امید عالیشاه، بازیکن چهاردانگه ای تیم فوتبال پرسپولیس، این هفته توانست در هفتاد و نهمین دربی پایتخت، گل پیروزی بخش تیمش را مقابل رقیب دیرینه یعنی تیم استقلال به ثمر رسانده و از این جهت در کانون توجه قرار بگیرد.
امید عالیشاه اهل روستای اروست از توابع دهستان پشتکوه بخش چهاردانگه ساری بوده و چند سالی است که در سطح حرفه ای فوتبال بازی می کند.
مجله اینترنتی برترینها، در این رابطه گفتگوی مفصل و کاملی با امید عالیشاه انجام داده است .
………………………………………………..
۱ – وقتی ده سالم بود ملی پوش شدم
از بچگی عشق فوتبال بودی یا مثل خیلی ها به ورزش های دیگر علاقه داشتی؟
– من هم مثل بقیه فوتبال را از مدرسه مان شروع کردم. پا به توپ شدن من از زنگ ورزش شروع شد. یادم است معلم ورزشمان آقای اسماعیلی بود و یک جورایی او مرا استعدادیابی کرد. آن زمان در مسابقات مدارس شرکت می کردیم. از دو و میدانی، آمادگی جسمانی، هندبال، فوتسال و فوتبال، همه را بازی می کردم.
چه شد به سمت فوتبال آمدی؟
– در قدیم هیاتهای فوتبال استان، بازیکنان نونهال و نوجوان را به تیم ملی پایه معرفی می کردند. ۱۰ سالم بود که از دفتر مدرسه صدایم زدند و یادم می آید خیلی ترسیدم و فکر می کردم چه شده که مرا صدا زدند! وقتی رفتم گفتند فلان روز باید تهران باشی و خودت را به مربی تیم ملی نونهالان زیر ۱۱ سال معرفی کنی. آن زمان آقای بیداریان مربی این تیم بود.
پس فوتبال حرفه ای ات از آن روزی که دفتر مدرسه صدایت زد شروع شد؟
– بعد از آن زمان در تیم های زیر ۱۱، ۱۳، ۱۵ سال و بعد هم نوجوانان که سرمربی اش علی دوستی بود دعوت شدم و در جام جهانی هم بازی می کردم. شروع فوتبال حرفه ای من از تیم ملی نوجوانان آغاز شد و از آن دوره بود که فهمیدم فوتبال شغل آینده من است.
باشگاهی هم بازی می کردی یا فقط تیم ملی نوجوانان بودی؟
– زمانی که در تیم ملی نوجوانان بودم اولین باشگاه حرفه ای ام نساجی مازندران بود. بعد به مدت دو سال به نفت تهران آمدم که سال اول حضورم، رباط پاره کردم و بعد از آن هم به مدت دو فصل در راه آهن با علی دایی کار کردم و حالا هم که در پرسپولیس هستم.
۲ – عاشق این شغل پر درآمد هستم
پس از دوره تیم ملی نوجوانان با علی دوستی فهمیدی که قرار است فوتبالیست شوی؟
– از آن دوران متوجه شدم شغل آینده من فوتبال است و تمرکزم را روی فوتبال گذاشتم.
حالا این شغل لذت هم برای تو دارد؟
– یکی از محبت های خدا به من این بود که شغلی را پیدا کردم که هم خوب پول در می آورم و هم از آن لذت می برم. خیلی ها کار پر درآمد دارند اما علاقه شان چیزی دیگری است. ولی من خیلی خوشبخت هستم که هم درآمد خوبی دارم و هم عاشق شغل ام هستم.
اولین پولی که از راه فوتبال درآوردی چه لذتی داشت؟
– جالب است ماجرای اولین پولی که از فوتبال در آوردم را برایتان بگویم. من قبل از اینکه به نساجی بروم برای یک تیم لیگ دو به نام بهنام بازی کردم که اتفاقاً در جام حذفی مقابل پرسپولیس بازی کردیم. آن سال من با آنها ۴ میلیون قرارداد بستم که پول خوبی در سن و سالم بود. آن زمان ۱.۵ میلیون تومان را بابت رضایتنامه به مدرسه – باشگاه پدیده ساری دادند که آنجا بازی می کردم. بعد هم بقیه اش را ندادند تا اینکه به نساجی رفتم.
