پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

مرحومه فولادی در راه عفاف و حجاب جان داد

سال گذشته در چنین روزهایی بانویی عفیف برای رهایی از چنگال جوان شیطان‌صفت جان خود را به خطر انداخت، حالا یک‎سال گذشته و سر و صدایی از پرونده مجرم و احقاق حق مرحومه فولادی به گوش نمی‎رسد.

مرحومه فولادی
4

 

به گزارش پایگاه خبری چهاردانگه به نقل از خبرگزاری فارس ک‌سال پیش در ۲۴ آذرماه و در صبحی که می‌رفت تا اتفاقات خوبی برای یک خانواده صمیمی رقم بخورد، مادر خانواده در مسیر همیشگی برای رفتن به محل کار، اسیر چنگال یک جوان شیطان‌صفت می‌شود و برای رهایی از اتفاق ناگواری که انتظارش را می‌کشید، خود را از خودرو به بیرون پرت می‌کند، وقتی به زمین افتاد نفس راحتی کشید، خواست که بلند شود و خود را به جاده برساند و زودتر به محل کار خود برود، اما او هرگز نتوانست از جایش تکان بخورد.

 

این بانوی عفیف در همان لحظه‌ای که از خودرو به زمین افتاد، قطع نخاع شد و پزشک معالج نیز امیدی به بازگشت شرایط جسمانی و حتی زنده ماندن او نمی‌داد، پس از ۲۰ روز خانواده او به‌خوبی متوجه ماجرا و از این حقیقت تلخ، شگفت‌زده و متعجب شدند.

 

عامل این اتفاق نیز در همان لحظه به‌سرعت به‌راهش ادامه داد و برایش مهم نبود که چه بلایی بر سر زن جوان آمده است، او با به تن داشتن لباس مقدس سربازی توجه مسافران را به‌خود جلب می‌کرد، درست ۱۵ روز بعد در جاده نکا به ساری، قصد شومی را برای یک مسافر ۵۲ ساله در سر می‌پروراند، اما خدا می‌خواست که این زن به‌ طرز معجزه‌آسایی از چنگال شیطانی پسر جوان رهایی یابد تا موجبات شناسایی شکارچی شوم جاده‌ها فراهم شود.

 

حالا همه‌چیز مشخص شد و سند محکمی بود بر ادعاهای بانویی که برای حفظ عفاف، ترجیح داد خود را به خطر بیندازد و به امیال نفسانی یک جوان که سوابق زیادی نیز از این‎دست ناهنجاری‌ها داشت، تن ندهد.

 

اما تقدیر چنین بود که بانوی جوان، بر اثر صدمات ناشی از آن اتفاق ناگوار پس از گذراندن سه‌ماه رنج و درد فراوان، در هفتم فروردین‌ماه ۹۴ جان خود را از دست بدهد.

 

تسریع در پرونده

روز گذشته با هماهنگی قبلی به منزل این بانو در نکا رفتیم و با فرزندان و مادر او به گفت‌وگو نشستیم تا ببینیم در یک‌سال گذشته بر آنها چه گذشت و دستگاه قضا تاکنون برای احقاق حق این خانواده چه قدمی برداشته است.

 

زنگ در را که زدیم، «فاطمه» دختر مرحومه معصومه فولادی با صدایی بغض‌آلود پاسخ داد، وارد اتاق شدیم، غمی که در نگاه دختر بود هیچ فرقی با نخستین روزهای ترحیم مادرش نداشت، بالاخره رشته سخن آغاز کرد و ابتدا از برادرش گفت که به‌دلیل فوت مادر دچار افت تحصیلی شد زیرا وابستگی زیادی بین مادر و فرزند بود و این فقدان برای پسر، بسیار دردناک است.

 

این دختر معصوم از سختی روزهایی گفت که مادر در بیمارستان و منزل باید مراقبت‌های ویژه می‌شد، از روزهایی که مادر حتی نمی‌توانست اشک‌های خود را پاک کند و از روزهایی که می‌گذرند و درد بی‎مادری هر روز بیشتر از دیروز مشخص می‌شود.

