این آرامگاه در نه کیلومترى جنوب خاورى شهر کیاسر (مرکز بخش چهاردانگه) بر روى کوهى مشرف بر روستا واقع شده و از چشم انداز فوق العاده اى برخوردار است.
بقعه در گذشته مستطیل شکل و از سنگ لاشه و گل ساخته شده بود. بنا رو به ویرانى نهاده و درِ کندکارى آن شکسته و فرو افتاده است. تزیینات جالب کنده کارى آن شباهت به کوفى گلدار داشت اما حاوى نوشته اى نبود. آنچه که امروز از بناى قبلى مانده، صندوقى نفیس و پرکار به درازاى ۷۵/۲ و پهنا و بلندى ۷۵ سانتى متر است که نوعى قاب و گره است که کمتر نظیر آن دیده شده است. میان هر گره قابى از چوب به پهناى سه سانتى متر کار کرده اند. در نتیجه گره ها از هم فاصله گرفته اند. بر گره هاى میانى بدنه هاى شمالى و جنوبى چهار «على» در چهار جهت مختلف دیده مى شود.
بر حاشیه بالاى بدنه شمالى و جنوبى بسم الله و سوره اخلاص تا کفواً احد با خطى متوسّط حک شده است. عباراتى که بر بدنه شرقى صندوق حک شده بدین صورت است:
«انتقل من دار الفنا الى دار البقا سلطان المحققین و وارث امیرالمؤمنین امیر سیّدعلى نور الله قبره فى تاریخ ماه موبارکه رمضان سنه تسع و عشرین و ثمانمائه (= 829) هجریّه نبویه(علیه السلام) بخط هذا الصندوق احمد بن یوسف سلطانى.»
عبارات و اشعارى بر بدنه غربى صندوق حک شده که درباره شخصیّت صاحب بقعه و مقام رهبرى اوست. آن اشعار چنین است:
…نُه با دَه و دو *** بود کز دنیاء فانى شد بِدَر
قطب عالم عیلى عالى نصب *** زانک چون اوهاد… یاد کر
هم عمل هم علم و هم خلق حسن *** داشت با هم جمع چون جدّ و پدر
روح پاکش باد از ما شادمان *** زانکه او نورست ما را راهبر
گر نبودى نور او رهبر مرا *** کى ز کسرت یافتى جانم عبر
همتش چون سالکان راه رهنماست *** ملک وحدت یافت ها او را نظر
در سال ۱۳۵۰ شمسى که هیأت CORPUS از این بنا دیدن کرده بودند در ورودى حرم در جاى خود برقرار بود. ایشان پس از ذکر فواصل مى نویسد: «ظاهراً هیچ یک از فرنگیان پیش از سال ۱۹۶۷ م. یادى از این محل نکردند. این مرقد درى کنده کارى دارد که بالاى آن کتیبه ایست که نام درویشى در آن آمده است. گذشته از در ورودى، صندوق کنده کارى این مرقد نیز قابل بررسى است و تاریخ ۸۲۹ قمرى بر آن خوانده مى شود.»([۱])
بناى کنونى به صورت برج گونه با گنبد رک است. بقعه از بیرون و داخل هشت ضلعى است که در هر یک از اضلاع آن پنجره اى جهت نورگیرى تعبیه نموده اند. مدخل اصلى بقعه از جانب جنوب باز مى شود که خود شامل اطاقى به اندازه ۳۰/۵×۳۰/۴ سانتى متر است که ظاهراً از جدید ساخته شده است. زمین زیارتگاه حدود ۵ هزار مترمربع مى باشد. تابلویى بر دیوار نصب است که شجره نامه امامزاده سیّد على را از برخى کتب نقل نموده و اغلاط فراوانى دارد.
شخصیّت مدفون در بقعه از سادات بزرگوار موسوى است که شرح حال و نسب شریف او در برخى از کتب انساب ذکر شده و نسب او نیز به چند صورت بیان گشته است، آنچه ما در اینجا ذکر مى کنیم، صحیح ترین اقوال و مستندترین آنهاست. وى سیّد رضى الدّین على امیر هزار جریب([۲]) بن نظام الدّین جبرئیل بن عمادالدّین ملک هزار جریب بن عزّالدّین حسن بن شرف الدّین على بن تاج الدّین محمّد بن أبى الحسن على حسام الدّین بن نزار کریم الدّین بن أبى محمّد شمس الدّین حسن بن برهان الدّین حسین بن أمین الدّین محمّد بن کمال الدّین حسن بن وجیه الدّین على بن قسیم الدّین قاسم بن زین الدّین محمّد بن قاسم الشیخ بن ابراهیم العسکرى بن موسى ابى سبحه بن ابراهیم الأصغر المرتضى ابن امام موسى کاظم(علیه السلام) است. او سیّدى جلیل القدر، عظیم الشأن، مقدّم سادات و مردى ثروتمند و دانشمند و امیر منطقه هزار جریب بوده است.
