محمدرضا سعادت فرزتد حسینعلی در سال 1332 در چهاردانگه کیاسر، روستای ” لالا ” در یک خانواده کشاورز چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی را در همان روستا گذراند. پدر محمدرضا با وجود سختی زندگی، فرزندشان را جهت ادامه تحصیل به شهرستان ساری فرستادند. محمدرضا توانست دوره راهنمایی را به اتمام رساند اما بخاطرمشکلات مالی نتوانست بیشر از دوم دبیرستان ادامه تحصیل دهد از این رو ترک تحصیل کرد و مشغول کار شد. سپس ازدواج کرد که ثمره ی این ازدواج 4 فرزند بود.
در ادامه، در نیروگاه شهید سلیمی مشغول به کار شد. درهمان ابتدای ورود، وارد انجمن اسلامی نیروگاه شد و در فعالیت های انقلابی حضور داشت. از آنجا که نیروگاه توسط رژیم بعث عراق طی چند بار مورد حمله هوایی قرار گرفت اما جوانانی چون سعادت که در واحد جوشکاری مدیر و مسئول بود، دست از فعالیت نشست. همسرش می گوید : ” سال 66 زمانی که اولین بار نیروگاه شهید سلیمی بمباران شد، سعادت مصمم بود که باید با تمام وجود خطرها را بپذیرفت و نیروگاه را حفظ و سرپا نگه داشت تا اینکه صدای مهیبی به همراه دود و آتش فضای نیروگاه را پر کرد. تمام خانواده های کارمندان نیروگاه نگران بودند؛ خودم و بچه هایم شاهد صدای وحشتناک آمبولانس ها و غبار نیروگاه و دود غلیظ کوره ها بودیم. همه فریادشان مقاومت و شهادت بود. من و دیگر خانواده ها که نگران همسرهایمان بودیم به طرف نیروگاه رفتیم. فضا کاملاً امنیتی شده بود و هرکسی جویای سرنوشت عزیزشان بود. کسی تلفن ما را جواب نمی داد. ولوله ای بپا شده بود. در میان همه این نگرانی ها و غبار و دود و غم و آتش خبرهایی می آمد که فلانی مجروح شده یا آن دیگری شهید، تا اینکه خبر دادند سعادت به خیل شهیدان پیوست.