پایگاه خبری چهاردانگه: شیوع تکفرزندی، پدیدهیی است که سالهاست با صنعتیشدن کشورها دولتها را با خود درگیر کرده است؛ از طرفی تمایل خانوارها به داشتن یک فرزند، سیاستهای جمعیتی کشورها را بهخطر میاندازد و از طرفی هم از منظر افراد که حالا اکثرا شاغل هستند، انتخابی شایسته تلقی میشود. تیغ تیز این پارادوکس مدرنیته، کشور ما را هم بیبهره نگذاشته و با سرعت فزایندهیی مقوله جمعیت را به یکی از چالشهای مهم اقتصادی و اجتماعی تبدیل کرده است.
افزایش ۶برابری خانوارهای تکفرزند در کمتر از ۳دهه
تا جایی که آمارهای رسمی نشان میدهد در کمتر از ۳دهه اخیر خانوارهای دارای یک فرزند، ۶برابر شده است.
در سال ۱۳۶۵ حدود یکمیلیون و ۳۳۰هزار خانوار تکفرزند در کشور وجود داشت اما در سال ۱۳۹۰ (آخرین سرشماری نفوس و مسکن) این تعداد به ۶میلیون و ۴۶هزار عدد رسیده است.
اگرچه شیوع پدیده تکفرزندی مانند هر مساله اجتماعی دیگر معلول شرایط اجتنابناپذیر مراحل رشد و توسعه است اما متخصصان و سیاستگذاران جمعیتی، اقتصادی و حتی امنیتی بر این باورند که دامنه عوارض این پدیده بسیار وسیع است.
بههرحال برای برنامهریزیهای اقتصادی هر کشوری میتواند نگرانکننده باشد. همچنانکه کشورهای اروپایی نیز بهشکل فراگیری امروزه با این پدیده مواجهند و برای پوشش آن از سیاستهایی همچون مهاجرپذیری استفاده میکنند.
بههرحال در جوامع مدرن در مقایسه با جوامع ستنی، فردگرایی رونق پیدا کرده و میزان فرزندآوری افراد بهطور مستقیم یا غیرمستقیم متاثر از ارزشهای فردگرایی است.
بهنظر میرسد خانوارهای نسل جدید تمایل ندارند اهداف و ارزشهای اقتصادی و اجتماعی خود را فدای فرزندآوری کنند.
نگاهی به آمارها و ارقام رسمی هم موید همین مطلب است. مقایسه نتایج شهری و روستایی در این رابطه نشان میدهد، زنان ساکن در نقاط روستایی کمتر دچار تکفرزندی شده یا آن را انتخاب میکنند. بهطوریکه طبق آخرین آمارها ۲۸٫۵درصد از تعداد کل خانوارهای ایرانی دارای یک فرزند هستند که از این میان نزدیک به ۴۰درصد آن در شهرها زندگی میکنند و تنها ۲۵٫۸درصد از خانوارهای روستایی داشتن یک فرزند را انتخاب کردهاند.
مازندران صدرنشین تک فرزندی
رابطه همبستگی معنادار مدرنشدن و تکفرزندی را در میان استانها هم میتوان دید؛ بهطوریکه طی سالهای ۸۵ تا ۹۰ در تمام استانهای کشور نسبت تعداد خانوارهای تکفرزند به کل خانوارها در حال افزایش بوده ولی این افزایش در استانهای شمالی کشور (گیلان، مازندران و گلستان) بیشتر از سایر مناطق کشور و در استانهای سیستانوبلوچستان و کهگیلویهوبویراحمد کمتر از سایر استانهاست.
استان مازندران که در سال ۱۳۸۵، ۲۸٫۱درصد خانوارهای شهری آن دارای یک فرزند بودهاند در سال ۹۰ بالاترین نسبت تعداد خانوارهای تکفرزند را با عدد ۶۰٫۵درصد ثبت کرده است. استانهای گیلان و گلستان هم بعد از استان مازندران با ۵۶٫۲ و ۵۴٫۲درصد بیشترین خانوارهای تکفرزند کشور را در خود جای دادهاند.
این درحالی است که استان تهران به عنوان پایتخت کشور ۳۲٫۴درصد از خانوارهای آن دارای یک فرزند هستند که میتواند به پراکندگی جمعیت و نرخ بیکاری بالای آن (۷٫۶درصد در پاییز ۹۴) مرتبط باشد. اما تمایل به داشتن یک فرزند فقط به سطح مدرنشدن و وضعیت رفاهی بازنمیگردد بلکه تحصیلات هم متغیر بسیار تاثیرگذاری بر آن است. نتایج آخرین سرشماریها نشان میدهد، بهطور نسبی با افزایش سطح تحصیلات زنان امکان بروز پدیده تکفرزندی در بین آنها افزایش مییابد.
همانطور که نسبت تکفرزندی در بین زنان با تحصیلات ابتدایی ۶٫۱درصد، در بین زنان با تحصیلات متوسطه و پیشدانشگاهی ۱۲٫۹درصد، در بین زنان با تحصیلات فوق دیپلم و لیسانس ۲۱٫۷درصد و در بین زنان با تحصیلات فوق لیسانس به بالا ۲۸٫۶درصد است.
