پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

سوگنامه هایی برای چشمه سورت

ایرج عرب و عادل بوشهری شعری در سوگ سورت سروده اند.

3

 

پایگاه خبری چهاردانگه: چشمه بی نظیر سورت در ایران و کم نظیر در جهان و دومین اثر ثبت شده میراث طبیعی ایران که می توانست به یکی از بزرگترین مرکز جذب توریسم و اشتغالزایی برای استانی که از بیشترین درصد بیکاری رنج می برد، باشد؛ اما ناتوانی مسئولین مازندران برای استفاده از این موهبت خدادادی، آنها را ناچار به تعطیلی آن نموده است. دو تن از شعرای مازندران در سوگ چشمه سورت شعری سروده انند که در پی می آید.

 

————————————–

در سوگ چشمه سورت ساری سروده: عادل بوشهری – ساری ۱۳۹۴/۶/۹ (برگردان به فارسی از سایت چهاردانگه)

مِن نتومبِه تِه رِه اینتی خِشک و بی او بَوینِم

من نمیتوانم تو را اینگونه خشک و بی آب ببینم

دَم دَخوت بَوی و مردمِ چِشِه خو بَوینِم

آرام شوی و در چشم مردمان خواب ببینم

اون تیتاپِّلی دیم اِما ره افتخار بیِه

آن صورت زیبا مایه افتخار ما بود

اِسا مِن چِتی تِه ره بی رنگ و بی رو بَوینِم

اکنون چگونه ترا بی رنگ و رو ببینم!

تا بَرِسِن تِه پَلی پیر و جِوون هِی تَـتِـنِه

پیر و جوان تا به تو برسند، مدام می دویدند

این گِدر ونِه تینار و بی سِک سو بَوینِم

در این روزگار باید تنها و بی رونقت ببینم

مِه قشِنگِ اَرمونی جانِ اروستِ وای او

ای آب شفا دهنده اروست، تو افسوس زیبای منی

دِلِ وس تَجِمبِه اَی تِه جومه ره نو بَوینِم

با اشتیاق میدوم تا دوباره جامه ات را نو ببینم

خدا جِه خوامبِه دِواره جان دیگر بَئیری

از خداوند میخواهم دوباره جان بگیری

تا تِه ره تازه نَفِس هر روز و هر شو بَوینِم

تا ترا هر روز و شب، تازه نفس ببینم

 

———————————————

  نفیر مرگ در سورت سروده ایرج عرب

 

باد گزنده در سورت نفیر مرگ می کشد

دردا که چشمه می میرد

در طاعون عفونت

از باد گزنده سورت یخ بسته است.

مردامردی با صد حنجره فریاد می زند

چشم های بی قرارش چنگ انداخته اند به ناقوسی

که با صد حنجره مرثیه می خوانداین هجوم را

مزامیر رحمت کو؟

ای چشم های چون موج دریا سپید

چشمه زیر هجوم دشوار تازیانه، خون تف می کند

تا ستون های معبد پشیمانی

مردامردی فریاد می زند که آی آدم ها

این جا دست تسلیم نیست

و کسی در محراب آزادی نمی گرید

چشمه شیون می کند در عزای عاطفه

ای مردامرد! می دانم خسته ای از لب خاموش و خشک چشمه

بدان در پس دلواپسی شب چراغی روشن می شود

تو ما می شوی

ما، می گذرد از این سنگستان رنج

از مسیر بی نهایت

چشمه در قهقهه خشک سالی له له می زند تا ساحل سراب

مردامردا! رنگ عصیان بگیر

بر این سراب ساخته از کینه جهل

که با موج بی هودگی

قورت می دهد سینه خونین سورت را

3 نظرات
  1. کمال می گوید

    آفرین
    قشنگ بود

  2. رضا می گوید

    سلام شعر زیبا و قشنگیه اما من در عجبم از این مرام!! بابا هنوز نمرده کمی درایت و تدبیر و مدیریت می خواهد این چشمه. چشمهایش باز است و نظاره گر تصمیم جدی مسولین. سورت نمرده و نخواهد مرد . او زخمی بی مسولیتی ؛ مسولین است.

  3. رضا می گوید

    امیدواریم سورت دوباره جان تازه ای بگیرد. ضمن تشکر از شاعران عزیز آقایان عادل بوشهری و ایرج عرب. کاش این خبر و اشعار زیبا در سایتهای دیگر کشور هم اطلاع رسانی شود تا با یک عزم ملی این مشکل حل شود انشاالله.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.