پس طعم اولین پول فوتبال را نچشیدی؟
– من تا حالا از اول فوتبالم پول کامل نگرفته ام.
یعنی باشگاه ها پولت را نداده اند؟
– من از باشگاه هایی که در آنها بازی کردم طلب زیاد دارم. مسائل زیادی رخ داد تا پول من را ندهند. متاسفانه مثل اینکه حرف است که پول بازیکنان را کامل ندهند.
در شهر شما اکثر فوتبالیست ها به جای آنکه خاک فوتبال را بخورند از اول چمن دیده اند نه خاک.
– نه بابا اینطوری هم نیست که می گویید. خودم از آن بازیکنان شمالی هستم که خاک فوتبال را خوردم. اسمش هست که چمن است وگرنه زمین خاکی است که گوشه کنارش چندتا علف هم سبز شده.
۳ – ناراحتی پدرم از کتک بدتر است
دوره ای که ۱۰ ساله بودی پدرت با ادامه فوتبالت موافق بود یا می گفت باید درس بخوانی؟
– بابام از اولی که وارد فوتبال شدم مشاور خوبی برای من بود. اتفاقاً یادم است چهارم دبستان که به من گفتند باید بروم برای تیم ملی نونهالان با سرعت آمدم خانه تا به پدرم که فوتبالی بود خبر بدهم. وقتی رسیدم پدرم خواب بود. آنقدر سر و صدا کردم تا بیدار شد و با کلی ذوق و شوق گفتم که برای فوتبال باید بروم؛ فکر کردم کلی کیف می کند اما هیچ عکس العملی نشان نداد. فکر کنم هنوز خواب بود. (خنده)
شاید هم فکر نمی کرد فوتبالیست حرفه ای شوی…
– من الان هم که فوتبالیست حرفه ای شده ام باز هم با پدرم مشورت می کنم و همه چیز را با او در میان می گذارم. اتفاقاً چون می دانست پیشرفت می کنم شاید خیلی خوشحال نشد. چون او آینده نگری فوق العاده ای در خصوص فوتبال من دارد.
پس او یک جورایی پیشگوی اختصاصی امید عالیشاه است؛ مثلاً چطور پیشگویی می کند؟
– (خنده) البته نه آنطوری که شما می گویید. ولی سر بازی کردن یا نکردن من یا مذاکره برای قرارداد بستن می گوید مدیرعامل این حرف را می زند و تو باید اینگونه جواب بدهی یا جلسات با سرمربی دقیقاً می گوید مربی چه مسائلی را مطرح می کند.
جالب است…
– او حتی در مورد مصاحبه کردن هم به من مشورت و راهنمایی می دهد. مثلاً می گوید فلان سوال را می پرسند، تو چه بگو یا چطور مصاحبه کن.
تا حالا از پدرت کتک خورده ای؟
– در مورد فوتبال تا حالا از پدرم کتک نخوردم اما مگر می شود بچه ها از پدرشان کتک نخورده باشند! ولی یادم نیست سر چه مسئله ای بوده است اما یک چیز همیشه مرا ناراحت می کند و آن زمانی است که پدرم از بازی من ناراحت باشد؛ واقعاً به اندازه یک کتک خوردن برایم سخت است.
پس پدرت نقش زیادی در فوتبال تو ایفا می کند؟
– واقعیت این است که پدرم همه کاره من است و برای قرارداد بستن هم با پدرم می روم. او حتی اگر بگوید فوتبال بازی نکن، همین امروز فوتبال را می بوسم و کنار می گذارم.
۴ – مادرم می گوید بس است، دیگر بازی نکن
مادرت چطور، او هم فوتبالی است یا می گفت درس بخوان پسر!
– مادرم بنده خدا خیلی فوتبالی نیست اما همیشه می گوید فوتبال بازی نکنی، من خوشحال ترم!
چرا؟
– مادرها را که می شناسید؛ همیشه نگران فرزندان شان هستند. هر وقت تعویض می شوم یا در حین بازی مصدوم می شوم می گوید دیگه فوتبال بازی نکن. نگران است که من مصدوم شوم، به خصوص پس از مصدومیتی که در نفت تهران برایم به وجود آمد.