علاّمه عبیدلى نسّابه در «رساله اسدیّه» از او به نیکى یاد مى کند.([۳]) سیّد کیا گیلامى در «سراج الانساب» مى نویسد: «نسب سادات عالى مقدار هزار جریب که ایشان را جبرئیلى و اسرافیلى و عزرائیلى و شاه رضى الدینى مى گویند از نسل محمّد بن قاسم أشجع است. از قبیله جبرییل سیّد الامیر بهزار جریب رضى الدّین على بن نظام الدّین جبرئیل (مدفون در تویه دروار دامغان) بن سیّد عمادالدّین ملک هزار جریب بن عزالدّین حسن است.»([۴])
علاّمه نسّابه سیّد جعفر اعرجى درباره سیّد عزالدّین حسن، پدر سیّد عمادالدّین مدفون در روستاى وَرى، جدّ امامزاده على لنگر مى نویسد: السیّد جلیل عزّالدّین حسن بن شرف الدّین على… کان بفارس، جلیل القدر، عظیم المنزله، مقدّماً عند أهلها، ثقه قدوه مطاعاً، و کان محبّاً لأهله، مواسیاً لهم بماله و… وى سیّدى جلیل القدر، عظیم المنزلت، پیشواى خاندانش، مردى ثقه، با قدرت و ذى نفوذ بوده و خویشاوندان خود را دوست مى داشت و با اموال خود به آنان نیکى و کمک مى کرد. او در فارس بود و املاکى موروثى از عهد آل بویه پادشاهان فارس در هزار جریب داشت. بین او و پادشاه فارس گفتگویى شد و دشمنى بین آنان بالا گرفت و پادشاه اموال او را در هزار جریب از او ستاند. سیّد عزّالدّین حسن از این کار ناراحت شد و به بلاد خوزستان نزد بدران بن فلاح بن محسن والى خوزستان رفت، او مقدمش را گرامى داشت و احسان نمود و ملکى بنام «رفیعه» در اطراف حلّه را به او بخشید و سیّد با خانواده و برادرانش و پسرعموهایش به آنجا منتقل شد و او در آنجا قلعه، دژخانه و انبار ساخت و سید بدران تا زمانیکه حاکم خوزستان بود از او حمایت مى کرد. سپس پادشاه فارس از کرده خود پشیمان شد و نامه اى به او نوشت. عذرخواهى کرد و خواست که سیّد عزالدّین به فارس برگردد اما او نپذیرفت و ظاهراً فرزندان خود را به هزار جریب گسیل داشت.([۵])
طبق نقل فوق معلوم مى گردد که این املاک در هزار جریب از طرف پادشاهان آل بویه به این سادات هبه شده بود و نسل اندر نسل از آن بهره مى بردند.
رابینو درباره سادات هزار جریب چنین مى نویسد:
«عماد در حدود سنه ۷۶۰ هجرى حاکم مستقل هزار جریب شد. عزالدین در سال ۸۰۹ هـ.ق حاکم هزار جریب بود میر غضنفر ۸۹۲ و سید حسن ۹۲۳ هـ.ق
شرح ذیل در باب سادات هزار جریب، در کتاب «التدوین فى احوال جبال شروین» اعتماد السلطنه مندرج است: مؤسس خانواده، سید عماد بود که از جانب امیر تیمور به حکومت هزار جریب منصوب شد. اعقابش به دو دسته تقسیم شدند; رضى الدینى و جبرئیلى. آخرین حاکم دسته رضى الدینى سید حسین بود که در سنه ۹۲۹ هجرى به امر شاه اسماعیل صفوى مقتول شد. از دسته جبرئیلى سید روح الله در سال ۹۲۷ هـ.ق وفات کرد و پسر او سیّد عبدالله، در سال ۹۳۴ هـ . ق وفات یافت. بین سنه ۹۳۴ و ۹۷۳ هجرى این افراد از خانواده جبرئیلى بر هزار جریب حکومت نمودند: هارون، معین الدّین، هاشم و حسن…»([۶])
ابن اسفندیار نیز درباره سید عماد مى نویسد:
«و سیّد مکرّم سیّد عماد در هزار جریب خروج کرد، مردم آن ولایت بر برکت زهد و تقوى او با او موافقت نمودند.»([۷]) و هم چنین مى نویسد: «سید عماد در هزار جریب خروج کرد، وآن ممالک هم مسخّر فرمان سادات شد.»([۸])
