مصطفی سالاری در سال 1347 در روستای ” تلمادره ” از توابع کیاسر و بخش چهار دانگه ساری چشم به جهان گشود. بعد از اتمام دوره ابتدایی، به خاطر فقر و مشقت زندگی، به کمک خانواده شتافت وهمراه پدرش، مشغول دامپروری و کشاورزی شد. با قرائت قرآن آشنا نبود و هر جا صدای قرآن و دعا به گوشش می رسید با شوق و لذت گوش می کرد. از اینکه می دید که جوانان غیور کشورش در میادین نبرد، جانفشانی می کنند ولی او این توفیق را ندارد، ناراحت بود تا اینکه زمان خدمت سربازی اش فرا رسید و در تاریخ 18/6/66 در لشکر 30 گرگان دوره ی آموزشی را گذراند و بعد راهی غرب کشور و به کردستان اعزام شد. سرانجام در عملیات بیت المقدس، در ” پنجوین ” عراق در تاریخ 27/7/67 روح بلندش پرواز کرد و به دوستان شهیدش پیوست. پیکرش بعد از 24 سال به زادگاهش بازگشت.
شهید وصیت نامه ندارد ولی چند بیت شعر که در نامه اش به خانواده نوشت، به عنوان دلنوشته آن شهید عزیز نگارش می شود:
با رالها! من نمی خواهم که در بستر بمیرم یاریم کن تا براهت، در دل سنگر بمیرم
خط من، خط حسین و رهبرم باشد خمینی پس چه بهتر، چون که با تیر و با خنجر بمیرم