به گزارش پایگاه خبری چهاردانگه، به نقل از ایرنا، تضاد بین سنت و مدرنیسم در ایران به دوره قاجار باز میگردد اما در عصر مشروطیت بروز بیشتری یافته و با ورود نخستین دانشآموختگان ایرانی از ممالک غربی این پدیده منجر به ظهور و بروز جریانات فکری جدید و چالش بین پیروان سنت و مدرنیسم شد و موسیقی ایرانی نیز در این یکصدسال اخیر فراز و فرودهای زیادی را طی کرده و موانع و ممنوعیت های مختلفی را پشت سر گذاشته است.
ارتباط هنروهنرمندان با فرنگ و عطش جذب ارزشهای جدید از فرهنگ غربی تردیدهایی در بخشی از ارزشهای سنتی به وجود آورد و این امر موافقان و مخالفانی در پی داشته و طیف وفادار به سنت را به مقاومت و ایستادگی در برابر تجدد و نوآوری واداشته و این تقابل و تزاحم در رشد و شکوفایی موسیقی ایران بی تاثیر نبودهاست.
به اعتقاد کارشناسان و پژوهشگران رویکرد موسیقی بعد از دوره مشروطه را می توان به سه بخش تقسیم کرد:
گروه نخست، سنتگرایان که موسیقی ایرانی را صرفا در قالب حفظ و تکرار ردیف نوازی میدانستند، گروه دوم، با درهم آمیختن سنت و نوآوری و بهره گیری از موسیقی جهانی کار می کردند و گروه سوم، کسانی بودند که کاملا رویکرد غیرسنتی به موسیقی داشتند. گروه اول در ستیز با طیف سوم حاضر به پذیرش هیچ گونه تغییر و تحولی در موسیقی ایرانی نبوده و این امر امروزه به یکی از دلایل اصلی فاصله نسل جوان از موسیقی سنتی و رویکرد به محصولات غربی و موسیقی مدرن تبدیل شده است.
تحول و نوآوری در واقع نیاز مبرم هر هنر است که در هر دوره باید به اقتضای همان زمان با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند. به گفته شماری از پژوهشگران، کسب “علوم و فنون جدید”و “حکومت مشروطه و قانون” دو راه حل اساسی بودند که از سوی اندیشمندان ایرانی پیش از مشروطیت به عنوان اساس تجدد طرح و چاره کار ایران عقب مانده عنوان می شد.
آنان معتقدند، مشروطیت از سویی خود ثمره فعالیت های فکری و عملی گروهی از اهل نظر و سیاست بوده که در تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و هنری ایران در دوران معاصر این کشور موثر به نظر می آمد. در واقع نخستین تعارض و تقابل میان “سنت” و “مدرنیسم” در شئون مختلف حیات اجتماعی ایران ازهمان زمان آغاز شد و تا زمان حاضر تداوم یافته است.
موسیقی ایرانی به عنوان یکی از پرقدمت ترین هنرهای این مرزو بوم نیز از این تقابل به دور نبود و در هنگامه جنبش مشروطیت نخستین آواها و آهنگ های تغییر و تحول در این عنصرهنری شنیده شد و گروهی از موسیقیدانان ایرانی با انجام تغییراتی در نحوه اجرا، ارائه، سازها و ملودی های موسیقی ایرانی، آغاز کننده حرکتی بودند که واکنش های مثبت و منفی را در تاریخ معاصر موسیقی ایرانی پدید آورد.
روح انگیز راهگانی پژوهشگر موسیقی می گوید: انقلاب مشروطیت تحول نسبی در زمینه های گوناگون زندگی ملت ایران به وجود آورد که موسیقی هم از آن بی نصیب نماند و به پیشرفت هایی دست یافت. موسیقیدانان که در تغییرات اجتماعی به ضرورت تحول در موسیقی ایران پی برده بودند با تلاشی کم و بیش آگاهانه دست به کار شدند و آثاری در این زمینه به وجود آوردند. اگر چه سنت گرایان در برابر تحول موسیقی به شدت مخالفت می کردند ولی چون مخالفتشان از نظر علمی و عملی بی پایه بود، کاری از پیش نبرده و به ناچار سکوت کردند.