در برخى از مشجرات محلى براى سید على رضى الدین، امیر هزار جریب، سه فرزند به اسامى حسن معزالدین، على کمال الدین و قاسم معین الدین ذکر شده است. در کتاب «جریده النسب» تألیف سید محمدحسین حسینى جلالى، براى معزالدین حسن فرزندى به نام عبدالعلى نصرالله ذکر نموده که از او سید حسن معزالدین مشهور به میرجبرائیلى ساکن در سبزوار به وجود آمده است.([۹])
همین مطلب را سید حسین ابو سعیده الموسوى اشاره مى کند و از باقى فرزندان، سید على رضى الدین ذکرى به میان نمى آورد.([۱۰])
به گفته محمّد حسن خان اعتماد السلطنه در کتاب تاریخ طبرستان درباره سادات هزار جریبى مى نویسد:
«سادات هزار جریبى اگر چه با مرعشیها بنى عمّ بودند اما نه از یک طایفه، و سر سلسله هزار جریبى ها سیّد عماد بود که از طرف امیر تیمور در هزار جریب حکومت یافت. اولاد سیّد عماد به دو شعبه منقسم شدند: ۱ـ رضى الدّینى و ۲ـ جبرئیلى. و آخر شخص شعبه رضى الدّینى سیّد حسن نام داشت و او در ۱۵۲۲ میلادى مطابق ۹۲۹ هجرى به امر پادشاه صفوى مقتول شد. اما شعبه جبرئیلى، سیّد روح الله در ۱۵۲۰ میلادى مطابق ۹۲۷ هجرى در گذشت و پسرش عبدالله نیز در ۱۵۲۷ میلادى مطابق ۹۳۴ هجرى راه سراى دیگر گرفت. و از این شعبه سیّد هارون و سیّد معین الدّین و سیّد هاشم و سید حسن تا سال ۱۵۶۵ میلادى مطابق ۹۷۳ هجرى در کار حکومت بوده اند.»([۱۱])
بنابراین معلوم مى شود که سید قاسم معین الدین در میان اولاد رضى الدین وجود داشته و در سلسله نسب او سقطى صورت گرفته است. از برخى قراین آشکار است که سادات وشتان فیروزکوه از طریق سید مظفرالدّین بن سید جمال الدین بن سید حاجى محمد ـ معروف به شاه مظفر دریابارى (مدفون در انزها) بن سید حاتم بن سید قاسم معین الدین بن سید رضى الدین على امیر هزار جریب به میر عمادالدین محمود موسوى هزار جریبى نسب مى رسانند.
چنین مشهور است که سید قاسم معین الدین، سیدى نجیب و زاهد و گمنام بود.
مدت ها در مازندران از طریق سارى و فرح آباد زندگى مى کرد، و جهت امرار معاش به بار فروش ده و فریکنار تردد داشت و با خانواده نجیب و پاکدامنى ازدواج مى کند و نتیجه آن سه فرزند به اسامى; سید جلال الدین، سید مفید([۱۲]) و سید حاتم بود که به جهت ازدواج در دریابار،([۱۳]) به سادات دریا بارى مشهور و معروف شدند.
گویند([۱۴]) سید قاسم در چند کیلومترى سارى در منطقه فرح آباد، در مسیر بلوجاء معروف به سوته فوت مى نماید و در هما جا دفن مى شود و فعلا داراى بقعه و بارگاهى مى باشد. فرزند اولش، سید جلال الدین در شاهاندشت لاریجان آمل داراى مقبره و گنبد است و فرزند دومش سید مفید در نکا داراى بقعه و بارگاه است. سید حاتم نیز در قریه کارو لاریجان آمل چند سالى ماند و املاکى هم خریدارى کرد و آن املاک تا زمان سید صادق ملقب به ناصر الشریعه دریا بارى([۱۵]) باقى بود و سادات وشتان هر سالى که از مازندران از جاده هراز مى رفتند در بین راه، وقتى به کار و مى رسیدند شب را در آن جا مى ماندند. آن چه از مخارجشان بود از خوراکى و علوفه چهارپایان از بابت مال الاجاره سادات وشتان حساب مى کردند. بعد از فوت ناصر الشریعه دریابارى، مرحوم صدرالمحققین دینان، تمام اموال جدى سادات وشتان را به عنوان موقوفه اعلان کرد.
