پایگاه خبری چهاردانگه نیوز:
خبرگزاری فارس- پیغام فتح؛ ویژهنامه چهلمین سالگرد آغاز دفاع قدس| هفته دفاع مقدس برای جوانان آن دوران یادآور خاطرات زیادی است یکی از این خاطرات نواهای دلنشینی است که از تلویزیون پخش میشد.
مداحیهای معروف آهنگران و کویتی پور برای همه مردم کشور را به یاد دوران دفاع مقدس میاندازد، در استان مازندران نواهای حماسی یکی از یادگاران جنگ و از هم دورهایهای آموزشی این دو مداح بزرگ دلها را به دوران اعزام رزمندههای مازندرانی به جبهه میبرد.
با شنیدن کلیپ دلنشین مداحی حاج عسکری اسماعیلپور به سراغ شاعر این متن حماسی رفتیم؛ بهر فتح کربلا با کاروان، میرود این لشکر از مازندران….
دکتر صادقعلی رنجبر متولد سال ۱۳۴۱ از ساری، شاعر اشعار حماسی بهخصوص شعر در کلیپ بالا، در گفتوگو با ما به ماجرای جالب شعر گفتنش در آن برهه از زمان اشاره میکند و میگوید؛ در همان سالهای آغازین جنگ در سال ۱۳۵۷ من شعرهای مرثیهگونه برای محرم و مناسبتهای مذهبی میگفتم.
تا اینکه سردار شهیدمحمدحسن طوسی گفت؛ رزمندگان مازندرانی قرار است به شکل کاروانی با عنوان کاروان کربلا به خط مقدم اعزام شوند، در این خصوص برای ثبت این حرکت نیاز به شعر حماسی داریم تا مداح مورد نظر آن را بخواند و کلیپش در قالب نوار کاست به جبهها ارسال شود، تو میتوانی شعری حماسی در این زمینه بنویسی؟
رنجبر میگوید: من که تاکنون شعر حماسی ننوشته بودم گفتم نمیدانم باید ببینم میشود یا خیر… از این رو خیلی ناامیدانه یک روز یک روز و نیم شعر را در ذهن خود چندین بار مرور کرده و روی کاغذ آوردم، زمان تحویل دادن شعر متوجه اعزام رزمندگان شدم و با خودم گفتم دیگر دیر شده است.
متن شعر را در کاغذی نوشته و در جیبم قرار داده بودم، هر روز غروب هم به مسجد جامع ساری میرفتم شعر هم همراهم بود تا اینکه به ذهنم رسید به منزل شهید حجتالله مستشرق بروم شاید اعزام نشده باشد به داخل حیاط که وارد شدم مادرش گفت پسرم به جبهه اعزام شد من هم که کاملا ناامید شده بودم، گفتم دیگر کسی نیست شعر را با خودش ببرد کاغذ را همانجا روی سکو گذاشتم و به بیرون آمدم.
آقای رنجبر ادامه میدهد؛ این قضیه گذشت تا اینکه بعد از یک هفته استاد مداحی که به خوبی مرا میشناخت گفت؛ در تلویزیون مداحی گوش کردم که گویی شعرش را تو سرودی! من گفتم اشتباه میکنی برادر من به کسی شعری ندادم، ولی اصرار کرد که تلویزیون را نگاه کنم شبکه مازندران گاهی فقط عصرها وصل میشد پیگیر شدم تا کلیپ را دیدم و فهمیدم این همان شعری است روی سکوی خانه شهید مستشرق گذاشته بودم!!
این موضوع که کاغذ حاوی متن شعر به دست چه کسی رسید تا چند ماه تبدیل به معما شده بود تا اینکه یک روز بهصورت اتفاقی آقای اسماعیلپور مداح همین شعر را دیدم به من گفت خبر داری شعرت را خواندم! گفتم بله پس شما خواندین؟ گفت، ما خیلی بهدنبال شعر حماسی در خور اعزام هزاران رزمنده مازندرانی بهجنگ بودیم ولی متاسفانه موردی پیدا نشد تا اینکه یک روز یک برگه زیر درب روابط عمومی لشکر ۲۵ کربلای مازندران دیدیم.