وی می افزاید: پس از انقلاب مشروطه نخستین سرود ملی به نام “سرود سلامتی دولت علیه ایران” توسط سالار معزز ساخته و نت آن در سال ۱۳۰۱ در ژنو چاپ شد. برای اولین بار به تشکیل کنسرت در فضای باز اقدام گردید. همچنین اندیشه ایجاد درامهای موزیکال در ذهن هنرمندان پدیدار گشت و زمینه برای تحول اساسی شعر و داستان نویسی به وجود آمد و نمایشنامه هایی تحت عنوان “اپرا” و “اپرت” نوشته شد.
نویسنده کتاب “تاریخ موسیقی ایران” یاد آور شد: میرزاده عشقی نیز در این زمینه دست به تجربیاتی زد و نخستین نمایشنامه منظوم (اپرا) به زبان فارسی را تحت عنوان “رستاخیز شهر یاران ایران در ویرانه های مدائن” به نمایش در آورد. دو اثر دیگر به نام “بچه گدا و دکتر نیکو کار” و ” قربانعلی کاشی” را تحت عنوان اپرا و اپرت نوشت.
فرهاد فخرالدینی رهبر پیشین ارکستر ملی ایران می گوید: آن گونه که به ما آموختند، سنت در موسیقی به شیوه انتقال سینه به سینه ردیف های موسیقی ایرانی اطلاق می شود. این روش سنتی است و نزد بعضی از ردیف دانان، در آموزش ردیف، بسیاری نکته به نکته و موبه مو رعایت می شد، اما گروهی دیگربا چشمی باز تر به موضوع نگاه می کنند و با توجه به نو آوری در سنت، در صدد آمیختن آموخته های خود با تجارب خویش هستند.
وی اعتقاد دارد که هنر باید ذات خلاقه داشته باشد.سنت ها ارزشمند هستند و باید حفظ شوند اما هرگز نباید به آموخته های خود اکتفا کرده و عینا همان ها را به هنر جو انتقال دهیم. بلکه آمیختن نوآوری با سنت ها و قراردادن هر کدام در جایگاه خود اصل بسیار مهمی است.
استاد فخرالدینی خاطر نشان کرد: ما این اصل را فراموش کرده ایم که هر چیز باید متناسب با فکر و طرز زندگی زمان خودش باشد. آنچه باید تکلیفش روشن شود این است که موسیقی ها باید از هم تفکیک شده و هدف از تکیه به سنت ها مشخص شود و این که آیا می خواهیم جوابگوی نیازهای زندگی متنوع امروز باشیم یا نه؟
او افزود: ما فرهنگی از گذشته به ارث برده ایم و می توان از آن فرهنگ، پایه های یک زندگی جدید را پی ریزی کرد، اما قبل از آن نیاز داریم که تکلیفمان را با هر دوی آن ها روشن کنیم. ما از سنت تعریفی نداریم و تجدد را هم نمی شناسیم، طبیعی است که جوان های ماهم بلا تکلیف بمانند. در مورد موسیقی، تنها راه ما این است که گروهی متخصص و اهل فن ماهیت را مشخص کنند.
کامبیز روشن روان موسیقیدان می گوید: حفظ ارزش ها و سنن و فرهنگ قدیم موسیقی، چه به لحاظ آموزشی و چه به لحاظ اجرایی، در زمان حاضر شاید بهترین تعریف برای سنت باشد اما این که این سنت تاچه اندازه می تواند در فرهنگ جامعه امروز کاربرد داشته باشد، بحثی است که جایگاه آن در فرهنگ موسیقایی ما بسیار قابل توجه است و باید بتوانیم سنت در موسیقی را تعریف کنیم.
روشن روان می افزاید: زندگی اجتماعی بنا به ذات انسان، مدام در حال تغییر و تحول است و موسیقی هم جزیی از این جامعه است و باید با تحولات اجتماعی همگام باشد.حرکت عظیمی در شعر با “نیما یوشیج” آغاز شد که مشابه آن را در موسیقی مان نمی توانیم بیابیم.
این استاد یادآور شد: ما هنوز تعریف درستی از موسیقی خودمان نداریم و نمی خواهیم بپذیریم که این نوع موسیقی جوابگوی جامعه کنونی ما نیست در حالی که رسیدن به این باور می تواند نقطه آغاز تحول باشد.
