سرزمین درخت و دریا، مه و شالی، جایی برای گذران روزهای خوش تعطیلات و خاطراتی که تا همیشه جایی در ذهنمان را از آن خود کرده است. تا اینجا همه چیز خوب است؛ استان مازندران، سرزمینی آشنا برای ما پر از شهرها و ساختمانهای نوساز و به ظاهر ثروتمند اما در سایه تمام سرمایهگذاریهایی که سالهاست در این استان شده، روستاهایی وجود دارند که با کمترین امکانات زندگی در آنجا جاریست و مردمان ساده و سختکوشش از مصائب و روزهای سختشان لام تا کام سخنی نمیگویند.
برای رسیدن به منطقه «چهاردانگه» باید جنگلهای سبز و انبوه را پشت سر بگذاریم تا به کیاسر برسیم؛ منطقهای که در آن صدها روستا وجود دارد و البته اینجا هم از چشم شهرنشینان ثروتمند دور نمانده است. هر کجا سرک میکشی تا چشم کار میکند سقفهای شیبدار و نوساز رنگی میبینی با ستونهای سنگی و پنجرههای بزرگ که روزگاری زمین کشاورزی روستاییان بوده و منبع درآمدشان و حالا بعد از کم شدن آب و سرما زدن درختان در این مناطق تنها راه چاره برای زندگی کردن فروش زمینشان به شهرنشینان بوده تا مرهمی شود روی زخمهای زندگی.
بحران آب در شمال کشور هم جدی است
شاید برای شما هم سوال ایجاد شود که مگر اینجا هم از بحران آب خبری است؟ این سوال را کشاورزان دیروز و خانهنشینان امروز بهتر پاسخ میدهند؛ در بخشهایی از روستاها که در شیب قرار گرفتهاند عملا کشاورزی از بین رفته و تنها کشت رایج سالهای اخیر کشاورزی دیم است، آن هم اگر آسمان دلش به رحم بیاید و مثل اردیبهشت امسال پر باران باشد در غیر این صورت کشت شالی غیرممکن میشد.
به مرور و با مصرف بیرویه و غیراصولی، سفرههای زیرزمینی خالی شدند و بارش برف هم نسبت به گذشته به صورت قابل توجهی کم شده و همین موضوع تاثیر زیادی روی بحران آب منطقه گذاشته است. برای مثال شاهدژ زمانی یخچال طبیعی بوده از وقتی روستاییان یادشان است محلی بوده که برای سالیان طولانی تا خرداد برف داشت به دلیل بارشهای کم سالیان اخیر ذخیره زیادی ندارد. یکی از محلیها میگوید: در تابستان وقتی یخ میخواستیم به شاهدژ میرفتیم و از آنجا یخ طبیعی برمیداشتیم اما حالا آب زیادی هم باقی نمانده است.
از طرفی دیگر شیبدار بودن زمینها مزید بر علت شده و نبود مشاور جهت فعالیتهای کشاورزی بر سختی شرایط میافزاید. چند سال پیش برای بازگرداندن جوانان به مناطق، درختهای گردو کاشته شد و حالا بعد از گذشت ۲۰ سال محصول درختان گردو کمی بزرگتر از فندق است و عملا به هیچ کار نمیآید. کاشت درخت سیب که آب بسیار زیادی هم مصرف میکند، مثل گردو ناکام مانده از این جهت که جهاد کشاورزی و نهادهای مربوط مشتری برای محصولات پیدا نمیکنند و محصول روی درخت خراب میشود یا آفت به جانشان میافتد. این اواخر هم جدیدترین ایده ساکنان کاشت گلمحمدی است که حالا بعد از به عمل آمدن محصول خبری از لوازم مورد نیاز برای گلابگیری نیست.
