صندوقچهای که 31 سال از موهای محاسن یک شهید مراقبت میکند
وقتی او را دیدم، محاسنش را ناز کردم، بعد گفتم: «درویش شدی نصرالله!» لبخند زد و گفت: «درویشی به ما نمیآید؟» گفتم: «حالا که آمدی منزل، محاسنت را کوتاه کن.» وقتی محاسنش را کوتاه کرد، حسی در درونم به من میگفت: «موهای محاسنش را بردار و یادگاری داشته باش.»
نورالله هم بعد شهادت نصرالله، الگویش برادرش شده بود، همان کاری را میکرد که نصرالله میکرد که آخر هم، همان لباس را پوشید که برادرش پوشیده بود.
چون شهابی که لحظهای بر آسمان بگذرد، سبکبال و سبکبار رفتند، تا ما زیستنی سربلند را تجربه کنیم.روحشون شاد.
روحشون شاد یادشون گرامی
سپاسگزارم از درج سرگذشت این دو شهید
پیروز باشید