پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

طعم مادر شدن در کودکی!

0

به گزارش پایگاه خبری چهاردانگه به نقل از جهان صنعت ،دخترها مادرشان را دیده‌اند و این مختص یک نسل و دو نسل نیست. البته کم نیستند دخترانی که تصمیم می‌گیرند جوانی را به پدر و مادر هدیه کنند و قید ازدواج را بزنند تا عصای دست پیری و درماندگی پدر و مادر باشند اما همه دختران این شانس را ندارند تا برای آینده خودشان تصمیم بگیرند.

بعضی از این دختران در سنین پایین مجبورند ازدواج کنند، هرچند وقتی با خودشان حرف می‌زنم عمدتا به دلایلی از این انتخاب راضی‌اند. در روستای «چورت» تعداد دخترانی که در 13 سالگی ازدواج می‌کنند کم نیست. کافی است کمی قدشان بلند شود و نشانه‌های زنانگی در آنها نمایان شود، آن‌وقت از گوشه و کنار سر و کله زنان روستا پیدا می‌شود تا آنها را برای پسرشان خواستگاری کنند.

کودکانی که رخت عروسی به تن می‌کنند

برای پیدا کردن فاطمه زیاد سختی نکشیدم. تنها کاری که باید می‌کردم این بود که به جایی برسم که زنان روستا دور هم جمع شده بودند. دختران جوان حلقه طلایی به دست دورم جمع شدند. با تعجب از یکی از آنها که 15 سال داشت و تازه عروس شده بود پرسیدم: فکر نمی‌کنی برای شوهر کردن زود است؟ با خنده جواب داد: من که دیر شوهر کردم، فاطمه چند وقت دیگه میشه 18 سالش و 2 تا هم بچه داره.

برای دیدن فاطمه مشتاق شدم و یکی از دختران روستا قبول کرد من را تا خانه فاطمه همراهی کند. زهرا از من جلوتر راه می‌رفت طوری که بخواهد به من بگوید من اینجا را خوب می‌شناسم.

برای اینکه صدایم را بشنود کمی صدایم را بلند کردم و به زهرا گفتم: همین روزا نوبت تو هم میشه که شوهر کنی؛ بدون اینکه نگاهم کند، گفت: من شوهر نمی‌کنم. دوباره گفتم: دست تو که نیست، شوهرت میدن.

اینبار اما نگاهم کرد و جواب داد: من می‌خوام درس بخونم، دانشگاه برم و کار کنم، کسی هم خواست قبل از این شوهرم بده فرار می‌کنم و می‌رم. بعد سکوت کرد و دیگر هیچ حرفی نزد. تا خانه فاطمه راه زیاد نبود اما باید از یک سراشیبی عجیب می‌گذشتیم. درست پایین سراشیبی خانه فاطمه بود. جایی که پر از مدفوع احشام بود و آب چند روز مانده کمی به سبزی می‌زد.

جلوی در خانه که رسیدیم زهرا چند بار فاطمه را صدا زد تا ناگهان صورت ریز و چشمان درشتش از پشت دیوار ظاهر شد. کاملا معلوم بود سن و سالی ندارد و پسر شش ماهه‌اش را با تکه پارچه‌ای پشتش بسته بود. بدن نحیفی داشت و قدش بلند نبود، بسیار لاغر بود. با صدای ما دختر چهار ساله‌اش هم به ما پیوست. همان چشم‌های مادرش را داشت با مژه‌های بلند و پر؛ موهایش را محکم از پشت بسته و مشغول بازی بود.

کمی که با فاطمه حرف می‌زنم، خودش شروع می‌کند به تعریف کردن. 12 سالش بود که به خواستگارش جواب «بله» داد و یک سال صیغه بود، اما نمی‌داند به چه دلیل یک سال صبر کردند. برایش توضیح می‌دادم که قانون اجازه نمی‌دهد دختر زیر 13 سال ازدواج کند و وقتی متوجه می‌شود با تعجب می‌گوید: آها، اینو نمی‌دونستم.

