به گزارش پایگاه خبری چهاردانگه، فعال محیطزیست درباره چرایی راهاندازی کمپین برای حفظ جنگلهای هیکانی توسط مجموعهای از دغدغهمندان محیطزیست ابراز عقیده کرد: برداشت از جنگلهای شمال ایران به اندازهای انجام شده که هیچ جایی برای برداشت مجدد و برگشت دوباره پیمانکاران به جنگل وجود ندارد.
ماجرا از یک نامه و یک پست در فضای مجازی شروع شد، نامه سرپرست سازمان منابعطبیعی و آبخیزداری ایران مبنی بر اجازه برداشت درختان ریشهکنشده، شکسته و افتاده جنگلهای هیرکانی و در آن سوی ماجرا؛ پستی منسوب به «امید نیکنژاد»؛ مدیرعامل صنایع چوب و کاغذ مازندران که در آن به مطالبه ۳۰۳ هزار هکتار از جنگلهای هیرکانی در قالب برداشت درختان شکسته و افتاده در دیدار با آیتالله صادق لاریجانی اشاره شده بود.
با گذشت هفتهها و انتساب جلسه برگزارشده با رئیس مجمع تشخیص مصلحت به ماههای پایانی سال گذشته، دوستداران محیطزیست از پا ننشستند و خواستار شفافسازی موضوع و وضع قوانینی متقن در جهت حفاظت از جنگلهای هیرکانی شدند، مطالبهای به نام «نه به فرمان قتل جنگلهای هیرکانی».
سهیل اولادزاد، فعال محیطزیست و از پیگیریکنندگان این مطالبه در این گفتگو به حواشی این مساله و خواسته فعالان محیطزیست استان میپردازد.
طرح تنفس جنگل در عمل رها شد
اولازاد با بیان اینکه در این سالها شرکتهای بهرهبردار با اضافهبرداشت و تخریب جنگل به نوعی طلب خود را گرفتهاند و در آسیبهای وارده به جنگلهای هیرکانی نقش داشتهاند، اظهار میکند: این شرکتها زیر نظر سازمان جنگلها و مراتع فعالیت میکنند، اما نبود نظارت لازم از طرف این نهاد در سالهای گذشته، منجر به کوچک شدن وسعت جنگلهای هیرکانی و تخریب آن شدهاست.
او با اشاره به اجرای طرح تنفس جنگل میافزاید: این طرح با هدف حفاظت از جنگلها و منع برداشت ۱۰ ساله در سال ۱۳۹۶ به تصویب رسید اما در عمل رها شد.
زراعت چوب محدود بود
در بند دوم تبصره ماده ۳۶ قانون توسعه هفتم، سازمان منابع طبیعی مکلف به اجرای طرح زراعت است اما به گفته این فعال محیطزیست زراعت چوب در کمترین میزان انجام شد: زراعت که براساس برنامه توسعه هفتم از وظایف شرکتها در قبال برداشت است، در کمترین حد ممکن صورت گرفت. روی جنگلها نظارت کافی لازم انجام نمیشود، به همین دلیل دست شرکتهای بهرهبردار در برداشت چوب باز است و باوجود پیشبینی اراضی در برنامه هفتم توسعه، شرکتها به سراغ درختان سر به فلک کشیده رفتند.
او درباره تخطیهای صورتگرفته در زراعت چوب اظهار میکند: کاشت گونههای غیربومی مانند اقاقیا و کاج که از گونههای مهاجم و ناسازگار با خاک شمال بوده و صرفا به دلیل کاربرد آن در صنایع نئوپان انجام شد از مصادیق این تخطی است، جنگل به رسم امانت در دست این افراد قرار دارد و باید به تغییراتی که در آن رخ میدهد نیز توجه داشته باشند.
اولازاد از خطر انقراض گونههای بومی مانند شبخسب، بارانک و سرخدار و شمشاد یاد کرده و میگوید: انقراض این گونهها باید جدی گرفته شود، دهمین سال حمله شبپره به شمشاد را پشت سر گذاشتهایم و جمعیت و میزان پراکندگی گونههای بومی تحتتاثیر این حشره مهاجم قرار دارد. سازمان جنگلها و سازمانهای بانی جنگل کاری انجام ندادند چراکه این گونهها تماما و براساس قانون ممنوعالقطع هستند. در بحث معادن هم همین است، در گریدبندی، معادن دارای گونههای درختچهای در گرید ۳ و ۴ قرار گرفتند و به همین دلیل در برداشت، پوشش جنگلی شناخته نمیشوند.
درختان شکسته و افتاده نهتنها پناهگاه موجودات زنده هستند بلکه در پیشگیری از سیلاب هم نقشی اثرگذار دارند و میتوان متصور شد که در نبودشان، حیات اکوسیستم جنگل رو به نابودی خواهد رفت. به گفته این فعال محیطزیست دم این خروس در دهه هفتاد بیرون زد: آنجا که دورههای سیلاب خودش را نشان داد و شاهد فاجعه نکا بودیم که عمده دلیل آن، برداشت چوبهای جنگلی بدون برآورد علمی و به پشتوانه تایید برخی کارشناسان متکی به علم مهندسی جنگل بود. در مهندسی جنگل که علمی قدیمی است بحث اکولوژی مطرح نبوده و بیشتر بحث اقتصادی مساله برای صاحبنظران این حوزه اهمیت داشت.
