اختصاصی پایگاه خبری چهاردانگه نیوز: پیرزن بیش از چهل سال است شوهرش را از دست داده، حاج شیخ محمود حدادی واعظ و روحانی روستا بود، او در سال ۱۳۲۶ به رحمت خدا میرود، بعد از آن خاور خانم فرمان اداره خانه را در دستش میگیرد، او ساکن روستایی ولویه علیا در منتهی علیه جنوب ساریست، آبروداری میکند، فرزندان را به سختی بزرگ می کند، پابرهنهها انقلاب میکنند، آنها نه تنها سهمی ازانقلاب برای خودش طلب نمیکند بلکه جگر گوشههاشان را هم فدای این مملکت میکنند. تا اینجای داستان شاید برای خیلی از ماها که با تاریخ چهل ساله این سرزمین آشنا هستیم تکراری باشد، ما در مازندران بیش از ۱۰ هزار شهید را فدای این نظام کردیم، هرکدامشان عزیز خانوادهای بودند. بچههای که کمک کار کشاورزی و دامداری بودند، پدر و مادرها فرزندانشان را از زیر قرآن بدرقه کردند، به امید دیدار مجددشان روزها را میشمردند تا صدام یزید کافر پوزهاش به خاک مالیده شود، عقربههای ساعت همدم تنهاییشان این خانوادهها بود.
هیچ کس دوست نداشت کشته شود، ما ملت امامحسینیم، راستی امام حسین هم میل به جنگ و خونریزی نداشت، اما جایی که احساس کرد با فدای جان خود و عزیز فرزندانش مکتب اسلام پایدار خواهد ماند شهادت را درآغوش گرفت، وعدهی حق است، اگر قرار به مردن باشد بهتر است در راه حفظ دین مثل آزادمرد تاریخ ابیعبدالله کشته شوی.
ابوالقاسم دانشآموزاست، چهارده سال بیشتر ندارد که در خاک عراق بر اثر اصابت ترکش به پهلویش شهید میشود، اما قصه ما پنج سال بعد با یک قرص نان شروع میشود، خاور خانم چادر سرش میکند خودش را به تکیه حضرت ابوالفضل نوبنیاد میرساند، از زیر چادرقرص نانی را تحویل بسیج میدهد و رسیدش را نزد خودش نگه میدارد.
حالا بعد از گذشت سیودو سال صندوقچه اسرار باز میشود و من و شما متوجه این ماجرا میشویم. بله او به قد توانش به رزمندهها کمک کرد، حتما اگر بیشتر داشت باز هم کمک میکرد. قصه این مادربزرگ باید دو واحد درسی شود برای کسانی که خودشان را به مناصب مدیریتی رساندند به هر ترفندی، خیلیهایشان سالی در دوازده ماه به وصیتنامه شهدا سری نمیزنند، امام را نمیشناسند یاد جمله معروف امام میافتم، «پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. از اینها یک قدری تعلم پیدا کنید».
اداره مملکت فداکاری میخواهد، بروید از خاور خانم یاد بگیرید!
پینوشت۱: نمونهی این مساوات و همراهی مردم را در جریان شیوع ویروس کرونا شاهد بودیم، خیلی از خانوادهها قدر توان خودشان کمک کردند. کارگاههای زیادی به صورت خودجوش شکل گرفت، ماسک و تجهیزات حفاظتی تولید شد و اگر این روحیه ازخودگذشتگی با این ملت همراه نبود معلوم نیست چقدرآمار تلفات ما بیشتر میشد.
پینوشت۲:هیچ خدمت صادقانهای از خدا پنهان نمیماند، اگر بیریا کار کنیم خدا به وقتش رسانهای میکند این خدمت من و شما را، مگر خاور حدادی سواد اینکار را داشت؟ این رسید نان امروز دست من رسید وظیفه داشتم پیام مادربزرگ شهید ابوالقاسم حدادی را به شما برسانم.*
پی نوشت ۳: خاور حدادی در سال ۱۲۸۰ متولد و در سال ۱۳۸۱ فوت کرد( ۱۰۱ سال عمر از خدا گرفت). وی در ۴۶ سالگی همسر خود شیخ محمود حدادی را از دست داد و بعد از فوت شوهر به عنوان سرپرست خانوار بچه ها را بزرگ کرد. خاور حدادی زنی متدین ، مذهبی و پاک دامن بود.
*به قلم سید روح اللله شجاعی کیاسری