خیلی ها مثل تو پدرشان همه کارشان بود اما موفق نشدند. تا حالا شده این موضوع را به تو گوشزد کنند که بی خیال پدرت شو…
– اتفاقا خیلی جاها گفتند که دلیل به توافق نرسیدن با تو، پدرت است و پدرت باعث می شود به جایی نرسی… در حالی که اینطوری نیست و من با پدرم مشورت می کنم و پس از آنکه به جمع بندی رسیدیم آن وقت او با طرف مقابل وارد مذاکره می شود و در اصل حرف مرا می زند.
تا حالا شده مشاوره اشتباهی بدهد یا برخلاف نظر تو صحبت کند؟
– تا این لحظه که با شما صحبت می کنم مشاوره هایش درست بوده و به فوتبال من کمک کرده است.
خودش فوتبالیست بوده یا اینکه فقط به فوتبال علاقه دارد؟
– پدرم فوتبالی است و به جرأت قسم می خورم اگر امکانات و شرایط زندگی اجازه می داد که فوتبال را ادامه دهد یکی از بازیکنان بزرگ مملکت می شد. او یک فوتبالیست قوی بود که فوتبال را ادامه نداد.
اینکه پدرت همراه تو است باعث نمی شود نگاه بقیه تغییر کند و بگویند پدرش مدیر برنامه هایش شده است. متوجه می شوی چه می گویم. منظورم این است مثل دوران مدرسه که دوست نداشتیم پدر یا مادرمان ما را به مدرسه ببرند…
– اصلا اینطور فکر نمی کنم؛ با دلال بروم خوب است؟! اتفاقاً خیلی جاها به من گفته اند خودت تنها بیا اما من از شما می پرسم با دلال بروم بهتر است یا پدرم که خیر و صلاح مرا می خواهد.
۵ – از پدرم پول توجیبی می گیرم
آخه اینطور همه فکر می کنند پدرت از تو مثل مدیر برنامه ها درصد می گیرد…
– اصلا چنین حرف هایی نیست. این مسئله را می گویم تا بهتر متوجه شوید که پدرم کل پول مرا می گیرد نه درصدی اش را؛ من هر قراردادی می بندم باورتان نمی شود یک ریالش هم در حساب خودم ندارم. من هر موقع پول بخواهم به پدرم زنگ می زنم و می خواهم مقداری پول به من بدهد. هنوز پول توجیبی ام را از بابام می گیرم.
پدرت در مورد برخورد با مربیان هم به تو مشورت می دهد؟
– بله؛ خیلی جاها که من عصبانی بودم گفته اشکال ندارد، بزرگتر است و تو باید احترام بگذاری؛ بعضی وقت ها سر بازی کردن یا نکردن ناراحتم که پدرم می گوید هرگز تو روی سرمربی ات درنیا.
و حتما تو هم خیلی گوش کرده ای؟
– (خنده) نه دیگه؛ بعضی وقت ها باعث ناراحتی اش می شوم… البته یادم نمی آید کی سر این ناراحت شد اما زیاد نبوده چون اصولاً اهل حاشیه و اعتراض به این شکل نیستم.
۶ – قیاس من با مهدوی کیا قابل قبول نیست
خیلی ها تو را مهدوی کیای دوم فوتبال ایران می دانند؟
– اصلاً اینطور نیست. آقا مهدی را نباید با هیچکس مقایسه کرد. آقا مهدی اسطوره و بازیکن تکرار نشدنی فوتبال ایران است. از نظر فنی که هیچی اما از لحاظ اخلاقی اگر بتوانم ذره ای از خصوصیات او را به دست بیاورم برای کامل شدنم کافی است. من واقعاً ارادت قلبی به آقا مهدی دارم و اصلاً خودم را از نظر فنی قابل مقایسه با ایشان نمی دانم.
تیم ملی برای امید عالیشاه کمی دست نیافتنی شده، در صورتی که خیلی ها فکر می کردند فیکس تیم ملی می شوی.