 

او با مروری به اتفاقی که منجر به مرگ مادرش شد، ما را به‌سمت مسائل حقوقی و کیفری برد و اینکه در این مدت تنها یک‌بار دادگاه تشکیل شده و به این علت که روند رسیدگی به پرونده بسیار کند پیش می‌رفت، لذا دو ماه پیش درخواست تسریع تقدیم دادگاه شد.

 

فقط قصاص

فاطمه از مادرش گفت که در روزهای آخر زندگی‌اش از خانواده می‌خواست به‌هیچ وجه رضایت ندهند و فقط تقاضای قصاص داشته باشند و دختر نیز امیدوار است قانون در راستای احقاق حق و پایمال نشدن خونی که به ناحق بر زمین ریخت؛ حکم صادر کند که اگر غیر از این باشد، قانون باید پاسخ‌گوی افکار عمومی و این جنایت نابخشودنی باشد.

 

دختر جوان که گوشه‌گوشه منزل برای او و برادرش تداعی‌کننده خاطرات مادر است، از ناباورانه بودن مرگ مادر گفت و اینکه آنها نیز باور نمی‌کردند بیماری مادرشان تا این حد باشد که عفونت و ناتوانی تمام بدنش را فرا بگیرد و منجر به فوتش شود.

 

او از اینکه هیچ شک و شبهه‌ای برای مردم نسبت به این اتفاق وجود ندارد، خوشحال است زیرا از یک‌طرف همه آشنایان و حتی خانواده پسر جوان در هنجارشکنی و بزه اجتماعی او تردید ندارند و از طرفی نیز مادر جوان او در پاکدامنی و حفظ عفاف و حجاب شهره دوستان و آشنایان و همکاران خود است.

 

اعتقاد درست

از مادر مرحومه فولادی که به حرف‌های ما خیلی دقیق شده بود، خواستیم اندکی از دخترش بگوید، اشک در چشمانش حلقه زد، برای ما گفت که دو فرزند دختر و یک پسر دارد، مرحومه «معصومه» دختر بزرگش همانند یک فرشته بود و از کودکی پرهیز از نامحرم را برای خود یک اصل قرار داد و حتی به مادرش نیز تذکر می‌داد که نباید موهایت بیرون باشد و نامحرم ببیند.

 

این مادر دل‌شکسته از هوش و زیرکی دخترش گفت که در آن لحظه می‌دانست اگر خود را نجات ندهد همه معصومیت او از دست می‌رود، زیرا همیشه دعا می‌کرد که خدایا! از تو چیزی نمی‌خواهم فقط ما را اسیر نامحرم نکن.

 

مادر که غمی سنگین بر دلش نشست، اشک‌هایش را پاک کرد و ادامه داد: دخترم از همه‌چیز گذشت تا به‌دست نامحرم نیفتد، اعتقادش درست بود و کار درستی انجام داد، حالا نوبت قانون است تا کار خود را به‌درستی انجام دهد و خون دخترم پایمال نشود، زیرا مردم نیز از ما می‌خواهند که پیگیر باشیم و مجرم به سزای عملش برسد.

 

نمی‌خواستیم بدون شنیدن حرف‌های پسر مرحومه فولادی منزل را ترک کنیم، فاطمه برادرش را از خواب بیدار کرد و او به جمع ما اضافه شد.

 

افت تحصیلی

علی‌رضا سال دوم دبیرستان است، خودش می‌گفت دلش می‌خواست پزشک شود و مادرش هم راضی بود، اما حالا با این اتفاقاتی که افتاده است؛ می‌خواهد وکیل شود.

 

او پسر باهوش و آرامی است، در مدرسه تیزهوشان درس می‌خواند اما با مرگ مادرش افت شدید تحصیلی پیدا کرد، به‌دلیل نداشتن شرایط روحی مناسب ترجیح داد رشته علوم انسانی را انتخاب کند و در صورتی‌که حالش مساعد شد، حتماً تغییر رشته می‌دهد.

