پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

زندگینامه و وصیت نامه شهید سلیمان معصومی

4

 

زندگی نامه شهید سلیمان معصومی

 

soliman-masoomi

 

شهید سلیمان معصومی فرزند کاظم  در سال 1346 در خانواده مذهبی و کشاورز در روستای اروست بخش چهاردانگه  پا به عرصه گیتی نهاد. دوران تحصیلات ابتدائی را در روستای اروست آغاز کرد اما فقر مالی نگذاشت تحصیلات ابتدائی را به پایان برساند که ترک تحصیل کرد و جهت امرار معاش همراه با خانواده اش به سمنان هجرت کردند و در کارخانه گچ سمنان مشغول کار شدند تا زمان مقدس سربازی همراه پدر و برادران مشغول کارگری بود اما بر قالیچه سلیمان سوار شد و به خدمت مقدس سربازی رفت  سلیمان معصومی همیشه با لبان خنده و شوخ طبعی اش و رفتار مهربانانه  و نیک رفتاری اش با مردم او را در پیکار مقدس در راه خدا و پیمانی که با خدایش بسته بود استوار و ثابت قدم قرار دهد و در انقلاب بزرگ خمینی کبیر به عنوان یک سرباز حضور فعال داشت  و چنان او را عاشق کرده بود که همانند انسان بی قرار در میدان دفاع از اسلام و قرآن و حضور در جبهه حق علیه باطل لحظه ای غفلت نکرد و دیگر رزمندگان هشت سال دفاع مقدس در سنگر های خونین خط مقدم با شهدا کربلا محشور شد و شلمچه خونین را با خون خود عطراگین کرد که لبان همیشه خندانش به عرشیان پیوست و جشن حنابندانش با عرشیان در منطقه شلمچه آسمانی کرد و نشان  که در دوران تلخ فقر و تنگدستی را تجربه کرد و در اول مرداد 1365 در شلمچه با چهره معصومش با قالیچه سلیمان پرواز کرد و مقامش زبانزد عرشیان شد و جسم پاکش طبق وصیت شهید به گلزار شهدای اروست آرام گرفت .

روحش شاد و راهش پاسدار باد.

 

soliman - masumi

 

وصیت نامه شهید سلیمان معصومی

 

 من المومنین رجال صدقوا ما عهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا.(احزاب /23)

 

مومنان راستین مردانی هستند که نسبت به پیمانهایی که با خدای متعال بستند وفادار ماندند گروهی از اینان در پیکار مقدس در راه خدا به شهادت رسیدند گروهی دیگر به مبارزه بر حق خود ادامه می دهند و در انتظار  شهادت خویش اند.اینان حق طلبان هرگز عهد و پیمان خویش را نشکستند.

 

با درورد بر مهدی صاحب الزمان(عج) و درود بر نائب بر حقش خمینی کبیر و درود بر شهدای راستین اسلام و درود بر رزمندگان اسلام. برادران، الان زمان جنگ است و سرنوشت ، الان زمانی است که تمام کشور های استعمارگر بر علیه ما توطئه می کنند و می خواهند کشور ما را استعمار کنند و می خواهند فساد در جامعه باشد و مسلمانان در بند آنان اسیر باشند اما باید جلوی اینها را بگیریم باید برخیزیم همگی سلاح را بگیریم و به سوی جبهه های نبرد حق بشتابیم نکند سلاح را بر زمین بگذاریم و در خانه بنشینیم و بگوییم جبهه به ما احتیاج ندارد خیر ، جبهه احتیاج ضروری به نیرو دارد جبهه باید نیرو داشته باشد تا برادران با ایمان کامل، با نیروی عظیمی به سوی دشمن یورش برند و آنان را نابود کنند مبادا از جبهه غفلت ورزید که این عمل حرام است.برادران به پاس خون شهداءبرخیزید و سر افراز کنید خود و خانواده خود و اسلام و قرآن را و لحظه ای از اسلام قرآن و جبهه غفلت نورزید الان از جبهه بالاتر چیست جبهه ای که از کعبه بالاتر است پس بیاید در جبهه ها همدوش دیگر رزمندگان در سنگر  های خونین خط مقدم دشمن را نابود سازید.برادران نماز جمعه و جماعت را فراموش نکنید و دعا های توسل و کمیل  را فراموش نکنید.پدر گرامی اگر من شهید شدم برایم هیچ ناراحت نباشید چرا که علی اکبر حسین (ع)هم شهید شد.مادر گرامی اگرشهید شدم هیچ ناراحت نباشید و  صبر داشته باشید و دعا کنید تا خداوند ما را با شهدای کربلا محشور سازد مادرم شیرت را حلالم کن و مرا ببخش و از من راضی باش.برادران عزیزم با ایمان کامل راه ام را ادامه دهید و لحظه ای از اسلام و قرآن و جبهه غفلت نورزید و امر امام را اطاعت کنید و کاری کنید تا که در قیامت رو سفبد باشید. خواهرم شما با حجاب اسلامی خودتان مانند زینب وار زندگی کنید و جلوی بی حجابها را بگیرید و کاری کنید در قیامت رو سفید باشید و در پشت جبهه ها به جبهه کمک کنید. در پایان دعا به جان امام فراموش نکنید.

 

ضمنا اگر من شهید شدم مرا به گلزار شهدای روستای اروست دفن نمائید؛ والسلام

 

پاسدار اسلام سلیمان معصومی

7 شهریور ماه 1365 اروند رود.

 

4 نظرات
  1. امیر کیاسری می گوید

    سلام و درود خداوند بر شما باد، روحتون شاد. چهاردانگه همیشه به چنین مردانی می بالد.

  2. احمدی می گوید

    یاد یاران یادش بخیر فروردین سال64حاشیه اروندرود داخل نخلستان روستای خجسته مدتی با شهیدمعصومی داخل یک سنگر بودیم هرچه ازشجاعتش بگم کم گفتم ایشان نیروی تدارکات گردان بودن دائم باخط مقدم جبهه درارتباط بودن بسیار نترس وشجاع بود چون همه روزه باید غذا ووسایل ضروری رزمندگان راباتویوتاوانت به خط مقدم داخل فاو نزدیک کارخانه نمک که شاید20کیلومترداخل خاک عراق بود میرفت وبرمیگشت باتوجه به اینکه یک باسدارمشمول بوده هیچ باکی ازگلوله وبمباران دشمن نداشته وباصداقت به وظیفه ی خودعمل میکرد خاطره ای که ازش دارم همیشه میگفت البته به زبان محلی عراقی ها برارسوخته ها از روبرو نمیتونن مرا بزنن جز اینکه از بشت سرمرا بزنن اخرش درشلمچه خونین حین برگشت ازخط مقدم ماشینشون مورد هدف خمباره دشمن بعثی قرار میگیرندوبه شهادت میرسندخوش به حالشون ماکه ماندیم فقط داریم حسرت میخوریم دراین دنیای وانفسا روحش شاد یادش گرامی باداسحاقعلی احمدی ازمشهد مقدس

  3. حامد خليلي ازني می گوید

    درود خدا بر شما و روحتان شاد و قرین امام حسین(ع) در بهشت باد.

  4. ناشناس می گوید

    روحش شاد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.