پایگاه خبری چهاردانگه: سرگذشت غمبار یگانه دختر پیامبر رحمه للعالمین، سرآغاز بسیاری از ناگفته ها است، در اندوه جگر سوز علی علیه السلام در مواجهه با فاطمه سلام الله علیها میان در و دیوار و شستن صورت و بازوان کبود فاطمه، هیچ هنرمند عارفی نتواند از عمق رنج آدمی در چروک پیشانی علی برای علی دوستان خبر دهد و وسعت غم های خلقت را در پهنای اشک او بشناسد و به جهانیان بشناساند، شهادت مظلومانه مدافع ولایت و امامت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خانه وحی و علم را به منتقم خون ایشان حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف تسلیت عرض می نمایم.
رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم: [۱]«فاطمه بَهجَهُ قلبی و أبًناها ثمرهُ فُؤادی و بعًلُها نُورُ بصری و الأئمّه من وُلدها اُمناءُ ربّی و حبلُه الممدُود بینه و بین خلقه من إعتصم بهم نَجی و من تخلّف عنهم هوی» فاطمه نشاط و سرور قلب من است، دو پسر او میوه های دل منند، همسر او نور چشم من است و ائمه از فرزندان او امینان پروردگار من و ریسمان کشیده شده بین خدا و خلق اویند هر کس به ایشان تمسک جوید نجات یابد و هر کس ایشان را نافرمانی کند هلاک گردد.
استاد آیت الله مصباح یزدی: این فاطمه بود که عاشقانه ترین پاسداشت را از حریم امامت روا داشت، این فاطمه بود که یگانه ترین اسوه دهی را در همرهی با ولایت ادا ساخت، همان که پهلویش شکست و در خون نشست امّا لحظه ای از یاری ولی امر خویش از پای ننشست.
رخساره مهر در مصیبت فاطمه زهرا سلام الله علیها از دیوان دلسوز آیت الله سیّد شفیع ارائی
آتش و آهِ دلم شعله به صد دفتر زد بود و نابود مرا یکسره بر مجمر زد
کلک مشکین من را بعد رسول مختار ز غم فاطمه از نو به خُم احمر زد
کَس نمانده ز نبی زاده به جز زهرایی آن هم از جور فلک چادر غم بر سر زد
امّت میر عرب حرمت آن شاه نداشت ز پس رحلت او مشق جفا یکسر زد
پایه ی ظلم چو زد بر در نیم سوز شکست پهلوی فا طمه را ناله به گردن بر زد
محسنی را که نبی نامش نهاد به رحم ز رحم بار صدف طرح دگر گوهر زد
به سر کوی وفا مشق شهادت بکشید ز وفا رنگ شهادت به همه جوهر زد
زین سبب فاطمه رنجور شد از کثرت غم روزها گریه و شب ناله به بحر و بر زد
بس که اندوه مصیبت به دل فاطمه ریخت گریه بر روز و شب تیره بر او مغفر زد
بس که شد تنگدل از قوم سفرش بنمود که به شب کفن و دفن من مضطرّ زد
با دل خسته و پهلوی شکسته چو به خاک می روم لیک فزون شکوه به پیغمبر زد
می سپارم حسن و حسین و زینب و کلثوم به تو ای شیر خدا سوز دلم محشر شد
محنت فاطمه بشکافت دل پیر و جوان نوح را موج ستم بر فلک اخضر زد
شور و افغان نکند مریم و حوا چه کند که ز سر عیسی گردون به زمین افسر زد
بی عمامه حسن و جامه ی چاک حسین زینبش سیل سیه بر سر بی معجر زد
ماتم حور به جنّت بود از سیل سرشک که شفیعا ز سر هر مژه بر کوثر زد
وصیّت کردن حضرت زهرا علیها السلام به امیر المؤمنین علیه السلام از دیوان اشعار کربلایی حسن موسوی الیردی از دفتر اول بحرالاحزان که به خط حجت الاسلام آقا میرمعصوم میرعمادی ارائی
بیا اندر کنارم ای پسر عم ببالینم نشین ای شاه یکدم
بزهرا باد هجران شد دمیده بدان روزم به آخر در رسیده
رسیده روز هجران فراغت دیگر دیدار ما شد در قیامت
تو یکدم بر وصیّت گوش میدار که تا اینک برایت سازم اظهار
اگر دیدی ز من رنجی به دوران بحلّ بنما مرا از راه احسان
حضور باب من در روز محشر خجل منما مرا پیش پیغمبر
دیگر می بُر زنی ای شاه خوبان نمایند غمگساری بهر طفلان
دم مرگ بحال احتضارم همی طفلان بدستت می سپارم
دیگر چون رخت بستم ای وفادار به شب نعشم پسر عم خاک سپار
نیم راضی که این قومان هتاک گذارند پامزارم قوم بی باک
که بس آزار و از ایشان کشیدم دمی بعد از پدر راحت ندیدم
چه من رفتم از این دنیای پر غم خدا بادا نگهدارت پسر عم
نظر بر روی موسوی کن روز محشر مکن شرمنده اش نزد پیغمبر
[۱] . کتاب فرائد جوینی شافعی از علمای بزرگ اهل سنت، جلد۲ ص۶۶
تدوین: سید ابوالحسن شفیعی