حضور عاشقانه و معصومانه دختر بچهها و پسربچههای زیبا و دوست داشتنی معصوم یکی دوساله عراقی مودب و متین در کنار موکبهای عراقی و در دل جاده و مسیر حرکت کاروان پیاده با یک دست از عطر و دست دیگر با دستمال کاغذی اقیانوس جمعیت را شرمنده مهمان نوازی، محبت و تمرین و مشق معرفت و محبت حسینی می کنند، به عبارتی به زبان بیزبانی، با زیبایی تمام دوام، استمرار و شکوه آیندهای روشنتر برای ماجرای اربعینی اعلام میکنند.
هزاران هزار صحنه و جلوه بینظیر دیگر در خدمترسانی از عراقی و ایرانی موکبدار تا خادم و زائر دیدم که قلم عاجز و قاصر از ترسیم و شرح آن است.
به گزارش پایگاه خبری چهاردانگه، به نقل از ایسنا، یکی دیگر از صحنههای زیبا اما سنگین و پر مغز که قلم در تصویرش به عجز میافتد، دیدن تکراری جوانان عرب نشسته بر خاک کف جاده پر از جمعیت در راه به مدت طولانی با سینی پر از خرما یا شیرینی و خوراکیهای دیگر بر سر و التماس و تعارف از زائران برای خوردن، واقعا چقدر عشق، جاذبه، معرفت و بصیرت لازم است تا این جوانان ۱۸ و ۲۰ ساله به این درجه از مبارزه با نفس و غرور جوانی برسند.
عجیبتر از آن لحظه ای بود که با حس کنجکاوی، به یکی از این جوانان نشسته بر خاک و سینی پر از خرما به سر، در وسط جاده و زیر آفتاب سوزان گفتم چرا تا این حد، به ناگاه با چشمانی معصوم و عاشقانه و اشک آلود، با یک دست چسبیده به ظرف روی سرش و دست دیگرش را به کف کفشم قرار داد و خاکش را به چشمان پر از اشکش قرار داد و با عشق گفت زوار الحسین، زوار الحسین.
در این لحظه از شرمندگی دوست داشتم زمین بشکافد و مرا ببلعد، گیج ماندم، این جوان، آتش و خنجر بر جگرم زد و اشک که نه دقایقی خون گریستم و به یاد عاشورا و کاروان مظلوم اسیران افتادم و درسها از این صحنه ماورایی گرفتم که ما کجا و معرفت این جوانان کجا، چه دیدهاند و چه چشیدهاند، الله اکبر از عظمت مصیبت حسین.
از جلوهها و احساسهای ویژه در این راهپیمایی عظیم جهانی، درک و تماشای تصویرسازی روز قیامت و صحرای محشر و بیرون آمدن مردگان از قبر و حرکت همه به سوی یک نقطه هدف است. در این جریان خروشان راهپیمایی، همه از پیر و جوان، کودک و نوجوان، چه از خادمین و چه از زائران، همه و همه، مستانه و لبخند زنان به عشق دیدار معشوق، بسوی نهایت جلب رضایت معشوق و یار خود بودند.
امروز همه خود را در محشر و روز قیامت و در جمعی که در دست راستشان مدرک و سند قبولی و ورود به بهشت ابد را دارند، می بینند البته تعداد کثیری نه فقط قبول شدهاند در بهشت بلکه از شادی پر میکشند و به نظر جزء اصحاب سابقون السابقون هستند.
آه.. چه لذت و حال زیبایی..
ای جاده اربعین حسینی ترا خدا طولانیتر شو، میتوانی تا قیامت و یا حداقل تا پایان عمرم ادامه دار باش چراکه حس و حالم در این مسیر استثایی و وصف ناپذیر به گونهایست که در آغوش ملایک و خود خدا و در میدان عظیم مغناطیس سالار قافله اسیران آزاده بی بی دو عالم حضرت زینب سلام الله علیها و همراه قافله اسیران کربلا هستم.
در اینجا این بهشتیان لشکر اربعینی در سرزمین عراق با تمام توان، به دهن و هیکل مهیب دنیای پست، مدرنیته، تمدن، مد، آسایش و راحتی مشت محکم ذلت و خاری زده و زیبایی همه آنها را در قرن بیست و یکم به چالش و مذلت واقعی کشانده است.
این چه میدان مغناطیسی و جاذبهای است که در این پدیده و حادثه وجود دارد، بعضی میگویند این حال و هوا و ابراز محبتهای مهمانان و میزبانان اربعینی، جلوهها و نشانههایی از زندگی مهدوی است، اگر این جلوه است پس خودش چیست، خدایا توفیق درک ظهور و رفع موانع ظهور را فراهم بفرما.
در این اتوبان بزرگ و رویایی، در یک طرف باند جاده، انبوهی از لشکریان میلیونی اربعینی پیاده و در سوی دیگر جاده، بهترین ماشینها با التماس می گویند کربلا، کربلا، کربلا..