سید حاتم بعد از چند سال از کارو به قریه زیار، یکى از روستاهاى لاریجان ساکن شد و در آن جا فوت شد. از فرزندان سید حاتم، حاجى سید محمد دریابارى، بسیار موقعیت پیدا کرد حتى فرمانى از دربار شاهان صفوى (در سال ۱۰۶۴ هـ.ق) صادر شد که به نام شاه مظفر دریابارى است و قبر شریفش در گورستان (انذهاهبلرود) مى باشد.
شاه مظفر سه فرزند به اسامى; سید جمال الدین، سید نصرالدین و سید شمس الدین داشت. سید جمال الدین عالمى وارسته در آسور قزقچاى ساکن شد و در همان جا املاکى خریدارى نمود تا این که یکى از افراد قریه مذکور به آقا بى احترامى مى کنند، سید دلتنگ مى شود، از قریه به طرف وطن اجدادى (هزار جریب) عزیمت مى کند، وقتى به روستاى بعدى یعنى اندریه مى رسد، مردم متدین آن جا، شدیداً از معاودت به وطن مألوف او مانع مى شوند، آقا سید جمال الدین مى فرماید، در داخل روستا نمى مانم. اگر در بیرون روستا املاکى را به من بفروشید، خواهیم ماند. علاقمندان به سادات، املاکى را به سید دادند و او در آن جا ماند و فعلا آن املاک همین روستاى سادات وشتان است که قریب سیصد و پنجاه خانوار دارد و همه از فرزندان سید مظفرالدّین بودند
[۱]. از آستارا تا استرآباد ۴: ۷۶۶ ـ ۷۶۷، دایره المعارف تشیّع ۳: ۳۲۳، بناهاى آرامگاهى: ۲۵۳.
[۲]. در کتاب شجره الأمجاد فى تاریخ میرعماد، سید رضى الدین على را فرزند سیّد عزالدّین حسن امیر هزار جریب بن سیّد عمّاد الدین محمود ذکر مى نماید. ر. ج. به: شرح زندگانى میرعماد در همین کتاب.
[۱۲]. ظاهراً وى همان است که در شهر نکا داراى بقعه مى باشد و به سید مفید مشهور معروف است.
[۱۳]. میرظهیرالدین مرعشى (۸۱۵ـ۸۹۲) در تاریخ خود چندین بار از این مکان یاد مى کند. مورد اول در صفحه ۲۵ و ۷۸ مى نویسد: تیمور در سال ۱۳۹۲ میلادى از میان جنگل هاى انبوه مازندران حمله کرد و عده اى از سادات شیعیان مازندران را با کشتى از راه (دریا بار) بعد از راه جیحون به خوارزم و سمرقند و تاشکند تبعید کرد، ظاهراً این اقدام به قول وى براى تنبیه شیعه و سادات که به نظرش رافضى بودند عمل مى کرد. دوم در صفحه ۲۹۸ مى نویسد: غیر از آن تدبیر که شما با لشکر خود از راه (دریابار) متوجه بار فروش ده و آن نواحى گردید.
[۱۴]. در نوشته جات علامه آیه الله سید یعقوب موسوى وشتانى متوفاى ۱۲۷۲ هـ.ق این اطلاعات وجود دارد. هم چنین مطالبى نیز از حجه الاسلام حاج سید قاسم دریا بارى که مدت ها سردفتر گرمسار بود اقتباس شده که نامبرده آن ها را از نوشته هاى آیه الله سید داوود و آیه الله حاج سید مهدى از نوادگان میر سید عبدالحسین مجتهد موسوى متوفاى ۱۲۱۵ هـ.ق و تعلیقه علامه فقیه سید مظفرالدین دریابارى بر شرایع الاسلام نقل نموده است.
[۱۵]. وى فرزند سید مهدى بن میر عبد الحسین مجتهد بن سید حیدر بن سید سعید بن سید محمد بن سیدعلى بن عبدالله (معروف به سید رستم) بن سید مظفرالدین موسوى دریا بارى (مدفون در فیروزکوه) بن سید جمال الدین بن سید حاجى محمد (معروف به شاه مظفر دریا بارى مدفون در انذها) بن سید حاتم بن سید قاسم معین الدین است..
منبع : کتاب تاریخ تشیع و مزارات امامزادگان شهرستان ساری ، ۱۳۸۶، انتشارات وثوق ، محمد مهدی فقیه بحرالعلوم