بعد دوباره ادامه می‌دهد که همه چیز خوب است. شوهر‌داری خوب است و خانواده شوهرش همیشه حمایتش می‌کنند. از او می‌پرسم: بارداری برای دختری که هنوز 14 سالش نشده سخت نبود؟ پاسخ می‌دهد: رسم روستای ما همینه اما به لطف خدا همه چی خوبه. از شوهر و زندگیم راضی هستم. از قبل اینکه شوهر کنم هیکلم همین بود، لاغر بودم و سر بارداری هم مشکلی نداشتم. فقط دوست داشتم بیشتر درس بخونم که نشد دیگه.

حسرت‌هایی که آرزو شدند

به قول فاطمه یکی از دلایلی که دختران روستا ازدواج در سن پایین را قبول می‌کنند این است که نگاه‌ها به فرد عوض می‌شود. مثلا دختری که شوهر می‌کند از احترام بیشتری برخوردار می‌شود و زن‌های روستا رویش حساب باز می‌کنند. در این جوامع دختری که شوهر می‌کند پخته‌تر می‌شود و وقتی مادر شد احساس می‌کنند بزرگ شده‌اند و جایگاهشان کاملا تغییر می‌کند. درواقع هویت و احترام به زن، با شوهر کردن او به‌دست می‌آید.

کمی بعد سوالی از فاطمه می‌پرسم که احساس می‌کنم پاسخ‌هایش، حرف دلش است و جواب سوال‌هایی است که حاضر به گفتنشان نشده. از او پرسیدم حاضری دخترت مثل خودت زود شوهر کند؟ حالت نگاهش عوض می‌شود و با قدرت جواب می‌دهد: اگه دخترم بزرگ بشه اجازه نمی‌دم زود شوهر کنه‌، باید بره درس بخونه چون کسی که درس می‌خونه از حرف زدنش معلوم میشه. ان‌شاءالله می‌فرستمش دانشگاه. زمان بچه‌های من خودشون برای خودشون تصمیم می‌گیرن، حتی اگه براش خواستگار بیاد و بگه نمی‌خوامش من به عقیده دخترم احترام می‌ذارم.

مادر شدن، راهی برای حفظ شوهر

کنار فاطمه دختری نشسته که برخلاف فاطمه پوست سفیدی دارد. گونه‌هایش صورتی است و زیبایی دلنشینی دارد. از او می‌پرسم تو هم ازدواج کردی؟ با خنده سرش را تکان می‌دهد و آهسته بله می‌گوید. 16 ساله است بعد از دو سال نامزدی حالا یک سال می‌شود که عروس شده اما هنوز بچه‌دار نشده و فهمیده که یک جای کار می‌لنگد. بعد از اینکه تلاش‌هایشان در همان ماه‌های اول ازدواج برای بچه‌دار شدن بی‌نتیجه ماند، شوهرش برای آزمایش اقدام کرد و حالا در حال پیگیری هستند.

پیر‌زنی که از همان ابتدا، به میل خودش من را همراهی می‌کند به زبان محلی چیزهای نا‌مفهومی می‌گوید اما از حرف‌هایش می‌فهمم چند بار بچه سقط کرده و از من می‌خواست برایش دعا کنم تا این بار بچه بماند و مرد سراغ زن دیگری نرود.
ازدواج کودکان معضلی برای تمام کشور

شرایط کودکان در این روستاها وضعیت مطلوبی ندارد. ازدواج و سنگینی بار زندگی خیلی زود روی شانه‌های همسرانی که هنوز از دوره کودکی عبور نکرده‌اند آوار می‌شود و این دخترکان از آن راضی هستند چون چیز دیگری ندیده‌اند.