بحران آب تا جایی پیش رفته که محلیها برای تامین آب شرب از کانتر یا گالنهای چند لیتری استفاده میکنند چراکه آب منطقه چندان مناسب استفاده نیست. در ساعات خاصی از روز هم آب جیرهبندی میشود. بوی نامناسب یا سختی آب اهالی که دستشان به دهانشان میرسد را وادار کرده که برای خانه دستگاههای تصفیه آب تهیه کنند اما مسوولان معتقدند نباید جایی درز کند که آب مناسب نیست و با این جمله که در اینجا سختی آب بالاست قضیه را فیصله میدهند.
جای پزشکان در منطقه خالی است
چند روزی است محلیها میگویند آفتاب بیش از همیشه سخاوتمند شده و این سخاوت مایه دردسر اهالی چهاردانگه است اما مشکل عمیقتر از اینهاست؛ به گفته رییس اداره کمیته امداد کیاسر، این منطقه از بدیهیترین امکانات دور مانده است. نبود خدمات درمانی در روستاها باعث شده روزانه تعداد زیادی از مردم به شهر مراجعه کنند و خیلیها هم قید درمان و پزشک متخصص را بزنند و پول رفت و آمد را خرج ملزومات زندگی کنند. به گفته سعیدی در حوزه بهداشت، عدم حضور یک دندانپزشک بسیار مشهود است. از سالخوردگان که بگذریم، وضعیت بهداشت دهان و دندان مردمان، علیالخصوص کودکان منطقه اصلا رضایتبخش نیست. او بیان میکند: در این مناطق همه منتظریم یک دندانپزشک به روستا بیاید تا دندان ما را بکشد، چون پول نداریم برای درمان به ساری برویم و مبلغی را برای پر کردن یا ترمیم به دندانپزشک بپردازیم. تنها در کیاسر یک دندانپزشک حضور دارد که آن هم به دلیل نداشتن امکانات میگوید به ساری مراجعه کنیم و یک عکس ساده از دندانمان بگیریم و بعد دوباره برگردیم به کیاسر که این رفت و آمد و هزینه کردنها از توان عموم روستاییان خارج است. همین امر باعث شده وقتی با هزاران سختی دکتری را به روستا میآوریم صدها نفر مراجعه میکنند که دندانشان را بکشند و جای خالی چند دندان در دهان بیشتر مردم خودنمایی میکند.
کوچ اجباری تنها راه موفقیت جوانان
هادی سعیدی در ادامه میگوید: ضریب محرومیت در بخشهای مختلف چهاردانگه ضریب هفت و هشت است. عدم اشتغال مردان و جوانان باعث مهاجرتهای گسترده شده و در بعضی مناطق از جمله زرشک دره خالی از سکنه شده و تمام ساکنان به مناطق دیگر کوچ اجباری کردند. تعداد زیادی از مردان منطقه دیگر ماندن در منطقه آبا و اجدادی خود را دلیل پسرفت میدانند و در ساری، سمنان یا دامغان مشغول به کارگری شدهاند و برخی دیگر ترجیح میدهند کمتر به پدر و مادرشان سر بزنند و تنهایی والدین سالخورده از دیگر موضوعاتی است که در این روستاها توجه هر غریبه را به خود جلب میکند.
دانشآموزی نمانده که مدرسه برود
وضعیت آموزش کودکان هم در این مناطق خیلی خوب نیست. به واسطه مهاجرت نسل جوان، کمتر کودکی در روستاها باقی مانده که بخواهد مدرسه برود. بعضی مدارس متروک شدهاند و بعضی هم با تعداد انگشتشمار دانشآموز با متروک شدن مقابله میکنند. با این حساب برای آنهایی که بخواهند درس بخوانند تمام درها بسته نیست؛ به گفته ساکنان آنهایی که میخواهند درس بخوانند میتوانند در مدرسههای شبانهروزی کیاسر و ساری نامنویسی کنند که این شانس عموما نصیب پسرها میشود و سرنوشت دختران از یازده دوازده سالگی عوض میشود و به جای دانشآموز بودن، نقش همسر خانواده و مادر را بازی میکنند. در برخی روستاهای این منطقه از جمله چورت ازدواج دختران در سن کم بسیار مرسوم است. دختران روستای چورت از سن ۹ سالگی خواستگارانشان را سبک و سنگین میکنند. بسیاری از این دختران از هر سنی که خانواده برای ازدواج رضایت دهند تا ۱۳ سالگی صیغه میشوند و بعد از آن عموما یکسالی عقد میشوند و سپس به خانه بخت میروند. برعکس این قضیه هم در این منطقه دیده میشود. دخترانی که به خاطر خانواده قید ازدواج و زندگی مشترک را میزنند و به والدینشان رسیدگی میکنند. بر اساس گفتههای مددکاران کمیته امداد در چورت زنان ورزیدهاند و به همراه شوهرانشان یا حتی تنها روزها در جنگل هیزم جمع میکنند و یا گیاهان جنگلی را جمع و خشک میکنند، میفروشند و کمکخرج خانواده میشوند. دامداری هم از وظایف زنان است و مردان به صورت متفرقه، در جنگلهای اطراف کار میکنند.
