روز ۱۴ آبان در تقویم رسمی کشور با نام « روز ملی مازندران » نام گذاری شد. دلیل نام گذاری این روز این بوده است که آبان سال ۲۴۳ هجری شمسی برابر با ۲۵ رمضانالمبارک سال ۲۵۰ هجری قمری یعنی پنج سال قبل از تولد امام زمــان (عـج) که روز بیعت مردم مازندران با حسنبن زید علوی است و در این روز حکومت علویان طبرستان به طـور رسمی آغاز به کار کرد و این روز به عنوان روز مازندران شناخته شد.
خانم ام کلثوم عالیشاه از شاعران بخش چهاردانگه شعر محلی کوتاهی در ارتباط با مازندران سروده است.
این شعر محلی کوتاه در وصف سرزمین سر سبز و زیبای مازندران است که به مناسبت ۱۴ آبان، روز ملی مازندران در پایگاه خبری چهاردانگه ساری انتشار می یابد. ضمن گرامیداشت این روز از خانم عالیشاه بابت سرودن شعر قدردانی و سپاسگزاری می کنیم.
…………………………………………………………….
شعر محلی « سوز دیار »
تِه مِـه ســـوز پیــرَن، کَهــــو نِــــوارِه ( تو مانند پیراهن سبز من با نوار آبی هستی )
مـِـه طالب، مِــه نیمـــای یـادگـــــارِه ( تو یادگار طالب و نیما هستی )
امیری ره ته گوش خوندسته تِه مارِ ( مادرت در گوش تو « امیری » زمزمه می کرد )
ته یـوش هستــه، امیــــــر پــــــازوارِه ( تو یوش هستی، تو امیر پازواری هستی )
تِه دِل دریا، ته سر سوزه همیشــــه ( دل تو دریا و سر تو همیشه سبز است )
ته مـِــه مــازنـــدرون ســـوز دیــــــارِه ( تو مازندران من، سرزمین سبز هستی )
ته هسته عشق گوهر، سوز نجمــا ( تو عشق گوهر و سوز و گداز نجما هستی )
ته ســرخ گـال، بهشـــت روزگــــــارِه ( تو گل سرخ و بهشت روزگار هستی )
تِه کَهـو آسمــون مَشـت ستـــــــــاره ( آسمان آبی تو پر از ستاره است)
تِه ســردِ چله شــو، ســـون بهـــــارِه ( تو در سرمای شب چله ی زمستان هم مانند بهار هستی )
بِهــار زلـف شِـه، توک توک نـالــِـــش ( نم نم باران بهاری و صدای ناله ی دارکوب )
دمــاونــــــدِ، همیشــه استــــــــوارِه ( دماوند هستی، همیشه استواری )
ام کلثوم عالیشاه – ۲۵ آذرماه ۱۳۹۰
باز نشر
ضمن سپاس از سرکار خانم عالیشاه
ذکر این نکته ضروری است که در گفتار زبان مازندرانی، حرف «هِ» (با تلفظ بِه (میوه بِه)) در انتهای واژه، به معنای «هستی/ می باشی» کاربرد دارد. لازم است این نکته در نوشتار زبان تبری نیز رعایت شود و حرف « هِ » بجای « ِ » (کسره) نوشته شود.
تِه مِـه ســـوز پیــرَن، کَهــــو نِــــوارِ >> تِه مِـه ســـوز پیــرَن، کَهــــو نِــــوارِه
در تکمیل کامنت آقای آزموده خواستم عرض کنم که حرف های غیرملفوظ فقط در شعر بالا که ضمیر به کار رفته در آن دوم شخص بوده ، معنی هستی یا میباشی میدهد. مثلا به این مثال توجه کنید: «وه مه سوز پیرن کهو نوراه» در اینجا ه با معنی هست یا میباشد خودش را نشان میدهد. چون ضمیر بکار رفته در آن، سوم شخص است. به عبارت ساده تر هرگاه کسره، کشیده نباشد نمیتوانیم آنرا هستی یا میباشی ترجمه کنیم.
کسره کشیده یا یای مجهول را همه مازندرانیها بکارمیبرند اما بکار بردنش در فعلها از مشخصههای لهجه چهاردانگه است. البته لهجهای که خانم عالیشاه بدان شعر سروده کاملا چهاردانگهای نبوده مثلا صفتهای ملکی را مثل مازندران معیار گفته. یا مثلا «واو» در واژه سوز که اگر مصوت بلند باشد غیرچهاردانگهایست.
با تشکر از شما بابت شعر بسیار زیبا تون .موفق باشید.
بسیار عالی :))))))))))))))))))
با سپاس از سرکار خانم عالیشاه که واقعا شعر توصیفی غرور انگیزی رو سرودند مطمئنا در همایش ها و محافل این شعر بسیار شنیده خواهدشد.
ضمن تشکر از آقای نظری و کامنت های اساتید ، به نظر من پسوند غیر ملفوظ با ِه مربوط به گویش ها و لهجه های متفاوت منطقه است که در گفتمان عام مازندرانی “ای” برداشت میشود.
مثلا بازنویسی لهجه ای مصراع مطلع به شکل زیر میشود:
ته می سبزپیرن، کهو نواری…….
بعضی وقت ها شاعر باتوجه به بافت و اصالت و لهجه ها و با مراعات وزن شعری ، آن را می سراید ولی ما مخاطبان با لهجه و گویش خودمان دریافت می کنیم که پیشاپیش پوزش ما و سعه صدر شاعر و طرفداران اصیل دیار و منطقه مازندران را می طلبد .
یا مثلا در مورد واژه سوز مجری برنامه ای ابراز کرد همون سبز عامیانه است ولی بنده اصرار داشتم به رسم امانتداری همان سوز رو تلفظ بفرمایید ایشان برای تناسب با درک شنونده ها و لهجه های دانش آموزان مرکزی شهر ساری سبز رو مناسب تر تشخیص داده و به مصداق هرکسی از ظن خود شد یار من… خوب نظرش بود…
با پوزش مجدد
درود برهمه اساتید.