شهید محمد تقی سالخورده متولد ۱۳۶۶ از پاسداران لشگر عملیاتی ۲۵ کربلای استان مازندران بود که ۲۱ فروردین ماه امسال در دومین اعزام خود برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری( س ) و در نبرد با تروریست های تکفیری داعش در منطقه عملیاتی خان طومان در اثر برخورد ترکش خمپاره به جمع شهدای مدافع حرم پیوست.
پیکر پاک این شهید ۲۹ ساله با حضور خیل عظیم مشتاقان به مکتب شهادت در شهرستان نکاء تشییع و در زادگاهش روستای شهاب الدین در کنار مرقد دو شهید گمنام این روستا به آرامش ابدی رسید؛ از این شهید جلیل القدر یک دختر ۳ ساله به نام زینب به یادگار مانده است.
محمد تقی سالخورده دومین شهید مدافع حرم نکاء و هفدهمین مدافع حرم استان مازندران به شمار می آید.
شهید محمدتقی سالخورده اهل روستای میرافضل واوسر از توابع دهستان چهاردانگه بخش چهاردانگه می باشد.
بخشی از وصیت نامه شهید:
سلام و درود فراوان از صمیم قلب به پدر و مادر عزیزم، آنانی که سوختند تا ما بسازیم، سلام بر برادران و خواهران و دوستان چه در زمان های گذشته و چه الان.
سلام به همه و همه، از همه می خواهم مرا حلال کنند؛ محبت را نسبت به همدیگر فراموش نکنید و تجملات زندگی شما را از هم دور نکند.
پدر و مادر عزیزم قبل از اینکه بخوانید می خواهم ناراحتی و غم از چهره خود بیرون کنید؛ خواندن این مطالب باید با چهره ای خندان باشد؛ می دانید که کسی در این دنیا نمی ماند؛ یکی از دیگری زودتر، پس گریه نکنید باید خوشحال باشید هرچه قدر برای شما عزیز باشم، از علی اکبر امام حسین (ع) که عزیزتر نیستم.
به همان عزیز امام حسین (ع) که در صحرای کربلا جان خود را فدا کرد خوتان را ناراحت نکنید و مرا ببخشید؛ بگوئید این جوان را در راه امام حسین(ع) فدا کردم و مثل حضرت زینب(س) با بینش کامل به این موضوع نگاه کنید، خدا به شما قوت دهد امیدوارم مرا حلال کنید.
مولا علی(ع) فرمودند: بگذارید و بگذرید، ببینید و دل مبندید، چشم بیاندازید و دل مبازید که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت.
ما سالهاست که در راه خدا برای مظلومیت امام حسین (ع) و یاران و اهل بیت بر سر و سینه زدیم و عزاداری کردیم؛ آیا ما فقط در حد عزاداری و سینه زنی شیعه اهل بیت هستیم؟ اگر مرحله آزمایش ما سخت تر شد، قبول می شویم؟ یا از صراط مستقیم خارج می شویم؟ آیا به مرحله عمل رسیدی، عمل می کنی یا جا زمی زنی؟ بین حرف و عمل خیلی فاصله هست، باید عمل کرد.
بچه های ویژه گردان صابرین، به نیت شهادت به این گردان آدم و انشاله به آرزویم برسم؛ سالهاست که تنها آرزویم شهادت در راه خداست و سالهاست که در هر نمازی که می خوانم اجابت این آرزو را از خدا می خواهم و سعی کردم تمام کارهایم را به محوریت این آرزو انجام دهم؛ در کارهایم سعی می کنم این آرزو را از ذهن خود فراموش نکنم تا انشاله روزی من شهادت در راه خدا باشد؛ از خدا عاجزانه درخواست شهادت خود و دوستانم را دارم.
در میان ما انسان هایی وجود دارند که فقط نیمه خالی لیوان را نگاه می کنند، حتی اگر لیوان پر هم باشد، از پر بودن لیوان ایراد می گیرند؛ در گوشه و کنار شنیده می شود که این شهدا، کشته بازی های سیاسی بزرگان شده اند، این حرف را نزنید؛ هر کسی که جان خود را مخلصانه در کف دست خود می گیرد بدانید که برای بازی های سیاسی بزرگان نیست.
نگوئید ندانسته کاری می کنند، نگوئید فریب خوردند، بلکه کارشان ارزش الهی دارد؛ قصد تخرب رهبر را دارند چه تهمت ها که به ایشان نزدند واقعاً برخی از این تهمت ها بی شرمانه و بچگانه است.
و چه کسی می ماند؟ و چرا باور رفتن نداریم؛ این جملات را زمانی می نویسم که با خدای خود صحبت و معامله کردم که مزد زحمت هایمان چیزی جز اینکه قول داده بودی نیست؛ البته ما وظیفه انجام می دهیم و بی منت کار می کنیم و خواسته ما هم برای ایشان کاری ندارد.
از شما نزدیکان هم می خواهم که به خواسته خدا ایراد نگیرد؛ مرگ دست خداست و کسی هم خبر از روزی که می خواهد از این دنیا برود، ندارد؛ از سالها پیش هم انسان ها در حال به دنیا آمدن و از دنیا رفتن بودند تا اینکه به ما رسید، ما هم به دنیا آمدیم و از دنیا می ریم و بعد از ما هم به دنیا می آیند و از دنیا می روند پس چیزی عجیبی نیست و نیازی به غصه خوردن نیست فقط باید خودمان را برای رفتن آماده کنیم و چه زیباست که این رفتن برای خدا باشد و شما افتخار کنید که رفتم من هم در این راه صورت گرفت چه بهتر در سرزمینی که کاروان اسرا در اینجا بود و قشنگ تر اینکه در راه دفاع از حرمت حرم حضرت زینب(س) صابرینی باشیم و صابرینی شهید شویم.
نقل از پایگاه خبری راه شلمچه