– واقعیتش فکر می کردم در جام جهانی حضور داشته باشم و هدف خودم هم این بود اما مصدومیت راه آهن نگذاشت بتوانم در اردوهای تیم ملی خوب کار کنم. امیدوارم بتوانم برای جام ملت های آسیا شانس حضور در تیم ملی را داشته باشم. من خیلی دوست دارم در تیم ملی بازی کنم و هدف من در حال حاضر هم حضور در تیم ملی و قهرمانی با پرسپولیس است.
شاید هم حضور در پرسپولیس فوتبال تو را خراب کرده باشد. اگر قرار بود الان تصمیم بگیری باز هم این پرسپولیس را انتخاب می کردی؟
– با تمام سختی هایی که دارد باز هم اگر به عقب برگردم، پرسپولیس را انتخاب می کنم. شاید حضور در پرسپولیس از نظر روحی روانی و مالی به ضررت باشد اما همین که چهار تا هوادار را خوشحال می کنی و مردم تو را دوست دارند، برای من کافی است. باور کنید خوشحالی ۳۰ میلیون هوادار ارزش این همه سختی را دارد.
۷ – تنها راه تحمل سختی ها عاشقی است
اما باید به فکر آینده ات هم باشی؛ اگر از نظر فوتبالی و مالی ضرر می کنی چرا باید حرفه ای فکر نکنی…
– قبول دارم فوتبال ما با قدیم فرق کرده و اکثر باشگاه ها خوب پول می دهند و امکانات مناسبی دارند اما اگر می خواهید در این دو تیم بازی کنید فقط باید عاشق باشید تا بتوانید بازی کنید. کسانی که عاشق این دو تیم نیستند، نمی توانند دوام بیاورند.
یعنی تا حالا نشده از آمدنت به پرسپولیس پشیمان شوی؟
– چرا بعضی وقت ها که حرف و حدیث ها زیاد می شود و از حاشیه های پیش آمده خسته هستی اما فردایش یادم رفته است.
این ناراحتی را به سرمربی یا رسانه ها هم بروز داده ای؟
– من چوب زبانم را زیاد خورده ام چون آدمی نیستم که بخواهم مسئله ای را ببینم اما چیزی نگویم. سعی کرده ام همیشه رک باشم. معتقدم فوتبال تمام شدنی است و باید طوری زندگی کنم که اگر روزی کسی مرا آن طرف خیابان دید، ارزش سلام و علیک کردن را داشته باشم. من می گویم شغل ما فوتبالیست ها طوری است که باید مردم دار باشیم.
اما این پول فوتبال باعث شده دیگر این خصوصیات وجود نداشته باشد.
– پول آنقدرها هم ارزش ندارد؛ به قول یک بزرگی کفن که جیب ندارد و هر چقدر هم جمع کنی باید بروی؛ آن هم بدون ذره ای که جمع کرده ای.
طی این دو فصل گذشته به نظر می رسد شرایط نامساعد روحی – روانی را زیاد تجربه کرده باشی؟
– فکر کنم اینگونه باشد؛ پارسال و امسال این شرایط زیاد پیش آمده است که چند بازی را نتیجه نگرفتیم و از لحاظ روحی – روانی به هم ریخته ام.
همین دو فصل باعث نشده که تصمیم بگیری از پرسپولیس بروی تا بهتر کار کنی؟
– نه! گفتم که باید عاشق بشوی تا دوام بیاوری. به نظر من احمقانه ترین کار در قرن ۲۱ این است که به گذشته فکر کنی. زندگی به سرعت می دود. وقتی بازی تمام می شود باید تمرکز کنی و ریکاوری تا برای بازی بعدی خستگی جسمی و روحی نداشته باشی؛ این یعنی حرفه ای بودن اما در ایران بعد از بازی همه در رختکن قیافه دارند و تا دو سه روز هم اخم ها تو هم است. یکی از دلایلی که فوتبال ما نشاط ندارد همین تفکر بازیکنان و مربیان ایرانی است.
