پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

روایتی از مسیر یحیی| مامان جان غصه نخور، غصه حَرومه، کِلا رِ چرخ هادم مِ خدمت تَمومه

0

خبرگزاری فارس مازندران ـ زینب پورمرادی| به من گفت: مامان جان غصه نخور، سربازیم تموم شد. ولی “اشک بریز تا قیامت”. « اشک‌ها در دار چشمانش بی‌قراری می‌کرد و پلک‌ها تندتند باز و‌ بسته می‌شد». صبح چهارشنبه‌سوری بود که خبر شهادتش را دادند. عیدی من در سال ۶۱، جنازه پسرم بود و من هر سال منتظرش بودم، میدانی انتظار یعنی چه؟

مسیر یحیی

همه چیز از یک تماس شروع شده بود، یه صدایی که پر از دلتنگی بود و سال‌ها با گوشم آشنا بود، کل ذهنم درگیر شد، به علیرضا گفتم می‌خوام مستند بسازم “مستند یحیی”.

بعد از آماده‌سازی تیم در مسیر خانه شهید با آقا مسعود “داداش شهید” همکلام شدم، از خاطرات شهید گفت: از رفاقت‌های پایدار و دوستی عمیق با هم، اونا همیشه تا ته خط با هم بودند.

خونه نامزد شهید یک محله بالاتر بود؛ اون زمان برق نبود، دوستان آقا یحیی برای رفتن به سوی خانه یار، در تاریکی مطلق همراهیش می‌کردند و بعد از مدت زمان کوتاه در مسیر برگشت داداش یحیی کلی ترانه‌های عاشقانه برایشان می‌خواند و با حال خوب بر می‌گشتند خونه.

حسن انتظار ۴۱ ساله

در خانه که باز شد حس انتظار غالب شد، انگار دلتنگی موج می‌زد، روبرو شدن با مادری که ۴۱ سال دلتنگ فرزندش باشه خیلی برام سخت بود.

مادر یعنی مهربانی، عشق و تمام هستی یک فرزند

بعد از خوش‌و‌بِش با عوامل، به سراغ سماور نفتی‌اش رفت و با بسم‌الله چای می‌ریخت: “دو روزه منتظرتون هستم شما امروز تشریف آوردید، خیلی خیلی خوش اومدید” در حین چای ریختن صلوات می‌فرستاد و زیر لب با بغض توی گلو می‌گفت: سلامتی همه جوانان، سلامتی امام زمان، به نیت شهیدان. “با بغض و اشک” گفت: همگی خوش اومدید، سرافرازم کردید، الان متوجه شدم یحیی‌ام نیست، امروز متوجه شدم دوست و رفیقای بچه‌هام بدون یحیی اومدن.

شهیدم تو همین خونه به‌دنیا اومد، ۴ جا مدرسه رفت از متل قو تا کلارآباد و… با هزار بدبختی بزرگش کردم، در دوران جوانی مشغول به‌کار شد. زمان انقلاب در تظاهرات تهران شرکت می‌کرد. بعد از انقلاب به خدمت مقدس سربازی اعزام شد، به مدت ۴ ماه چهل‌دختر آموزش دید و در ادامه خدمت، به اندیمشک رفت. تنها ۲ ماه به پایان خدمتش مانده بود که تصمیم گرفت ازدواج کند و دختری را که از قبل دوست داشت، نشان کرد. بلافاصله بعد از خواستگاری، شیرینی‌خوران گرفتیم و بعد از آن برای ادامه سربازی رهسپار دیار عشق شد.

دیگه خیالم راحت بود که ۲ ماه بیشتر نمونده. موقع رفتن گفت: مامان جان غصه نخور، غصه حَرومه، کِلاه رو چرخ هادم مِ خدمت تَمومه، اَسا پیدا کنی یه جای خلوت، اَنِ اشک بریزی تا قیامت. میدونی یحیی من هیچوقت نماز و روزشو ترک نمی‌کرد.

کمتر از مامان جان نمی گفت

نفس عمیقی کشید و نگاهش را به زمین دوخت: هیچوقت مامانِ خالی صدام نکرد، هر جا می‌رفت برای من و خواهراش هدیه می‌خرید، هیچوقت دست خالی نمی‌اومد،خدا رو شکر که بچم در راه خدا، دین، اسلام، ناموس و مملکت رفت.

تاریخ تولد و شهادت پسرم یکی بود، اونکه رفت نامزدش با فامیل‌ها اومدند خونه ما و غروب گفتن بچه‌ات شهید شده.
 پسر جان می‌دونی تا الان زنده‌ام خیلی پوست کلفتم. «از دلتنگی اسم شهید رو که می‌آورد دستاش می‌لرزید».

باغبانی کردم بچمو بزرگ کردم، من و پدر خدا بیامرزش هیچکس را نداشتیم، تلاش کردیم و چند تا بچه رو بزرگ کردیم، تمام امید زندگیم اینه که یحیی رو می‌بینم.

یحیی کنارم نباشه خوابم نمیبره

شب‌ها تنها می‌خوابم و اصلا نمی‌ترسم چون یحیی همین‌جا کنارمه، الان سی سال پدر یحیی فوت شده و من خونه بچه‌هام نمی‌خوابم. به بچه‌هام گفتم: یحیی جانم تنهاست شاید یک شب بلند شه ازم چیزی بخواد. هیچکس از دلم خبر نداره…

مامان جان تا کجا می‌خوای همراهم بیای؟

می‌دونست که شهید می‌شه، گفت: “مامان جان تا قیامت اشک بریز” فقط اولین سال که شهید شد خواب‌شو دیدم و دیگه هیچ‌وقت تو خوابم نیومد، یه بار تو خواب همون محله که با هم می‌رفتیم دیدمش، با کلاه سربازی بود. به من گفت مامان جان تا کجا می‌خوای همراهم بیای؟ “بغض امان نمی‌داد” می‌خوام باهات بیام پسر جان.

پسرم یحیی برای خودش شعر می‌خوند؛

سماور جوش کُنه، قوری رو خواینه

دختر مش مطیع قطبی رو خواینه

دِهشَهر مَحلهِ رِ مِن بَکارم سوس

دِهشَهر کیجا رِ هاکِنم عروس

یک دستِ گل هادم، یک دستِ فانوس

طوهِر کیج کیجا بَخورن افسوس

مادرت بمیره چرا عروس نکردی؟ همه جا خاطرخواه گذاشتی و رفتی.

به گزارش فارس؛ این روایت برگرفته از فیلم مستند یحیی است که به کارگردانی مشترک «علیرضا اسلام‌پناه» و «رضا قطبی»،  تهیه‌کنندگی و پژوهشگری “رضا قطبی” با همکاری بخشداری مرزن‌آباد ساخته شده است.

 مستند مسیر «یحیی» که بازگوکننده روایتی از زندگی شهید یحیی سعید قطبی است.

فردی که با وجود رویارویی با مشکلات در دوران زندگی سعی می‌کند در مهم‌ترین تصمیم زندگی خود به جنگ حق علیه باطل رود، این روایت از زبان خانواده شهید سعید قطبی در معرض دید عموم قرار گرفته است.

شهید یحیی سعید قطبی اولین شهید منطقه کوهستانی و دومین شهید مرزن‌آباد بود.

شهیدان زنده‌اند الله اکبر …

 

 

 

پایان پیام/۸۶۰۶۱/م


لینک منبع اصلی مطلب

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.