این درحالی است که معصومه ابتکار، معاون زنان ریاست‌جمهوری بارها به این نکته اشاره کرده است که وضعیت ازدواج کودکان در جنوب شرق کشور بغرنج است، در حالی که نمی‌دانیم آیا ایشان از ازدواج‌های کودکان در مناطق شمالی و غربی ایران نیز اطلاع دارند؟ از وجود دخترانی که در سن 10، 11 یا 12 سالگی به جای تحصیل یا کودکی کردن با مفهمومی به نام صیغه آشنا می‌شوند و نگاه‌های جنسیتی که از کودکی حتی قبل از بلوغ جسمی و جنسی روی این کودکان است باخبر هستند؟ چرا هیچ اقدام موثری برای جلوگیری از این ظلم به کودکان صورت نمی‌گیرد؟

تلاش فراکسیون زنان برای افزایش سن ازدواج

در همین رابطه چندی پیش با یکی از نمایندگان مجلس اسلامی به گفت‌و‌گو نشستم و از وضعیت قانون افزایش سن ازدواج دختران پرسیدم.
طیبه سیاوشی از نمایندگانی است که برای بالا بردن سن ازدواج دختران تلاش‌های زیادی کرده است. او گفت: طرح افزایش سن ازدواج دختران از طرح‌های پیشنهادی فراکسیون زنان بود.

در واقع این طرح از سال 95 با گزارشی درباره افزایش طلاق بین کودک بیوه‌ها مطرح شد و ما در اسفند‌ماه گذشته با کمک یکی از موسسات مطالعاتی وابسته به مجلس، تقدیم اداره قوانین مجلس کردیم که طبق این طرح سن ازدواج دختران به 16 و پسران به 18 سال افزایش می‌یابد و ازدواج کودکان زیر 13 سال هم ممنوع می‌شود.

در این میان استثنا هم وجود دارد، بر اساس قانون ازدواج افراد بین 13 تا 15 سال، با اذن پدر و مجوز دادگاه صالح مجاز اعلام می‌شود؛ اما بحث این است با این قانونگذاری می‌توانیم از ازدواج کودکان کم کنیم؟ در پاسخ باید بگوییم قطعا این اتفاق نمی‌افتد. بر اساس گفته‌های حقوقدانان، قانون فرهنگ‌ساز است و می‌توانیم زمینه‌ای ایجاد کنیم که این موضوع را کاهش بدهیم یا به کل آن را ممنوع کنیم. کودک‌همسری پدیده‌ای است که 99 درصد در خانواده‌های فقیر یا مهاجر اتفاق می‌افتد و ثبت هم نمی‌شود؛ به همین دلیل باید تلاش کنیم در قانونگذاری موفق باشیم چون این طرح در مجلس با یک فوریت اعلام وصول شد و تقدیم مجلس کردیم.

زنان و دختران از حقوق خود آگاه نیستند

از سیاوشی پرسیدم اذن پدر برای مردی که در 13 سالگی می‌خواهد دخترش را بفروشد چه می‌شود؟ آیا این مرد صلاحیت اجازه دادن دارد؟ بر اساس مشاهدات دادگاه برای مشخص شدن بلوغ فکری کودک بدیهی‌ترین سوالات را از او می‌پرسد مثل اینکه از قیمت مایحتاج خانه اطلاع دارد یا سوالاتی در این سطح و اگر ببیند کودک درست پاسخ می‌دهد یا قانع شود که کودک به بلوغ رسیده اجازه ازدواج را می‌دهد.

سیاوشی در پاسخ این سوالگفت: اذن پدر یکی از اصل‌هایی است که به هیچ‌وجه نمی‌تواند منتفی شود. اما اگر بتوانیم اذن پدر را در ازدواج‌های زیر 30 سال برداریم خودش قدم بزرگی است با وجود اینکه مخالف این طرح زیاد است اما با به تصویب رساندن این طرح می‌توانیم قدمی کوچک در جهت احقاق حقوق کودکان و عدالت اجتماعی بر‌داریم.

وقتی ما دختری را از تحصیل باز می‌داریم و به ازدواج وادارش می‌کنیم، از سیکل آموزشی خرج می‌شود و به محض اینکه همسرش را از دست بدهد یا به هر دلیلی از شوهرش جدا شود، نمی‌تواند به تنهایی دوام بیاورد و زندگی کند، در نتیجه به سمت آسیب‌های اجتماعی کشیده می‌شود. متاسفانه در این برهه از زمان هم دولت توانایی حمایت از آنها را ندارد‌ و این امر باعث می‌شود در آینده نتوانیم تبعات زیادی که پیش می‌آید را کنترل کنیم و نهادی هم نداریم که از آنها حمایت کند. بسیاری از این افراد از حق و حقوق خود آگاه نیستند تا مطالبه‌گری کنند.