۸ – لطفا حاشیه های پرسپولیس را کم کنید
پس با این تفکر چطور در پرسپولیس با این همه حاشیه دوام آورده ای؟
– هیچ زمان در مورد حاشیه ها حرف نمی زنم. من می گویم هر اتفاقی که می افتد این پرسپولیس است که ضرر می کند. این باشگاه سی میلیون هوادار دارد. به خدا بعد از بازی برابر تراکتورسازی وقتی شنیدم دو تن از هواداران دچار مشکل قلبی شده اند تا صبح خوابم نبرد. ما همه باید طوری رفتار کنیم تا این هواداران اذیت نشوند. نشاط و روحیه ما به آنها هم روحیه می دهد و ناراحتی مان باعث مشکلاتی برای آنها می شود.
اما شرایط پرسپولیس بحرانی است و باعث شده دیگر هوادار به ورزشگاه نیاید.
– دقیقا همینطور است. با این رویه هواداران هم کم می شوند. از مسئولان می خواهم کاری کنند تا پرسپولیس کمتر به حاشیه برود تا مردم دلسرد نشوند. امیدوارم با نتایج لازم، پرسپولیس دوباره به روزهای خوبش برگردد.
به فکر لژیونر شدن هم هستی؟
– خدا را شکر؛ دوتا پیشنهاد اروپایی داشتم، آن هم بدون آنکه بازی ملی زیادی داشته باشم اما چون کارت معافیت نداشتم و دانشجو بودم نتوانستم بروم. البته دوستان گفتند کارت معافیت من هم ایراد دارد در صورتی که من اصلاً کارت معافی نداشتم که بخواهد برای من مشکل ساز شود.
تو که می گویی رک هستی، واقعا رفتن دایی به پرسپولیس کمک کرد؟
– خیلی جاها سکوت پرمعناتر است تا حرف زدن. من خیلی اهل مصاحبه نیستم چون دلیلی ندارد هر روز حرف بزنم. من قرارداد بسته ام بازی کنم نه مصاحبه.
راست است می گویند دانشجو هم نیستی؟
– این هم از آن حرف هاست. من دانشجوی رشته تربیت بدنی هستم؛ اتفاقاً چند جلسه هم سر کلاس ها شرکت کرده ام و نمرات خوبی هم گرفته ام.
۹ – بیشتر از لباس، پول غذا می دهم
کمی بحث را شخصی کنیم؛ چقدر برای لباس مارک هزینه می کنی؟
– شما تا حالا دیده اید من لباس آنچنانی بپوشم. من شخصیت ام طوری است که فکر می کنم در زندگی ام دیگران واجب تر هستند. از خریدن لباس گران، هزینه کردن برای آنها واجب تر است. من تنها خودم نیستم و اطرافیانی دارم که باید حواسم به آنها هم باشد. البته اگر از لباسی هم خوشم بیاید حتی اگر گران باشد می خرم اما این اتفاق زیاد رخ نمی دهد.
در ماه چقدر هزینه خودت می کنی؟
– دقیقا نمی توانم رقم بگویم اما هزینه ام بالا می شود. شما فکر کنید هر روز باید ناهار از بیرون بگیرید که بزرگترین مشکل اساسی ما بازیکنان مجرد است.
پس بیشترین هزینه را برای غذا می دهی تا لباس؟
– باور کن در این ۱۲ ساله آنقدر پول غذای بیرون داده ایم که اگر غذای خانگی بخوریم، معده مان تعجب می کند.
چرا این روزها بزرگترهای فوتبال به جان هم افتاده اند؟
– چون هیچ چیز سر جای خودش نیست. خیلی جاها باشگاه به مربی و بازیکن احترام نمی گذارد، یا بازیکن به مربی و برعکس؛ برای همین این قضایا پیش می آید. به نظر من الگوهای فوتبال ما مربیان و مدیران باشگاه ها هستند و اگر آنها خویشتندار باشند فضای تشنج در جامعه فوتبال کمتر می شود. البته شما رسانه ها هم موثر هستید ولی وقتی بازیکن یا مربی علیه یکدیگر صحبت می کنند شما هم منعکس می کنید. ما باید خودمان از خودمان اصلاحات را شروع کنیم و بعد از رسانه ها توقع داشته باشیم.
امیدوارم موفق باشند
عالیشاه چه بلائه…
افتخار چهاردانگه
ولی حیف پرسپولیسیه
امید سالار مردی
اروستی ریکا ته پرچم بالا