آئین سوال و جواب، آئینی است که هر ساله در دهه ی اول محرم و به ویژه از روز ششم محرم در منطقه ی دوسرشمار ( بالاده – پایین ده – تیله بن – قلعه – میرافضل واوسر – واوسر نو ) در دهستان چهاردانگه بخش چهاردانگه برقرار می باشد. طبق رسم دیرین که از گذشته وجود داشته هر بار هیئت های عزاداری هر کدام از روستای های منطقه ی دوسرشمار به نوبت مرسوم سالانه که در بعضی از سال ها کمی تغییر در آن ایجاد می شود به عنوان میهمان به روستاهای دیگر منطقه رفته و هیئت عزاداران روستای میزبان معمولاً در ابتدای ورودی روستا و یا در مکانی دیگر با قرار گرفتن در روبروی هیئت عزاداران میهمان این آئین را به جا می آورند. در این آئین اشعاری از طرف هیئت عزاداران حسینی روستای میزبان و میهمان به شکل سوال و جواب و در وصف مظلومیت های سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و اهل بیت و اصحاب و یاران با وفای آن حضرت که در صحرای کربلا گذشت خوانده می شود. اشعار این شعر اگر چه در برخی از روستا ها و مناطقی که این آئین در آن مرسوم است با هم کمی تفاوت دارد، که این موضوع هم احتمالاً به این دلیل است که در گذشته معمولاً این اشعار به صورت حفظی خوانده می شده و در این میان برخی آن را یاداشت کرده و در دفتر خود به صورت دست نوشته نگهداری می کردند و در سال های بعد از روی آن می خوادند که در این میان مطمئناً تفاوت هایی اگر چه بسیار ناچیز در اشعار وجود خواهد داشت.
متن شعر که در ادامه خدمت شما ارائه خواهد، عیناً متن شعری است که در فیلم قرائت شده و در منطقه ی دوسرشمار مرسوم است که البته با متن شعر این آئین در دیگر مناطق کمی تفاوت دارد که بیتشر وجه افتراق آن با اشعار دیگر مناطق کمیات و یا اضافاتی که در آن اعمال شده است.
متن شعر آئین سوال و جواب:
سوال : جواب :
……………………………………….. ………………………………………………….
سلام مــا به شمــا بــادُ جملــه عـزاداران علیــک ما به شمــا جملـــه ای عزاداران
سوالی چنـد مــرا هست با تـو ای محــزون بیــان مطلب خـود کـن دلــم بود پر خــون
عزای کیست که دارید جمله شیون و شین عزای شاه شهیـدان، بدان امــام حسیــن
بگو کجـــا بنمودنـــد شهیـــــد از ره کیــــن بـه دشت کرب و بــلا غریب و زار و حـــزیـن
مگــــر نداشت حسیـــن بــه کــــربلا یــاور تمامُ کشته شدند از جفای تیغ و شرر
بگــــو بر جعفر و عباس او چـه هــا کـردنـد بدان دو دست علمدار او جـــدا کردنـــد
بگــــو ز قاسـم دامــــــــاد در آن صحــــــرا بدان عروسـی قاســم ز کین عــزا کردند
بگو ز اکبـــــر رعنـــا جــوان در آن صحـرا بـدان که پاره نمودند تنش چــو قــوم دغا
بگـــو ز اصغـــــر بی شیــــر اندر آن مــــاوا شهیـــد تیر سه شعبــه نموده اند اعـــدا
بگــــو ز عــابد بیمـــار چون گذشت احـــوال بدان که گشتـــه به زنجیـر قـــوم بد کردار
بگــــو ز زینب بیچـــاره گــــر خبــــــر داری اسیـــر قوم دغا گشته با دو صـــد خواری
مگـــر نبــود حسین ابن شـــاه خیبــرگیــر شهیــد شـد به جفای یزیـــد و قوم شریر
بگـو که آب رسانـده کســی به حلق حسین بلـی ز خنجــر شمـر دغا به ضرب سنیــن
مرخصیم و در آییــمُ مـــا در آن محضـــر مرخصیـــد و بیایید و جملگــــی یکســـر