این آهنگساز می افزاید: در اوایل قرن بیستم موسیقیدانان و آهنگسازان به این نتیجه رسیدند که آثار موسیقایی شان باید حرف تازه ای برای گفتن داشته باشد که آن را می توان به عنوان موسیقی مدرن تلقی کرد. آثاری که در دو دهه اول قرن بیستم ساخته شده بود معرف این نگاه بوده وحرفی را مطرح کرد که برای پیشینیان عجیب بود. در روند تکمیلی این تفکر در دهه سوم آهنگسازانی پیدا شدند که نظام موسیقی را به هم ریخته و تفکر موزیکال را تغییر دادند.
این استاد تصریح کرد: حالا باید دید ما چه کرده ایم؟ آیا به این روش ها رسیدیم یا در ابتدای راه مانده ایم؟ ما در گرایش های دهه سی قرن بیستم مانده ایم و آن نظرات درکشور ما دنبال می شود، یعنی همان چیزی که می گوییم این موسیقی باید مبتنی برفرهنگ موسیقی ایرانی باشد،چه آنهایی که در موسیقی محلی و بومی و چه کسانی که در موسیقی سنتی کار می کنند.
به اعتقاد روشن روان ، ما هنوز به موسیقی “آوانگارد” (پیش رو) نرسیدیم و شاید هم نرسدیم و ممکن است اصلا به این نوع موسیقی نیاز نداشته باشیم یا این که جامعه هنری ما اجازه چنین تفکری را ندهد.
استاد حسین علیزاده می گوید: تاریخ ایران از حیث سنت موسیقی، یک تاریخ متفاوت و شاید گسسته ای دارد که البته ریشه آن را باید در نظامی اجتماعی کشورمان جست وجو کرد.آنچه ما الان از موسیقی گذشته در دست داریم بیشتر مربوط به یک قرن اخیر است و با نظر قطعی نمی توان از گذشته آن گفت و گو کرد.
این استاد افزود: خیلی از تغییر و تحول ها یا به تعبیر عده ای تحریف ها در همین سه دهه اخیر به وجود آمده و این هم بدیهی است که بسیاری از اسامی گوشه های موسیقی ما از گذشته دور حکایت دارد و اگر از نظر تاریخی به آنها بنگریم، شاید بتوان گفت تا پیش از صفویه، موسیقی ما یک دوره شکوفا و درخشان دارد که در آن دوره دچار رکود می شود.
وی می افزاید: با رکود دوره صفویه موسیقی ما از متن تحولات اجتماعی کنار گذاشته شد و یکی از عوامل گسستگی تاریخی در موسیقی ما پدیدار می شود که در این دوره به دلیل موجه نبودن موسیقی در جامعه، شاید افول داشته و در کار موسیقیدانان تاثیر گذاشت.
این استاد می افزاید: نمی توان گفت که خاندان فراهانی مبتکر و ابداع کننده ردیف هستند، اما اهمیت آنها را در حفظ و اجرای خوب آوازها را نمی توان نادیده گرفت. از جنبه تئوریک شاید بتوان این ردیف ها را به ۱۲ مقام گذشته که سمبلی از ۱۲ ماه سال بود، بازگرداند. تا جایی که ما از تاریخ دیر پا اطلاع داریم، گوشه های اصلی دستگاه ها از همین مقام ها تشکیل شده است، ولی در تعریف دستگاه ها نیز با اینکه هم حفظ شده و هم اجرا شده است، اختلاف نظر وجود دارد که بعضی سطحی و برخی اساسی است.
به اعتقاد زنده یاد پرویز مشکاتیان سنت و نوآوری رابطه بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند به طوری که نخستین سنت گذار، نخستین بدعت گذار و نوآور نیز بوده و گرنه سنت به وجود نمی آمد زیرا سنت نتیجه آداب و رسوم وعادات و خلقیات دوره ای است که بازگو کننده ویژگی های گذشته وحال است از این رو سنت از آنجا قابل تحلیل و بررسی و باز شناخت است که پیدایش آن به جمع باز می گردد نه به یک نفر.
مشکاتیان با اشاره به سخن مهاتما گاندی که می گوید “اگر نوآوری ریشه در سنت نداشه باشد مبتذل است.”، افزود: در واقع برای هر حرکتی وجود سنت ضروری است و برای شناخت حال و گذشته روشنگر حرکت خواهد بود و بدون در نظر گرفتن آن نمی توان نوآوری کرد.
