پایگاه خبری چهاردانگه نیوز:
خبرگزاری فارس مازندران، بزرگ بودن سن و سال نمیشناسد این جمله را از خیلی شنیدهایم اما نماد عینی آن در شهید محمدحسین فهمیده خلاصه میشود؛ نوجوان ۱۳ سالهای که ثابت کرد بزرگ بودن سن و سال نمیشناسد فقط قلبی بزرگ میخواهد، بزرگمرد کوچکی که اکنون نام و یادش در قاب دل همه مردم کشور نقش بسته است.
باتوجه به سالروز شهادت و همچنین در پیش بودن روز دانشآموز به سراغ خواهر شهید رفتیم که این روزها از همه ایام دلتنگتر هستند، بهویژه که فراق پدر و مادر این رنج را دوچندان کرده است.
فرشته فهمیده خواهر شهید محمدحسین فهمیده که معاون پرورشی فرهنگی آموزش و پرورش استان البرز است سخن خود را با یادآوری جمله امام آغاز کرد که « رهبر ما آن طفل ۱۳ سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است با نارنجک خود را زیر تانک انداخت و آن را منهدم کرد و خود نیز شربت شهادت نوشید» با گفتن این حرف که صدها سخن در کلامش موج میزد به حرفهایش ادامه داد.
وی میگوید: این روزها باتوجه به نبود مادر که در اسفند ماه سال ۹۸ و پدرم که در فروردین سال ۹۹ به رحمت خدا رفتند مسوولیت ما سنگینتر شده؛ چراکه پدر و مادرمان خود پیامآور بودند.
محمدحسین فکر میکرد به دلیل اینکه پدرم شغل آزاد داشت و نمیتواند به همه کارها نظارت کند میگفت در نبود پدر شما فکر کنید من پدر و بزرگتان هستم، او تمام کارهای ما را مانند درس خواندن و پوشش را زیرنظر داشت.
خواهر شهید فهمیده بیان میکند: سال ۵۹ با همه مشکلاتی که در خانه داشتیم، محمدحسین نقش بزرگتر خانه را برعهده داشت و در آن سال مکانی را در خانه به عنوان پناهگاه برای ما درست کرد و چند باطری نو نیز در رادیو انداخت و به ما گفت هر زمان که آژیر خطر کشیده شد در این مکان خانه پناه بگیرید و تاکید کرد که رادیو همیشه روشن باشد و مدام در این زمینه تذکر میداد.
روز اول مهر ۵۹ طبق برنامه هر سال محمدحسین ما را روانه مدرسه کرد و خودش به بهانه فوتبال از منزل خارج شد؛ حضورش و نقشش در خانه آنقدر پررنگ بود که خیلی زود دلتنگ شدیم و روزها خیلی دیر میگذشت سومین روز از رفتنش بود که دوستش با ۲۰ عدد نان و دوچرخهاش به خانه ما آمد و گفت حسین رفت لب مرز و گفت مرا حلال کنید.
گویی عقربههای ساعت نیز دنیایی دلتنگی داشت و رمقی برای حرکت نداشت ولی دنیایی حرف برای گفتن داشت.
فهمیده اضافه میکند: بعد از گذشته بیش از ۲۰ روز که دلتنگی امانمان را بریده بود شب ۲۳ مهر بود که مشغول شام خوردن بودیم که اعلام شد نوجوان ۱۳ سالهای زیر تانک رفت و توانست با این کارش در پیشروی دشمن وقفه ایجاد کند، بلافاصله مادرم لقمه از دستش افتاد و گفت این کار محمدحسین است ولی همه ما بعد از آن خبر زخمی شدنش را به ما دادند و در مراسم باشکوهی در ردیف ۱۱، شماره ۴۴ و قطعه ۲۴ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
هشتم آبان ماه روز خاکسپاری محمدحسین است که شهادتش در قطعه ۲۴ بهشت زهرا به خاک سپرده شد که در این زمینه براساس گفتههای مادرم برادرم قبل از شهادتش حتی از محلی که قرار بود دفن شود نیز باخبر بود.
وی خاطرنشان میکند: محمدحسین با اینکه نوجوان بود اما چند خصوصیت مهم داشت خیلی از مسائل آینده را به روز میگفت حتی راهکار میگفت و از همه مهمتر عشق و علاقهاش به امام بود که وقتی آقا مسألهای را امر میکردند، میگفت دوست دارم اولین بسیجی باشم که به فرمان ایشان لبیک میگویم.
تمام نوارهای سخنرانیهای امام (ره) را به دقت گوش میکرد و روی کاغذ مینوشت و با تکثیر آن سخنان، آنها را در میان مردم پخش میکرد.
خواهر شهید فهمیده یادآور میشود: از دیگر خصوصیت اخلاقی محمدحسین این بود که در همه موارد جسارت بالایی داشت در سن نوجوانی در جریان تسخیر لانه جاسوسی حضور یافت و حتی بر بالای دیوار سفارت آمریکا رفت که نشان از جسارت بالای این نوجوان دارد.
آنقدر از برادرش خاطره داشت که نمیدانست کدام خاطره را بیان کند اما در کلامش موج میزد که برادرش همه دنیایش بود.
یاد خاطره رفتن به مدرسه افتادم که تازه به کرج آمدیم و سال ۵۶ بود محمدحسین ما را به مدرسه برد و برای ما روسری خرید اما وارد مدرسه شدیم که روسری را برداشتند و فردا هم همین ماجرا تکرار شد روز سوم زمانیکه ناظم به سمت ما آمد تا روسری را از سر ما بردارد محمدحسین با کلام جدی خود مقابل در مدرسه آمد و به ناظم گفت ما از قم آمدیم و اعتقاد داریم باید فرزندمان با حجاب به مدرسه بروند و برگردند و همین حرف را که زد دیگر آن ماجرا تکرار نشد و همین موضوع سبب شد که دیگر شاهد مشکلی نباشیم.
موضوعی که باید به آن اشاره کنم احترام خاص محمدحسین برای مادرم موضوعی بود که خیلی به آن توجه داشت که حتی برای من و خواهرم تقسیم کار کرده بود تا کارها برای مادرم سنگین نباشد.
خواهر شهید میگوید: هر ساله به مناسبت شهادت برادرم در استانهای مختلف حضور پیدا میکنیم و بیشتر مبنای کارمان این است که به نوجوانمان بیاموزیم شهدای ما در جبهه حق علیه باطل ایستادند و اکنون خون آنان در قلمها، گامها و افکار دانشآموزان است که میتواند محکمی بر دهان یاوهگویان باشد.
باید دانشآموزان نیز باید با علم، معرفت و بصیرتآموزی افتخارآفرین باشند و این افتخارآفرینی جوانان و نوجوانان لبخند رضایت را برای شهدای ما به ارمغان خواهد آورد که تمام قدمهای ما در این مسیر است.
/۸۶۰۳۴/و