این شاعر حماسی اضافه میکند؛ آقای اسماعیلپور ادامه داد، کاغذ را که برداشتیم متن شعری متناسب با اعزام کاروان کربلا دیدم بسیار خوشحال شدیم فکر میکردم معجزه رخ داده زمان زیادی نداشتیم شب اعزام داشتیم، همان شعر را با خودم به اردوگاه در چالوس بردم و خواندم.
آقای اسماعیلپور برایم گفت که شهید مستشرق برای برداشتن یک سری وسایل دوباره به خانه بازگشت و شعر را دید و برداشت و از زیر در به داخل قسمت ورودی روابط عمومی لشکر انداخت، ملودی هم خود به خود جور شد و با متن شعر متناسب بود، از این رو شاهد اجرایی زیبا در جلوی لنز دوربین تلویزیون بودیم.
وی متذکر میشود؛ پس از اتمام صحبتهایمان زمینه برای آغاز همکاری در حوزه شعرنویسی و خواندن همان اشعار توسط آقای اسماعیلپور رقم خورد تا جایی تاکنون بیش از ۵۰ شعر حماسی در حوزههای مختلف، مناسبتها، یادواره شهدا، راهیان، شعرهای ارزشی سرودم و همکاری بین ما همچنان ادامه دارد.
در ادامه به سراغ حاج عسکری اسماعیلپور متولد سال ۱۳۳۱ مداح معروف مازندرانی رفتیم، وی در این باره میگوید؛ کار مداحی را از جوانی تاکنون انجام میدهم، در لشکر ۲۵ کربلای ساری مشغول به کار بودم و همه میدانستند جدای از کار مداحی میکنم، در اوایل جنگ اعزام ۱۰ هزار نفری رزمندگان مازندران را داشتیم که شامل ۸ کاروان بزرگ بود.
برای مداحی در این مراسم بزرگ نیاز به شعر حماسی داشتم تا اینکه شب قبل از اعزام محمدرضا متولی طاهر مداح و دوستم که در تبلیغات لشکر فعالیت داشت یک کاغذ با شعر حماسی به دستم داد فرصت کم بود گفت نمیدانم شاعرش چه کسی است فقط بخوان، من هم تمرین کردم.
اسماعیل پور یادآور میشود؛ زمانی که برای بار اول شعر را خواندم همه اشک ریختند، با خودم گفتم این شعر کارساز و متناسب است، در اردوگاه چالوس در جمع هزاران هزار رزمنده این شعر خوانده شد و مورد توجه همه قرار گرفت، همه مسؤولان شهر و کشوری نیز حضور داشتند کم کم این شعر ورد زبان رزمندگان شد.
این مداح حماسی با بغض ادامه میدهد؛ زمانی که شعر در فضای اردوگاه پخش شد پسر عمویم که در منطقه بود به نزدم آمد و گفت این صدا خیلی آشناست با هم اشک ریختیم همه ما را به یک فضای معنوی برد، من هم که جوان بودم شعر را از اعماق وجود خواندم.
تا اینکه روزی دکتر رنجبر را دیدم با هم صحبت کردیم با هم آشنا شدیم قرار شده بود وی اشعار را بنویسد و من بخوابم، پس از آن ۷ شعر حماسی معروف دیگر خواندم،متن اشعار گویی اعجاز داشت و هیچ شاعری نمیتوانست این متون را کنار هم چیده و شعری در خور این فضا بگوید.
به گزارش فارس، این شاعر و مداح مازندرانی با اراده خداوند همکار شدند و یکدل و یک صدا با هماهنگی با هم با ارائه یک کار مشترک در اذهان مردم خاطرهسازی کردند که حاصل تلاش و شور و ذوق این جوانان دیروز انقلابی است..
بهر فتح کربلا با کاروان…
میرود این لشکر از مازندران…
پر امید و پرنشاط و پر توان…
میرود این لشکر از مازندران…
/۸۶۰۴۸/ج/و