نان و چای غذای هر روز کودکان
برای کامل شدن شرایط بد کودکان در این مناطق کافی است به سوءتغذیه اشاره کنم. قوت غالب بچههای اینجا به گفته سعیدی، نان و چای است و در وعدههای مختلف تکرار میشود. همچنین میوه به صورت مکرر و مرتب سهمی در سبد غذایی بچهها ندارد و بر اساس آمار کمیته امداد امام خمینی در این مناطق ۱۲۰ کودک زیر پنج سال که تحت حمایت کمیته امداد هستند با سوءتغذیه دست و پنجه نرم میکنند و از آمار کودکانی که تحت پوشش نهاد خاصی نیستند اطلاعی در دست نیست.
زنانی که جور مردان را میکشند
در روستای اروست و مالخواست زنان بیسرپرست زیادند. بنابر اظهارات روستاییان و مددکاران در این مناطق طلاق امری قبیح است و بسیاری از زنان ترجیح میدهند همسرشان ترکشان کند و با زنی دیگر زندگی کند اما تن به طلاق نمیدهند. چند همسری هم امری متداول است؛ بهطوریکه گاهی مرد، زن دوم یا سوم دارد و از زن اول به کلی بریده است اما زن اول کار میکند و کمکخرج زندگی شوهر و همسر جدیدش میشود. همین رها کردن یا قبیح بودن طلاق باعث شده در این مناطق زنان بیسرپرست به وفور دیده شوند. البته بسیاری از زنان جوان ترجیح میدهند به شهر کوچ کنند تا مورد قضاوت و زخمزبان اهالی روستا قرار نگیرند.
مدیران نالایق وضعیت را بدتر میکنند
میرشفیعی از اهالی و دبیر بازنشسته کیاسر اما مدیران نالایق را دلیل محروم ماندن منطقه میداند. او میگوید نالایقی مدیران باعث شده یکسری شغلها از بین بروند یا به دلیل ناآشنا بودن و نالایقی مانع رشد آن شغلها شدهاند. او همچنین میگوید: جهاد کشاورزی هیچ حمایتی نمیکند نه سم میزنند نه مشاوره نه آموزش میدهند. میراث فرهنگی هم توجهی به جاذبههای محیط ندارد. در این منطقه به واسطه توریستها میتوان اشتغالزایی کرد و جوانان را دوباره به اینجا بازگرداند اما میراث فرهنگی ضعیف است و فعالیتی نمیکند.
این گزارش تنها بخشی از مشکلات مردمان صبور و آرام منطقه چهاردانگه است که با داشتن امکانات و جاذبههای طبیعی در فقر اقتصادی، فرهنگی و شرایط سخت زندگی میکنند و تنها به کمکهای کم و گاهوبیگاه بهزیستی و کمیته امداد امید بستهاند. این گزارش بخش اول از سلسه گزارشهای «جهانصنعت» از مناطق محروم استان مازندان است.
ریحانه جولایی – روزنامه جهان صنعت
۱۳ تیرماه ۱۳۹۷ – شماره ۳۹۵۲