پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

چرا عرصه را برعلی (ع) تنگ کرده‌اند؟

0


خبرگزاری فارس مازندران ـ حسین عموزاده “نامدار”|  السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ، سلام بر تو ای صاحب فضیلت‏ و پاکیزه صفات سلام بر تو ای انسیه حوراء…

روزگار سختی شده است شکایت به علی (ع) برده‌اند که بگوید یا شب گریه کند یا روز !
حتی به درختی پناه برده است تا در رثای پدر و برای تنهایی ولی و امام خویش ناله کند رحم نکرده‌اند و درخت را بریده‌اند، به کنج خانه‌اش پناه برده است تا در تنهایی خویش دلتنگی‌ها و گلایه‌های پس از پدر را مویه کند. 

تنهایی امامش یک طرف، زخم زبان‌های کج‌اندیشان و راه گم کردگان از طرف دیگر بد جور عذابش می‌دهد، حتی صدای موذن پدر را نیز ممنوع کرده‌اند، نمی‌دانم شاید قصه غربت ولایت هم از همین روزها شروع شده است!

راستی چرا عده‌ای این همه از این واژه واهمه دارند؟ چرا دفاع از ولایت این همه سنگین و پر هزینه است! چرا دختر پیامبرشان به این زودی مغضوب شده است ؟چرا عرصه را برعلی (ع) تنگ کرده‌اند؟ 

روزهای سخت و سنگین خانه علی است و زهرای مرضیه سلام الله علیهما در داغ هجران پدر بر غم تنهایی علی، بر پریشانی حسنین و زینبین….

چه کند؟ چه کند با این همه عقده‌هایی که پس از ارتحال پیامبر سر باز کرده است ! عزیز دردانه خلقت بود زهرا سلام الله علیهاچقدر سفارش کرد؛ مَنْ آْذاهَا فَقَدْ آذانِی! چقدر گفته است؛ فاطِمَه بَضْعَهٌ مِنّی یؤلِمُها ما یؤْلِمُنِی وَیسَرُّنِی ما یسُرُّها؛ “فاطمه پاره تن من است ، هر چه او را بیازارد مرا آزرده است و هرچه او را مسرور گرداند مرا مسرور کرده است “

و حالا این بضعه رسول خدا نغمه غریبی و نوای رفتن دارد! داغ پشت داغ! مصیبت بار مصیبت، درد روی درد، چراغ خانه علی (ع) به خاموشی می‌گراید و شیرازه خانه مهربانی امامت پاشیده است، علی  (ع) مانده است و امت ناسپاس پیامبر، علی (ع) مانده است و همین چهار پنج نفر یار کنارش، علی  (ع) مانده است داغ سنگین هجران زهرا (س)، علی (ع) مانده است و یتیمان فاطمه…

قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ، وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ  ، فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، یَا رَسُولَ اللَّهِ ، أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ…

شاید اینها را برای آرامش دل خویش گفته است، گاهی چقدرزود سخت می‌شود روزگار آدم‌ها و چقدر تنها شدند در فراق مادر! نفسی علی زفراتها محبوسةٌ یا لـیتها خـرجـت مـع الزَّفَـراتِ؛ “جان من با ناله‌هایم در سینه‌ام حبس شده. ای کاش جانم با ناله‌هایم از سینه‌ام خارج می‌شد!

خاندان پر فضیلتش که همه فرزندان عشق بودند، مثل ابرهای سخاوت از دریای دامنش آغاز شدند و در آسمان جهان چهره نما گشتند، نسل پس از زهرا سرشار از خلق و خوی شریفش بودند.

با فاطمه (س) جهان به ملکوت نزدیک‌تر بود، پس امید به رحمت و غفران را در کنار او و با او حس باید کرد! حریق دامنه‌دار، بهار خلقت را با خود برد و پاییز بلافاصله پشت در خانه بهار فرا رسید.

دل شیعه آنجا به‌جا مانده است، آنجا که خاکستر و شعله، توامان بر گیسوان جوان آوار شد و سوره سوره عشق را بی‌مهری کینه یک شبه پیر کرد، دست‌هایش استجابت دعای مردمان بود در آن روزگاران قحطی امید….

عمر بلندی نداشت، پیراهن مادرانگی‌اش جوان از خاک کوچید، ولی در آن مختصر زندگی، به قدر بلندای آفرینش از خود یادگار به جا نهاد، فراموشی با نام او همیشه در تضاد است، جاودانگی وصف همیشگی او و فضیلت‌های او است که نسل بلند بالایش در طول عمر زمین زبانزد عشق‌اند و فرزندان قهرمان او چون عطر بهشت تا قیامت در انتشار…

 /۳۱۴۱/ج




لینک منبع اصلی مطلب

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.