پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

قِراری یا شکم سیری؟

0

به مناسبت 11 اردیبهشت روز گرامی داشت مقام کارگر سید روح الله شجاعی کیاسری در صفحه شخصی خود در فضای مجازی نوشت:

“پدرم کارگر بود، من خودم زجر کشیدم، نداری رو‌ تجربه کردم و نهایت اینکه افتخار می‌کنم ازخانواده کارگری بزرگ شدم”

این جملات و مشابه اونو‌ زیاد از زبون‌ مسئولین شنیدیم، از منتخب مردم که هنوز نرفته مجلس (او با لباس کارگری پوستر انتخاباتی چاپ می‌کرد) تا استاندار که به پیشینه کارگری خودش افتخار می‌کنه. رییس‌جمهور هم که میگه نداری رو تجربه کردم.

نمی‌دونم پس چرا کسی درد کارگر رو نمی‌فهمه!
در برداشت اول میشه گفت: کارگرها در طول تاریخ آدم‌های فرودستی بودند که برای اربابانشون‌ کار می‌کردند تا گرسنه نمونن‌ و شکمشون‌ سیر باشه.
در فرهنگ ما مازنی‌ها‌ این ادم‌ها‌ در خدمت اربابان‌ بودن و به اصطلاح‌ می‌رفتن‌ “قِراری” که مفهوم‌ بخور و نمیر رو می‌داد.

حالا به برکت جمهوری اسلامی نظام‌ ارباب‌ رعیتی برچیده شده و این روستازاده‌ها‌ شدن شهری و ارباب همه ما.
خوشبختانه من نه هلدینگ دارم و نه نگران اینم که به یه گوشه‌ از سرمایه من آسیب برسه، به همین خاطر حرفم رو راحت می‌زنم.

پدر من راستی راستی کارگر بود، به غیر چند سال آخر خدمتش‌ که تبدیل وضعیتشون‌ کردن و شد کارمند شرکت ذغال‌سنگ البرز مرکزی.
او سال‌ها برای ماموریت‌های سنگین حفاری تا شرق کشور هم سفر کرده، روزی که مادرش به رحمت خدا میره، او مشغول استخراج ذغال بود توی طبس! (اسفند ۶۲)

حالا برگردیم به جملات اول، چرا این همه زجر کشیدیم ولی درد کارگر رو نمی‌بینیم؟ بگم چرا؟

چون به فکر خودمون و آینده بچه‌هامونیم. طبیعی‌‌ام‌ هست، آدم دوست نداره بچه‌هاش‌ سختی بکشن. به این خاطره که یواشکی می‌ریم سهام می‌خریم، عضو هیات‌مدیره‌ فلان شرکت می‌شیم و…
وقتی صداش‌ هم در میاد می‌گیم ما از اونجا حقوقی دریافت نمی‌کنیم. افتخاری خدمت می‌کنیم.
راست‌ هم می‌گن‌، حقوق نمی‌گیرن، ولی پاداش‌های‌ چرب‌ و چیلی به حسابشون‌ واریز میشه.

این مسئله‌ باعث شکاف بین مسئول و کارگر شده، اینه که شرکت‌ فولاد حقوق‌ کارگرش‌ رو یکی‌درمیون نمیده، نساجی‌ هر رو کارگراش تحصن می‌گنن.
اینها‌ با آرمان‌‌های اولیه انقلاب فاصله داره، اینه که روز کارگر روز نمایشه، انتخاباتم روز بهره‌گیریه!

اینها به نون شب محتاجن، شما بچه‌هات رو آماده کن برای پرواز به ینگه دنیا.

خوبه ما یه مردمی‌ رو داریم که گهگاه دست هم رو می‌گیرن تو روزهای سخت، اگر نه به مسئول‌ و نماینده امیدی نیست.

توی این روزهای کرونایی دست پینه بسته پدرم رو از راه دور می‌بوسم، کارگری که به قد یکماه‌ پس‌انداز‌ نداره و امیدش به خداست‌ و میگه “وچه‌ جان، نماز و خدا ره‌ یاد نکن، هر چی دارمه‌ از برکت‌ وجود امام زمونه”

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.