پایگاه خبری چهاردانگه: “پاندورا”، در اسطورههای یونان، نخستین زن روی زمین است.
هفائستوس او را به دستور زئوس از آب و گِل ساخت تا پرومتئوس که با انسانها دوستی میکرد را مجازات کند. خدایان به او نعمتهای فراوانی بخشیدند؛ آفرودیته به او زیبایی بخشید، آپولوموسیقی، هرمس اعتقادات دینی و هر خدای المپین دیگری نیز به همین ترتیب هدیهای به پاندورا داد؛ از این رو در پایان هرمس نام پاندورا به معنی «تمام نعمتها» را روی او میگذارد.
پرومتئوس او را از زئوس نپذیرفت، اما برادرش اپیمتئوس او را به همسری برگزید
.
پاندروا درب جعبهای که گفته شده بود هرگز نگشاید، گشود و مصیبتها بر روی زمین پراکنده شد. تنها “امید” در جعبه باقیماند تا تسلای بشر باشد
روزگاری نه چندان دور احداث یک جوی آب کوچک یا رنگ آمیزی جداول بلوارهایی که از رژیم گذشته به ارث رسیده بودند تمام توان مدیران شهرداری ساری بود. به دلیل کم کاری و بی عملی مدیران،سطح توقع مردم هم به شدت نزول کرد و اگر روزی در گوشه ای از خیابان چند عدد لامپ چشمک زن میدیدند فکر می کردند که مدیران شهر دارند شق القمر می کنند و خبر نصب این چند لامپ چشمک زن مثل توپ توی شهر صدا می کرد.
واقعا چقدر جای تاسف داشت که اینهمه مردم شهری مانند ساری با هزاران سال تاریخ و تمدن مکتوب و مستند را مسخ کنید و سطح مطالباتش را در رنگ زدن چند متر جدول خلاصه کنید.
یادمان نمی رود روزهایی را که شهرداری توان رفت و روب خیابان های شهر را هم نداشت و گه گاه از مردم می خواست تا با اتومبیل های شخصی خودشان زباله ها را جابجا کنند. با قاطعیت می توان مدعی شد که شهرداری ساری در سال های پس از انقلاب عملا تعطیل بود و تبدیل شده بود به یک ارگان طفیلی که منتظر بود کسی از راه برسد و مثل گداها چیزی توی دستش پرت کند.
به دلیل کم کردن افق دید شهروندان و سقوط سطح مطالباتشان عملا شهروندان هم به این وضعیت اسف بار عادت کرده بودند و فکر می کردند عقب ماندنشان از سایر شهرهای ایران یک امر طبیعی و عادی است و لابد حقشان نیست که از شهری زیبا و مدرن برخوردار باشند. در صورتی که به شکل باالقوه تمام امکانات پیشرفت و توسعه در ساری آماده بود و فقط اراده می خواست و یک مدیر قوی که آستین همت را بالا بزند و با خریدن خطرات به جان خود،جان یک شهر تاریخی را نجات بدهد.
اما زمان گذشت و روزگاری تازه فرا رسید.چند سالی می شود که مردم مرکز استان دارند معنی عمران و آبادانی را درک می کنند.
دیگر رنگ زدن جدول های قدیمی و نصب چند چراغ چشمک زن راضیشان نمی کند. شتاب روزافزون پروژه های عظیم عمرانی و تزریق صد ها میلیارد تومان به بدنه شهر در راستای تحقق برنامه های تعیین شده در مسیر تبدیل ساری به شهر هدف گردشگری ایران، آرزویی محال بود که در حال محقق شدن است.
اگر کم لطفی بدخواهان و بی تدبیری برخی از دوستان نبود شاید کارهایی به مراتب عظیم تر از آنچه تا به امروز شاهدش هستیم را مشاهده می کردیم.اگرچه با تمام عملیات عمرانی که در طی این چند سال انجام شده است باز هم ساری تا نقطه آرمانی فاصله زیادی دارد منتها نمی توان از حق گذشت که این شهر دیگر آن ساری مهجور سال های قبل نیست و انگار روحی تازه در کالبدی بی جان دمیده شده است.
روند صعودی بودجه شهرداری ساری در سالهای گذشته بسیار امیدوار کننده است. هر چند بنا بر برخی اظهار نظر ها همین حالا هم باید بودجه هزار میلیاردی برای ساری بسته شود اما با توجه به سقوط بی سابقه قیمت نفت و تاثیر آن بر اقتصاد کشور ،دیدن پیشنهاد پانصد و بیست میلیاردی شهرداری آنهم در اوج گرفتاری های اقتصادی جای تقدیر دارد.
ذکر این نکته هم لازم است که این بودجه نزدیک به نود درصد بودجه تمام شهرداری های استان است و تنها نزدیک به صد میلیارد تومان با بودجه شهرداری رشت به عنوان بزرگترین شهر شمال کشور فاصله دارد که مطمئنا با همین روند تا یکی دو سال دیگر از شهرداری رشت هم پیشی خواهد گرفت و اینجاست که هنر شهرداری و شهردار توانای ساری،این کهن شهر ایران عزیزنمایان می شود. در حالی که اکثر شهرداری های کشور بودجه انقباضی بسته اند رشد سی درصدی بودجه شهرداری ساری قابل تامل است.
تزریق “امید” در دل مردم هنری نیست که هر کسی از آن بهره مند باشد.اینجا ،ساری، امید همچنان در جعبه پاندورا مانده است. “امید” همچنان در شهر پرسه می زند …/ وارش نیوز