تک فرزندی شاغلان مالی
از دیگر نکات جالب توجه در واکاوی جمعیت ایران از لحاظ تعداد فرزند، فعالیت شغلی زنان است. بررسی توزیع نسبی تکفرزندی در زنان شاغل نشان میدهد، زنان شاغل در فعالیتهای مالی و بیمه در مقایسه با سایر فعالیتها دارای بیشترین نسبت تکفرزندی هستند، در حالی که کمترین نسبت تکفرزندی در میان زنان کارگر ساده و کشاورز دیده میشود. دلیل آن را هم باز میتوان در سازوکارهای اقتصادی خانوادهها جستوجو کرد، یک زن کارگر و کشاورز برای سبکتر شدن کار خود همچنان به فرزند به عنوان یک عصای دست و نیروی کار نگاه میکند اما در خانوارهای مدرنتر این نگاه وجود ندارد. درحالی که ۱۲٫۹درصد زنان شاغل در فعالیتهای مالی و بیمهیی داشتن یکفرزند را انتخاب کردهاند، تنها ۴٫۱درصد زنان شاغل در فعالیتهای کشاورزی تنها یک فرزند دارند.
بررسی نسبت تکفرزندی در بین زنان شاغل نشان میدهد که بیشترین نسبت تکفرزندی به ترتیب در بین زنان کارمند امور اداری و دفتری (۳۰٫۱درصد) و در بین تکنیسینها و دستیاران (۲۵٫۶درصد) دیده میشود، درحالی که کمترین نسبت تکفرزندی در بین کارکنان ماهر کشاورزی، جنگلداری و ماهیگیری (۳٫۹درصد) و کارگران ساده (۹٫۴درصد) وجود دارد.
زنانی که بهعلت طلاق همسر خود را از دست دادهاند، دارای یک فرزند هستند و کسانی که بیشتر از یکفرزند دارند، کمتر تن به ریسک طلاق دادهاند. این را آمارهای رسمی نشان میدهد. بررسی توزیع نسبی تکفرزندی برحسب وضع زناشویی زنان نشان میدهد که ۷٫۳درصد از زنان جامعه که دارای همسر هستند، دارای تنها یک فرزند هستند، درحالی که نسبت تکفرزندی در میان زنان جامعه که به دلیل طلاق بیهمسر بودهاند، به ۲۴٫۶درصد میرسد.
این نسبت در میان زنان ساکن نقاط شهری ۲۴٫۹درصد و در میان زنان ساکن نقاط روستایی ۲۲٫۲درصد است.
از این زاویه شاید بتوان افزایش آمار طلاق را هم در سرعت چشمگیر افزایش تعداد خانوارهای تکفرزند موثر دانست.
همچنانکه تعداد ثبت طلاقها در ۶ماهه ابتدایی سال جاری نسبت به مدت مشابه آن ۹٫۳درصد افزایش پیدا کرده و به استناد آمارهای سازمان ثبت احوال از هر ۲٫۸ازدواج در استان تهران یکی منجر به طلاق میشود.
تمایل کلیمیان به داشتن فرزند بیشتر
یکی دیگر از متغیرهای موثر در نسبت تکفرزندی دین افراد است.
بهطوری که بررسیها نشان میدهد کمترین نسبت تکفرزندی در پیروان دین کلیمی و آنهایی که دین خود را اظهار نکردهاند، دیده میشود.
آنطور که از آمارها میتوان برداشت کرد، نسبت تکفرزندی در بین زنان که سرپرست خانوار آنها مسلمان بوده ۷٫۲درصد است، در حالی که این عدد در خانوارهای مسیحی ۱۱درصد و در زرتشتیان ۱٫۱درصد ثبت شده است. اما جالب است که طبق آمار زنان کلیمی و زنانی که دین خود را اظهار نکردهاند، تمایل بیشتری نسبت به ادیان دیگر به داشتن چندین فرزند دارند و تنها ۶٫۲درصد از زنان کلیمی و ۴٫۷درصد از زنانی که دین خود را اظهار نکردهاند، ترجیح دادهاند فقط یک فرزند داشته باشند. به هرحال این آمارها نشان میدهد، سیاستهای افزایش جمعیت در سالهای اخیر چندان موفق نبوده و نهتنها خانوادهها به فرزندآوری تشویق نشدهاند بلکه همان الگوی متعارف قبلی مبنی بر داشتن دو فرزند را هم تقلیل داده و گزینه تکفرزندی را انتخاب کردهاند.
سرعت قوی و فزاینده در افزایش تعداد خانوارهای تکفرزند برای سیاستگذاران جمعیتی و اقتصادی نگرانکننده است اما گویا تفکر فرزند کمتر زندگی بهتر بهحدی در بدنه مردمی بهخصوص نقاط شهری کشور غالب شده که بهسادگی و با شعار و سیاستهای تشویقی نمیتوان آن را تغییر داد. شاید کشور ما هم مانند کشورهای اروپایی بهجای این سیاستها باید بهدنبال گزینههای دیگری همچون مهاجرپذیری باشد تا این وضعیت به بحرانی در آینده تبدیل نشود.