مثلا وظیفه بهزیستی است تا از زنان سرپرست خانوار حمایت‌های لازم را به عمل آورد. وظیفه همه نهادها از جمله کمیته امداد مشخص است چرا‌که این نهادها بودجه می‌گیرند. بنابراین اولین قدم، آموزش حق و حقوق به این زنان و کودکان است چون هر لحظه ممکن است درگیر آسیب شوند و باید بدانند چتر حمایتی برای آنها وجود دارد و به دلیل عدم آشنایی با حقوق به جایی پناه نبرند که صلاح‌شان در آن نیست.
آمارها معتبر نیستند

سیاوشی در ادامه با اشاره به این موضوع که در کشور ما آمار جامع و کاملی در مورد چنین موضوعاتی داده نمی‌شود تا کار کارشناسی و سیاستگذاری صورت بگیرد، بیان کرد: آمار‌هایی که به دست ما می‌رسد نوسان زیادی دارد. مثلا در مورد زنان سرپرست خانوار بعضی آمارها از وجود یک میلیون نفر خبر می‌دهند و آمار دیگری از دو میلیون و 500 هزار نفر یا جای دیگر از پنج میلیون نفر صحبت می‌کنند.

به همین دلیل در بحث کودک‌همسری هم نتوانستیم به آمار و ارقام اعتماد و به صورت رسمی اعلام کنیم. ما معتقدیم بچه‌های حاشیه‌نشین و نوار مرزی شهر را باید به نوعی نجات داد و در عین حال یکسری سنت‌ها وجود دارد که به فرهنگ مناطق برمی‌گردد و توان هرگونه اقدامی را از ما می‌گیرد، مثلا در 10 کیلومتری شهرستان خوی دختران در 9 سالگی نامزد می‌کنند و وقتی برای آموزش به آنجا می‌رویم با بدترین واکنش‌ها مواجه می‌شویم چون فکر می‌کنند ما با آموزش‌های اولیه باعث می‌شویم دختران‌شان تا آخر عمر بی‌شوهر بمانند.

نمی‌توانیم روی رای نمایندگان برای حمایت از کودکان حساب کنیم

از این نماینده مجلس پرسیدم چرا یک دختر می‌تواند در 13 سالگی ازدواج کند و این ازدواج هم ثبت قانونی شود اما وقتی می‌خواهد طلاق بگیرد یا در جایگاه مطالبه‌گری حقوقش قرار می‌گیرد هیچ حقوقی ندارد و کودک محسوب می‌شود؟ این موضوع به نوعی تناقض شفاف در قانون است. او در پاسخ گفت: در این شرایط فرد اگر بخواهد فقط طلاق بگیرد که مشکلی نیست؛ اما اگر زمانی این زنان بخواهند مهریه یا نفقه دریافت کنند باید ولی دختر تقاضا دهد که عموما پدرشان هستند و درخواست می‌دهند.

مشکل اینجاست که برای هیچ قرارداد قانونی زیر سن قانونی پذیرفته نمی‌شود اما مهم‌ترین قرارداد زندگی که قرارداد ازدواج است می‌تواند با 10 سال سن هم ثبت شود.

برای رفع این مشکل تلاش‌های زیادی کردیم اما باید به این نکته هم توجه داشت که این مجلس نه مجلس ششم است نه مجلس نهم و تکلیف ما مشخص نیست و نمی‌توانیم روی رای نمایندگان حساب کنیم، جایی که فکر می‌کنیم رای می‌آوریم و نیاز به رای داریم رای نمی‌دهند و عکس این قضیه هم صادق است برای همین نمی‌توانم با قطعیت بگویم که تلاش‌هایمان خیلی زود به نتیجه می‌رسد. در این مجلس همه‌چیز غیرقابل پیش‌بینی است و باید خیلی کار کنیم تا قدمی موثر برای احقاق حقوق کودکان برداریم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.