل عمران، آیه 61- ترجمه مکارم شیرازی.
[3] -سوره رعد، آیه 43- ترجمه مکارم شیرازی.
[4] -سوره نساء، آیه 59- ترجمه مکارم شیرازی.

 

4 نظرات
  1. azad می گوید

    برادر عزیزم
    1- اگر شما از پدر و مادری غیر شیعه به دنیا می آمدید آیا این دلایل برای شما قانع کننده بود.
    2- خوب آنوقت موضوعی با این همه اهمیت که 12 نفر پشت سر هم و از طریق ازدواج و از پدر (به جز امام حسن (ع) و امام حسن (ع))، امام پشت امام آمده است.
    3- امامی معصوم
    که عظمت آنها از تمام پیامبران به جز پیامبر اسلام بالاتر است.
    خوب اگر عظمت آنها بالاتر از پیامبران است چرا اسمشان نیامده است؟.
    4- البته حضره فاطمه (س) نیز وجود دارد که عظمت ش از تمام پیامبران بالاتر است؟.
    خوب خود خدا در قرآن آورده است که حضرت مریم، سید النساء العالمین است. دیگر بگویید کجای قرآن گفته است که حضرت فاطمه (س) سید زنان جهان است.
    شما نمی توانید چیزی بالاتر از آیه های قرآن بگویید،….

  2. حامد می گوید

    سلام.من متوجه نشدم این مطلب با عکس اون آقای محترم که برای این مطالب گذاشتین، چه ارتباطی داره؟بدون شک نویسنده مطلب که ایشون نیستند.چون عین این مطلب پیش از این در سالهای گذشته در سایتها و وبلاگهای زیر بنام نویسنده ای دیگر بنام آقای “اسدالله فلکی نافچی” دیگر منتشر شده است:
    1- http://www.book.tahoor.com
    2-http://www.tahoorhost.ir
    3-http://namaz-falaki.mihanblog.com
    4-http://pasokhgoodin.parsiblog.com
    5-http://www.islamquest.net
    ————————-
    چهاردانگه نیوز، ایشان این مطلب را برای پایگاه ارسال نمودند ، حق با شماست با عکس قرآن جایگزین شد.

  3. اتقان می گوید

    سلام.به دوست عزیزم عرض کنم مطلب ازخود درعلوم دینی و قرانی جایگاهی ندارد مطالبی ارزشمند است که مستند به کتابهای متقن ومورد وثوق علمای برجسته دینی باشد مطالب شبیه به هم در سایت ها در علوم دینی دور از ذهن نیست شما می توانید به تاریخ نشر در وبلاگ خودم (اتقان )مراجعه نمایید شما وچهار دانگه نیوز زود قضاوت نکنید

  4. حامد می گوید

    عزیز بزرگواری که نام شریف حضرتعالی را نمی دانم و به کامنت بنده پاسخ دادید.ضمن عرض سلام و ممنون از دغدغه شما در حوزه علوم دینی و معارف اسلامی،باید خدمتتان عرض کنم،نه تنها در این حوزه، بلکه در تمامی دانش ها، هر پژوهش،مقاله و یادداشتی که بصورت تخصصی به رشته تحریر در می آید،نیاز به تعدادی منابع و ماخذ دانش مربوطه می باشد که نویسنده باید به آنها استناد نماید و در پایان نوشته خودش به آنها اشاره نماید.
    اما این مطلب جنابعالی،تمام و کمال کپی از نوشته فردی است که خیلی پیش تر از شما آن را منتشر کرده است.حداقل شما عبارتی از این نوشته را تغییر نداده اید.کافی است یک عبارت نوشته تان را در مرورگر گوگل جستجو نمایید،ملاحظه خواهید فرمود که چندین سایت مطلب مذکور را ارائه می دهند.
    به هر صورت هدف بنده تنها اشاره به یک مورد علمی و پایبندی به حقوق مولفین بوده است و اصلا قصد توهین به شخص جنابعالی که توفیق آشنایی تان را نیز ندارم،نداشتم.
    امیدوارم در راه اشاعه فرهنگ و علوم اسلامی موفق و سربلند باشید.
    از مدیران محترم سایت وزین چهاردانگه نیوز هم بابت انعکاس نظر بنده،کمال تقدیر و تشکر را دارم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.