این استاد فقید یادآور شد: سنت محصول کوشش فردی نیست، بلکه فرایندی اجتماعی است و طبیعی است که جامعه نمی تواند ابداع و نوآوری را از طریق فرمان و حکمی صادر شده بپذیرد. بنابراین، نوآور مقبول و موفق کسی است که نه تنها به سنت احترام بگذارد بلکه کاملا آن را شناخته، در راه آن قدم بگذارد.
استاد مشکاتیان افزود: موفقیت نیما در شعر نو به دلیل توانایی و تسلطش در شعر است کمااینکه در جایی می گوید من نمی خواهم از اوزان اشعار بکاهم، بلکه می خواهم به زبان و بیان حال با ایده و نگرشی به آینده، بر وزن ها بیافزایم.
مشکاتیان تصریح کرد: جنبه اجتماعی و آشکار موسیقی با عوالم خلوت گزیده، تفکر فلسفی یا نگارش رمان و سرودن اشعار کاملا متفاوت است. زیرا فیلسوف، نویسنده یا شاعر در عالم فردی آثار خود را به وجود می آورد و سپس نشر می دهد. اما موسیقی پیش درآمد حرکت فکری و اجتماعی است. موسیقیدان درست است که در تنهایی می آفریند ولی با جمع و در اجتماع آفریده خویش را می پراکند.
زنده یاد همایون خرم آهنگساز و نوازنده صاحب نام ویولن به کار بردن واژه “سنتی” برای موسیقی اصیل ایرانی رامنشا ایجاد ضربات جبران ناپذیر به این هنر می داند و می افزاید: صرف سنت موسیقی را در یک کادر بسته قرار داده و اجازه ورود هیچ گونه نوآوری در آن کادر را نمی دهد درحالی که این مسئله با روح هنر به ویژه موسیقی منافات دارد.
این هنرمند فقید می افزاید: سنت در مسائل معنوی قابل احترام و توجه است ولی در هنر نمی توان قالبی برای آن ترسیم کرد زیرا هنرمند را نمی توان در یک کادر محصور کرد که اگر این چنین باشد هیچ چاره ای جز تکرار و مکررات نخواهیم داشت.
۹۹۱۹/۱۸۹۹
به گزارش پایگاه خبری چهاردانگه، به نقل از ایرنا، تضاد بین سنت و مدرنیسم در ایران به دوره قاجار باز میگردد اما در عصر مشروطیت بروز بیشتری یافته و با ورود نخستین دانشآموختگان ایرانی از ممالک غربی این پدیده منجر به ظهور و بروز جریانات فکری جدید و چالش بین پیروان سنت و مدرنیسم شد و موسیقی ایرانی نیز در این یکصدسال اخیر فراز و فرودهای زیادی را طی کرده و موانع و ممنوعیت های مختلفی را پشت سر گذاشته است.
ارتباط هنروهنرمندان با فرنگ و عطش جذب ارزشهای جدید از فرهنگ غربی تردیدهایی در بخشی از ارزشهای سنتی به وجود آورد و این امر موافقان و مخالفانی در پی داشته و طیف وفادار به سنت را به مقاومت و ایستادگی در برابر تجدد و نوآوری واداشته و این تقابل و تزاحم در رشد و شکوفایی موسیقی ایران بی تاثیر نبودهاست.
به اعتقاد کارشناسان و پژوهشگران رویکرد موسیقی بعد از دوره مشروطه را می توان به سه بخش تقسیم کرد:
گروه نخست، سنتگرایان که موسیقی ایرانی را صرفا در قالب حفظ و تکرار ردیف نوازی میدانستند، گروه دوم، با درهم آمیختن سنت و نوآوری و بهره گیری از موسیقی جهانی کار می کردند و گروه سوم، کسانی بودند که کاملا رویکرد غیرسنتی به موسیقی داشتند. گروه اول در ستیز با طیف سوم حاضر به پذیرش هیچ گونه تغییر و تحولی در موسیقی ایرانی نبوده و این امر امروزه به یکی از دلایل اصلی فاصله نسل جوان از موسیقی سنتی و رویکرد به محصولات غربی و موسیقی مدرن تبدیل شده است.