 

علی‌رضا از علاقه شدید خود به مادر و نفرت عجیب نسبت به قاتل مادرش گفت و از دیر شدن روند رسیدگی به پرونده شکایت داشت که چرا این‌قدر دیر شده و چرا مسئولان کاری نمی‌کنند.

 

این نوجوان که غم سنگینی در چهره‌اش نهفته بود از حرف‌های خسته‌کننده‌ای گفت که نمی‌تواند آنها را تحمل کند، مثلاً در مدرسه به او می‌گویند: شنیده‌ایم پول زیادی گرفته‌اید و رضایت داده‌اید، در حالی‌که ما فقط قصاص می‌خواهیم زیرا قاضی پرونده نیز این کار را شبه‌قتل دانسته است.

 

علی‌رضا و فاطمه در پایان از مسئولان خواستند که روند رسیدگی به پرونده تسریع شود، مجرم را به سزای عملش برسانند تا خون مادرشان پایمال نشود.

 

از فاطمه، علی‎رضا و مادربزرگ خداحافظی کردیم و خوشحال بودیم از اینکه توانستیم سراغی از آنها بگیریم.

 

احقاق حق

در اتفاقی که برای مرحومه فولادی و پس از آن برای بانوی ۵۲ ساله افتاد و منجر به دستگیری عامل جنایت شد، دو موضوع مهم نهفته است یکی اینکه هر دو قربانی حادثه از زنان محجبه و بانوان عفیف بودند که به تمایلات نفسانی یک مجرم اجتماعی تن نداده و عصمت خود را حفظ کردند، این یعنی اینکه فرد خود را از بدی‌ها مصون داشته و به سلامت جامعه کمک کرده است.

 

نکته دوم اینکه جامعه مدنی و قانون نیز وظیفه‌ای دارد و حالا که افراد جامعه به قانون الهی پای‌بند بودند، مسئولان باید آن‌چه را که شرع مقدس گفته است انجام بدهند و نگذارند حق افراد جامعه تضییع یا خون به ناحق‌ریخته‌ای پایمال شود.

 

اجرای صریح، درست و سریع قانون که بدون درنظر گرفتن ملاحظات و تنها مبتنی بر دستورات الهی و انسانی است، می‌تواند سد محکمی در برابر تکرار بزه‌کاری‌های مشابه اجتماعی و بستن راه‌های قانون‎گریزی باشد.

 

در گرماگرم مراسم ترحیم مرحومه فولادی قرار بود که با تدابیر مسئولان استانی، آن بانوی عفیف به‌عنوان شهیده راه عفت به جامعه معرفی شود ولی تاکنون قدمی برداشته نشده است، البته از شهرداری نکا جای قدردانی دارد که یکی از کوچه‌های شهر را به نام معصومه فولادی مزین کرده است. 

 

4 نظرات
  1. مصطفی محمدی واوسری می گوید

    خدایش بیامرزد و به نزدیکانش صبر دهد
    امیدوارم مجرم این واقعه هر چه زودتر مجازات شود تا درس عبرت و عامل بازدارنده برای کسانی باشد که چنین خیالات شوم و زشتی در سر می پرورانند

  2. محمد می گوید

    قانون باید محکم و استوار و جدی باشد قانون صغیر و کبیر نشناسد باید با جدیت برخورد کند . کسی جرات خلاف نداشته باشد تشکر

  3. اصغری می گوید

    یادت گرامی مادر عزبز. خدا به فرزندانت شکیبایی دهد که تحمل نبود چنین مادر نازنینی تحمل خیلی سخت است.

  4. محب الوطن(س.ع.ا.میرزاخانی) می گوید

    از دستگاه محترم قضا درخواست داریم که تسریع در رسیدگی به این پرونده را در دستور کار خود قرار دهند و هرچه زودتر حکم صادر واجرا گردد تا درسی برای دیگر اشرارگردد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.