اما جالب اینکه، همه این لشکر عظیم پیاده، مثل انسان کر، مست، گنگ و در عالم معنی خود غرق و بیاعتنا به این تعارفها، التماسها و درخواستها، مغرورانه با پاهای زخمی و تاول زده و بدنی خسته اما مصمم به راه ادامه میدهند و هیچ به این دعوتها و وسوسهها توجه نمیکنند.
هوا گرم و راه طولانی اما هیچ احساس تشنگی، گشنگی، مشکل رفع حاجت و یا کوچکترین دغدغه، استرس، نگرانی در تامین آب، غذا، بیتوته و دهها نیازهای شخصی دیگر در این بیابان.
عجب ماجرا و عجب داستان دیدنی ماورایی و استثنایی
راستی واقعا چرا این لشکر اینقدر مست، نجیب، متین، آرام و با وقار هستند، اینها کجا و در چه کلاس و دوره و یا دانشگاهی این چنین آموزش پیشرفته عشقبازی، صبوری، تعهد و شرف را گذرادند.
این مستی، قدرت، چالاکی، قبراقی و تحمل بالای کمبودها و سختیها در تمام اعضا این لشکر، نتیجه مصرف چه غذا اکسیری قوی و غنی است که اینچنین مستانه، آرام، مطمئن و سبکبال این مسافت طولانی بیابانی یکصد کیلومتری را با پای پیاده و حتی جالبتر اینکه درصدی از این لشکر اربعینی با پای برهنه بدون کفش و دمپایی طی طریق می کنند و زیباتر اینکه کفشهای این پا برهنگان با نخ کفش گره شده و به گردن آویز شده بودند، درست مثل حر بن یزید ریاحی که در روز عاشورا به محضر آقا شرفیاب شده بود.
اینها منظورشان از این همه ابراز عشق مجنونی خارق العاده چیست، چرا اینقدر تمامی لشکر مستانه و سر از پا نشناخته بسوی میعادگاه دیدار یار، رقص کنان میتازند و خستگی و تاول پا و بیماری و زخم را شرمنده و خجل کردند.
در طول این مسیر یکصد کیلومتری، برای لشکر اربعینی، آنقدر مواد غذایی و انواع خوردنیها و وفور بستههای آب معدنی ۲۰۰ میلیلیتری از قبل مهیا و آماده شده و در موکبهای چسبیده بهم وجود دارد که هر بیننده مبهوت میشود.
چه حکمتی است در فراوانی آب و انواع نوشیدنیها، دمنوشها، شربتها، چای و قهوه ریخته و فراوان که هر بیننده را با یاد لبان تشنه سالار شهیدان و لب تشنه علی اکبر و علی اصغر شرمنده از هر نوشیدن میکند اما نمیدانم آیا واقعا در این آبها و غذا مواد ترکیبی انرژیزا اضافه میکنند که این لشکر بیش از پنجاه درصد زن و کودک ضعیفه هستند اما اینگونه اینها پرانرژی، شاد و شنگول و پرقدرت و مستانه و با سرعت پر میکشند و طی الارض می کنند و هر قهرمان دو ماراتون را مبهوت، آه چه لذتی دارد تماشای پرکشیدن این پیر زن و پیر مرد و کودک و نوجوان که وقار، متانت، حجاب، عفت، نجابت، حس نوعدوست، خدمت و ایثار به دیگران از آنها میبارد.
راستی یکی از اساتید حکیم لشکر اربعینی گفت، من به وضوح و کاملا ملموس، نزول فوج فوج ملائک هفت آسمان را برای تماشا و مدد و دریافت تبرک از خاک پای این لشکریان مخلص اربعینی به این منطقه نورانی و عجیب میبینم و به زیبایی گرمی و میدان مغناطیس حضورشان را کاملا حس میکنم. آری حس این حضور ملائک را چندین نفر دیگر درک و مطرح کردند.
شرمنده، که نتوانستم با قلم ناقص و ضعیفم، اقیانوسی از انواع زیباییهای بیبدیل و عجازآمیز این پدیده و حادثه شگفتانگیز را مطرح و بیان کنم. در همین حد هم به نظر زیادهروی کردم چراکه عدهای ممکن است خرده گیرند، برای درک و فهم عمیق بایست آمد و دید.
ان شاالله خداوند توفیق حضور در حماسه جهانی اربعین نصیب همه انسانهای پاک از هر قوم و نژاد و مذهب و گرایش بکند. این ماجرا اقیانوس، کشتی، چراغ و فانوس هدایت و رهایی و نجات بشر امروز و فرداست.
سیدرمضان موسوی اتوبان نجف به کربلا عمود ۲۸۷ موکب فاطمه الزهرا قائمشهریها