تحول و نوآوری در واقع نیاز مبرم هر هنر است که در هر دوره باید به اقتضای همان زمان با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند. به گفته شماری از پژوهشگران، کسب “علوم و فنون جدید”و “حکومت مشروطه و قانون” دو راه حل اساسی بودند که از سوی اندیشمندان ایرانی پیش از مشروطیت به عنوان اساس تجدد طرح و چاره کار ایران عقب مانده عنوان می شد.
آنان معتقدند، مشروطیت از سویی خود ثمره فعالیت های فکری و عملی گروهی از اهل نظر و سیاست بوده که در تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و هنری ایران در دوران معاصر این کشور موثر به نظر می آمد. در واقع نخستین تعارض و تقابل میان “سنت” و “مدرنیسم” در شئون مختلف حیات اجتماعی ایران ازهمان زمان آغاز شد و تا زمان حاضر تداوم یافته است.
موسیقی ایرانی به عنوان یکی از پرقدمت ترین هنرهای این مرزو بوم نیز از این تقابل به دور نبود و در هنگامه جنبش مشروطیت نخستین آواها و آهنگ های تغییر و تحول در این عنصرهنری شنیده شد و گروهی از موسیقیدانان ایرانی با انجام تغییراتی در نحوه اجرا، ارائه، سازها و ملودی های موسیقی ایرانی، آغاز کننده حرکتی بودند که واکنش های مثبت و منفی را در تاریخ معاصر موسیقی ایرانی پدید آورد.
روح انگیز راهگانی پژوهشگر موسیقی می گوید: انقلاب مشروطیت تحول نسبی در زمینه های گوناگون زندگی ملت ایران به وجود آورد که موسیقی هم از آن بی نصیب نماند و به پیشرفت هایی دست یافت. موسیقیدانان که در تغییرات اجتماعی به ضرورت تحول در موسیقی ایران پی برده بودند با تلاشی کم و بیش آگاهانه دست به کار شدند و آثاری در این زمینه به وجود آوردند. اگر چه سنت گرایان در برابر تحول موسیقی به شدت مخالفت می کردند ولی چون مخالفتشان از نظر علمی و عملی بی پایه بود، کاری از پیش نبرده و به ناچار سکوت کردند.
وی می افزاید: پس از انقلاب مشروطه نخستین سرود ملی به نام “سرود سلامتی دولت علیه ایران” توسط سالار معزز ساخته و نت آن در سال ۱۳۰۱ در ژنو چاپ شد. برای اولین بار به تشکیل کنسرت در فضای باز اقدام گردید. همچنین اندیشه ایجاد درامهای موزیکال در ذهن هنرمندان پدیدار گشت و زمینه برای تحول اساسی شعر و داستان نویسی به وجود آمد و نمایشنامه هایی تحت عنوان “اپرا” و “اپرت” نوشته شد.
نویسنده کتاب “تاریخ موسیقی ایران” یاد آور شد: میرزاده عشقی نیز در این زمینه دست به تجربیاتی زد و نخستین نمایشنامه منظوم (اپرا) به زبان فارسی را تحت عنوان “رستاخیز شهر یاران ایران در ویرانه های مدائن” به نمایش در آورد. دو اثر دیگر به نام “بچه گدا و دکتر نیکو کار” و ” قربانعلی کاشی” را تحت عنوان اپرا و اپرت نوشت.
فرهاد فخرالدینی رهبر پیشین ارکستر ملی ایران می گوید: آن گونه که به ما آموختند، سنت در موسیقی به شیوه انتقال سینه به سینه ردیف های موسیقی ایرانی اطلاق می شود. این روش سنتی است و نزد بعضی از ردیف دانان، در آموزش ردیف، بسیاری نکته به نکته و موبه مو رعایت می شد، اما گروهی دیگربا چشمی باز تر به موضوع نگاه می کنند و با توجه به نو آوری در سنت، در صدد آمیختن آموخته های خود با تجارب خویش هستند.
وی اعتقاد دارد که هنر باید ذات خلاقه داشته باشد.سنت ها ارزشمند هستند و باید حفظ شوند اما هرگز نباید به آموخته های خود اکتفا کرده و عینا همان ها را به هنر جو انتقال دهیم. بلکه آمیختن نوآوری با سنت ها و قراردادن هر کدام در جایگاه خود اصل بسیار مهمی است.
