پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

دردسرهای آقای دکتر!

0

سیم‌کارت نماینده مجلس واگذار شد؛

کم کم داریم به موسم تبلیغات نزدیک می‌شیم، نگاهی به لیست مخاطبین انداختم. خیلی وقته ازش بی‌خبرم، نماینده سابق!
گفتم یه زنگ به ۹۱۱ دکتر بزنم، او یادش رفته، ما که چیزی از معرفتمون کم نشده. درسته کت‌وشلوارمون مندرس شده از دارایی‌هامون روزانه کم میشه اما توی رفاقت خدایی این سال‌ها کم نذاشتیم!
شنیدم امسال اسم نوشته، منتهی بروز نداده. اسامی رو هم رسما جایی منتشر نکردن، به خودش تلفن می‌کنم ماجرا رو جویا می‌شم.
طبق معمول چندتا زنگ خورد، جواب نمیده، منم اصراری ندارم. نیم‌ساعت نشده خودش تلفن کرد. به خانم میگم صدای تلویزیون کم کن.
میگه دارم «دردسرهای عظیم» تماشا می‌کنم. می‌خوای با تلفن حرف بزنی برو توی اتاق خواب!
دنبال دردسر نیستم. جواب‌ دادم و رفتم سمت اتاق. «الو، الو آقای دکتر، الو…»
صدای غریبه است. «شما به خط من زنگ زدید، کاری داشتید؟»
خودش که نیست، خب لابد تو جلسه‌ی انتخاباتی نشسته، همراهاش جواب میدن.
+می‌خواستم با آقای دکتر حرف بزنم.

  • چه اشتباهی کردم این خط‌و خریدم. خیلی وقته واگذار شده!
  • ای بابا، شانس ما رو…
    میگه نمی‌دونم کیه، اما هر کی هست آدم گردن کلفتیه! صبح را با سلام و صلوات مسئولین رده بالا مملکت شروع می‌کنم شب رو با آه و ناله مردم به رختخواب میرم.
    بیشتر درخواست کمک دارن، هر چی میگم آقا من خودم هشتم گرو نُهه، میگن نمی‌خوای بدی بگو نمیدم چرا این‌قدر ناز میکنی!
  • پرسیدم: خب شما از کی خریدی؟
  • میگه: تو یه معامله این سیم‌کارت‌و از دوستم گرفتم. شما می‌دونی این خط مال کیه؟!
    جا خوردم، یه لحظه گفتم نکنه از اسم دکتر سواستفاده کنه، «ببین ما همه دکتر صدا می‌کنیم. نمی‌دونم فامیلی‌اش چیه!»
  • میگه منم فکر می‌کردم پزشک اورژانسه، از این همه التماس دعا الان فهمیدم خزانه مملکت دستشه، کاره‌ای هست که همه کمک می‌خوان!
    پیش خودم میگم عجب خبطی کردی دکتر، الان با تلفنی که به آقایون که صبح‌به‌خیر و شب‌بخیر میگن خیلی سواستفاده‌ها میشه کرد! مثلا برای فلان خیریه ۱۰۰ میلیون بریزید به این شماره حساب!
  • می‌خنده میگه: خواستم به یکی بگم ده تومن بدید بهم، پشیمون شدم، نمیگه این چه نماینده مجلسی هست که لنگ این پوله!
    یاد فیلم سینمایی «آقای رییس‌جمهور» می‌افتم. روایت قربان، مردِ میانسالِ فقیری که کارش حمل‌ونقل وسایل‌خانگی‌ست. برای کارش به موبایل نیاز داره و صاحب‌کار یک گوشی دست‌دوم در اختیار پیرمرد قرار میده.
    قربان برای موبایل سیم کارتی می‌خره و این میشه آغاز گرفتاری‌هاش؛ آدمای مختلفی بهش زنگ می‌زنن، در حالی‌که رئیس‌جمهور خطاب می‌کنن، مشکلات‌شون رو در میان میذارن!
  • میگم من خبرنگارم، این سوژه رو می‌خوام بهش بپردازم، چند‌تا شات از پیامک‌ها، صبح‌بخیر و شب‌بخیر مسیولین برام بفرست. قول میدم، شماره‌شون رو پاک کنم دردسر عظیم درست نشه!
    خانم که تماشای سریالش تمام شده، آقا اون آشغال بوی گندش آپارتمان‌و برداشته، ساعت از ۹ شب گذشت. تلفن‌ات با آقای دکتر تمام شد زباله رو ببر دم در…

پی‌نوشت:
سیم‌کارت نماینده‌ها و مقامات بعد از دوره مسیولیت هم کارکرد سیاسی داره، حرفشون یه جاهایی بخر. مراقب واگذاری‌ها باشید. خدا نکنه دست یک کلاه‌بردار بیفته!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.