استاد فخرالدینی خاطر نشان کرد: ما این اصل را فراموش کرده ایم که هر چیز باید متناسب با فکر و طرز زندگی زمان خودش باشد. آنچه باید تکلیفش روشن شود این است که موسیقی ها باید از هم تفکیک شده و هدف از تکیه به سنت ها مشخص شود و این که آیا می خواهیم جوابگوی نیازهای زندگی متنوع امروز باشیم یا نه؟
او افزود: ما فرهنگی از گذشته به ارث برده ایم و می توان از آن فرهنگ، پایه های یک زندگی جدید را پی ریزی کرد، اما قبل از آن نیاز داریم که تکلیفمان را با هر دوی آن ها روشن کنیم. ما از سنت تعریفی نداریم و تجدد را هم نمی شناسیم، طبیعی است که جوان های ماهم بلا تکلیف بمانند. در مورد موسیقی، تنها راه ما این است که گروهی متخصص و اهل فن ماهیت را مشخص کنند.
کامبیز روشن روان موسیقیدان می گوید: حفظ ارزش ها و سنن و فرهنگ قدیم موسیقی، چه به لحاظ آموزشی و چه به لحاظ اجرایی، در زمان حاضر شاید بهترین تعریف برای سنت باشد اما این که این سنت تاچه اندازه می تواند در فرهنگ جامعه امروز کاربرد داشته باشد، بحثی است که جایگاه آن در فرهنگ موسیقایی ما بسیار قابل توجه است و باید بتوانیم سنت در موسیقی را تعریف کنیم.
روشن روان می افزاید: زندگی اجتماعی بنا به ذات انسان، مدام در حال تغییر و تحول است و موسیقی هم جزیی از این جامعه است و باید با تحولات اجتماعی همگام باشد.حرکت عظیمی در شعر با “نیما یوشیج” آغاز شد که مشابه آن را در موسیقی مان نمی توانیم بیابیم.
این استاد یادآور شد: ما هنوز تعریف درستی از موسیقی خودمان نداریم و نمی خواهیم بپذیریم که این نوع موسیقی جوابگوی جامعه کنونی ما نیست در حالی که رسیدن به این باور می تواند نقطه آغاز تحول باشد.
این آهنگساز می افزاید: در اوایل قرن بیستم موسیقیدانان و آهنگسازان به این نتیجه رسیدند که آثار موسیقایی شان باید حرف تازه ای برای گفتن داشته باشد که آن را می توان به عنوان موسیقی مدرن تلقی کرد. آثاری که در دو دهه اول قرن بیستم ساخته شده بود معرف این نگاه بوده وحرفی را مطرح کرد که برای پیشینیان عجیب بود. در روند تکمیلی این تفکر در دهه سوم آهنگسازانی پیدا شدند که نظام موسیقی را به هم ریخته و تفکر موزیکال را تغییر دادند.
این استاد تصریح کرد: حالا باید دید ما چه کرده ایم؟ آیا به این روش ها رسیدیم یا در ابتدای راه مانده ایم؟ ما در گرایش های دهه سی قرن بیستم مانده ایم و آن نظرات درکشور ما دنبال می شود، یعنی همان چیزی که می گوییم این موسیقی باید مبتنی برفرهنگ موسیقی ایرانی باشد،چه آنهایی که در موسیقی محلی و بومی و چه کسانی که در موسیقی سنتی کار می کنند.
به اعتقاد روشن روان ، ما هنوز به موسیقی “آوانگارد” (پیش رو) نرسیدیم و شاید هم نرسدیم و ممکن است اصلا به این نوع موسیقی نیاز نداشته باشیم یا این که جامعه هنری ما اجازه چنین تفکری را ندهد.
استاد حسین علیزاده می گوید: تاریخ ایران از حیث سنت موسیقی، یک تاریخ متفاوت و شاید گسسته ای دارد که البته ریشه آن را باید در نظامی اجتماعی کشورمان جست وجو کرد.آنچه ما الان از موسیقی گذشته در دست داریم بیشتر مربوط به یک قرن اخیر است و با نظر قطعی نمی توان از گذشته آن گفت و گو کرد.
این استاد افزود: خیلی از تغییر و تحول ها یا به تعبیر عده ای تحریف ها در همین سه دهه اخیر به وجود آمده و این هم بدیهی است که بسیاری از اسامی گوشه های موسیقی ما از گذشته دور حکایت دارد و اگر از نظر تاریخی به آنها بنگریم، شاید بتوان گفت تا پیش از صفویه، موسیقی ما یک دوره شکوفا و درخشان دارد که در آن دوره دچار رکود می شود.
وی می افزاید: با رکود دوره صفویه موسیقی ما از متن تحولات اجتماعی کنار گذاشته شد و یکی از عوامل گسستگی تاریخی در موسیقی ما پدیدار می شود که در این دوره به دلیل موجه نبودن موسیقی در جامعه، شاید افول داشته و در کار موسیقیدانان تاثیر گذاشت.
این استاد می افزاید: نمی توان گفت که خاندان فراهانی مبتکر و ابداع کننده ردیف هستند، اما اهمیت آنها را در حفظ و اجرای خوب آوازها را نمی توان نادیده گرفت. از جنبه تئوریک شاید بتوان این ردیف ها را به ۱۲ مقام گذشته که سمبلی از ۱۲ ماه سال بود، بازگرداند. تا جایی که ما از تاریخ دیر پا اطلاع داریم، گوشه های اصلی دستگاه ها از همین مقام ها تشکیل شده است، ولی در تعریف دستگاه ها نیز با اینکه هم حفظ شده و هم اجرا شده است، اختلاف نظر وجود دارد که بعضی سطحی و برخی اساسی است.
به اعتقاد زنده یاد پرویز مشکاتیان سنت و نوآوری رابطه بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند به طوری که نخستین سنت گذار، نخستین بدعت گذار و نوآور نیز بوده و گرنه سنت به وجود نمی آمد زیرا سنت نتیجه آداب و رسوم وعادات و خلقیات دوره ای است که بازگو کننده ویژگی های گذشته وحال است از این رو سنت از آنجا قابل تحلیل و بررسی و باز شناخت است که پیدایش آن به جمع باز می گردد نه به یک نفر.
مشکاتیان با اشاره به سخن مهاتما گاندی که می گوید “اگر نوآوری ریشه در سنت نداشه باشد مبتذل است.”، افزود: در واقع برای هر حرکتی وجود سنت ضروری است و برای شناخت حال و گذشته روشنگر حرکت خواهد بود و بدون در نظر گرفتن آن نمی توان نوآوری کرد.
این استاد فقید یادآور شد: سنت محصول کوشش فردی نیست، بلکه فرایندی اجتماعی است و طبیعی است که جامعه نمی تواند ابداع و نوآوری را از طریق فرمان و حکمی صادر شده بپذیرد. بنابراین، نوآور مقبول و موفق کسی است که نه تنها به سنت احترام بگذارد بلکه کاملا آن را شناخته، در راه آن قدم بگذارد.
استاد مشکاتیان افزود: موفقیت نیما در شعر نو به دلیل توانایی و تسلطش در شعر است کمااینکه در جایی می گوید من نمی خواهم از اوزان اشعار بکاهم، بلکه می خواهم به زبان و بیان حال با ایده و نگرشی به آینده، بر وزن ها بیافزایم.
مشکاتیان تصریح کرد: جنبه اجتماعی و آشکار موسیقی با عوالم خلوت گزیده، تفکر فلسفی یا نگارش رمان و سرودن اشعار کاملا متفاوت است. زیرا فیلسوف، نویسنده یا شاعر در عالم فردی آثار خود را به وجود می آورد و سپس نشر می دهد. اما موسیقی پیش درآمد حرکت فکری و اجتماعی است. موسیقیدان درست است که در تنهایی می آفریند ولی با جمع و در اجتماع آفریده خویش را می پراکند.
زنده یاد همایون خرم آهنگساز و نوازنده صاحب نام ویولن به کار بردن واژه “سنتی” برای موسیقی اصیل ایرانی رامنشا ایجاد ضربات جبران ناپذیر به این هنر می داند و می افزاید: صرف سنت موسیقی را در یک کادر بسته قرار داده و اجازه ورود هیچ گونه نوآوری در آن کادر را نمی دهد درحالی که این مسئله با روح هنر به ویژه موسیقی منافات دارد.
این هنرمند فقید می افزاید: سنت در مسائل معنوی قابل احترام و توجه است ولی در هنر نمی توان قالبی برای آن ترسیم کرد زیرا هنرمند را نمی توان در یک کادر محصور کرد که اگر این چنین باشد هیچ چاره ای جز تکرار و مکررات نخواهیم داشت.
۹۹۱۹/۱۸۹۹