احداث جادهها راهی برای دسترسی قاچاقچیان شد
در طول دوران برداشت نزدیک به ۶ هزار و ۸۰۰ متر جاده جنگلی به عرض ۶ متر احداث شد، این جادهها مواصلاتی نبوده و به گفته اولادزاد بیشتر راه دسترسی قاچاقچیان به جنگل را هموار کرد: تصور کنید برای این میزان جادهسازی چه میزان جنگل نابود شد و چه تعداد قاچاقچی چوب به جنگل دسترسی پیدا کردند. جادهها برای تردد ماشینآلات حمل چوب؛ و نه دسترسی روستاها به یکدیگر احداث شدند.
او با انتقاد از دسترسی عمومی به میراث جهانی جنگلهای هیرکانی میگوید: همه این دسترسیها به واسطه طرحهای فاقد نظارت فراهم شد. در هیچ کجای دنیا دسترسی عموم به جنگلهایی با قدمت چند هزارساله مرسوم نیست، اما در جنگلهای هیرکانی گردشگر و قاچاقچی و … هر زمان به هر نقطه از جنگل که اراده کنند، دسترسی دارند. آن طرف ماجرا هم پایش جنگل توسط چاربیدارها که بیشترشان شکارچی بودند و حتی گوشت مصرفیشان را از این راه تامین میکردند، به تسریع تخریب جنگل کمک کرد.
این فعال محیطزیست با بیان این که در کشورهای توسعهیافته برداشت متکی بر برنامهریزی است؛ میافزاید: در این کشورها برداشت چوب از جنگلهای طبیعی به تاریخ پیوسته و از تکنولوژی برای افزایش راندمان کار استفاده میکنند. نصف جنگلهای شمال به واسطه یک قانون که پایه و اساس آن مشخص نیست و به مالک اجازه خانهسازی در باغ را میدهد، به باغ تبدیل شد. بعد از این قانون شاهد ساختوساز در شیب و جنگل بودیم و به پشتوانه همین قانون نزدیک به ۲ تا ۳ هزار ویلا در دامسراهای سنتی جنگل؛ بهویژه در منطقه بندپی، ساخته شد.
یک اکوسیستم با بودجه ۱۰ ساله بجایی نمیرسد
اما مشکل از کجاست که باوجود آگاهی از اهمیت درختان شکسته و افتاده در حیات جنگل و پیشگیری از سیلابها، برعکس عمل میکنیم؟ بهویژه در جنگلهای هیرکانی که قابلبازگشت نیستند. اولادزاد در پاسخ به این پرسش میگوید: مدیران ما اعتقاد دارند اروپا از منابع خود برای رشد اقتصادی استفاده کرده و ما هم باید همان رویه را در پیش بگیریم، اما کسی فکر نکرده این کشورها تاوان برداشت از منابع را پس دادهاند و امروز به سختی در حال احیا هستند. بله در تاریخ صنعتی شدن، اروپا از تمام ظرفیت خاک و جنگلش استفاده کرد اما تمام پیامدهای آن دیده شد و امروز در برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت به دنبال جبران آن هستند.
او ادامه میدهد: حتی در وسعتی به نام میراث جهانی جنگلهای هیرکانی هم به این مساله فکر نمیکنیم و خسارت زیستمحیطی را نادیده گرفتهایم. ۱۳ هزار میلیارد هزینهکرد احیای دریاچه ارومیه خروجی نداشت و براساس همین تجربه هولناک باید آگاه میشدیم که وقتی یک اکوسیستم را از بین بردیم، دوباره ساختن آن با بودجه یک ساله و ده ساله ممکن نیست.
این فعال محیطزیست با اشاره به نقش جنگلها در تامین آب اظهار میکند: میزان نگهداشت آب و تولید اکسیژن آنها چشمگیر است و جنگلهای هیرکانی به اندازه سدهای ایران قدرت تامین آب دارند. در مباحث محیطزیست موضوع اثرگذاری معنوی و نبود، جنگلها بر ذهنیت عموم هم لحاظ شده، ما در مدیریت حتی برآورد اقتصادی درست نداریم و بدیهی است، برنامهریزی برای جنبههای معنوی هم مغفول بماند.
شاید در چند سال آینده اثری نباشد
کمپین «نه به فرمان قتل جنگلهای هیرکانی» توسط مجموعهای از دغدغهمندان محیطزیست راهاندازی شد، این فعال محیطزیست درباره چرایی راهاندازی آن میگوید: برداشت از جنگلهای شمال ایران به اندازه نباید انجام شده و هیچ جایی برای برداشت مجدد و برگشت دوباره پیمانکاران به جنگل وجود ندارد. حتی اگر موردتوجه مدیران و مسئولان قرار نگیرد؛ این هشدار را میدهیم که شاید در چند سال آینده اثری از جنگلهای هیرکانی نباشد، همانطور که یک روز تصوری از نابودی و نبود دریاچه ارومیه نداشتیم. بسیاری از گونههای گیاهی و جانوری جنگل نابود شدهاند یا در شرف نابودی قرار دارند. گونه ملج به تخریب کامل نزدیک شده و از سرخدار ما چیزی باقی نمانده، در جنگلهای کِسِلیان سوادکوه گونه جانوری مرال را داشتیم که امروز به حافظه تاریخی مردم پیوسته، در بسیاری مناطق شوکا و پلنگ دیده نمیشود، گرچه به معنای انقراض کامل نیست اما به واسطه جزیرهای شدن جنگلهای هیرکانی بسیاری از گونهها از بین رفتهاند. متاسفانه بیشتر جنگلهای ما مخروبه شده و زادآوری خاصی ندارند.
ما خواهان حذف کامل تبصره برداشت درختان شکسته و افتاده هستیم
اولادزاد مشکل اصلی را متوجه سازمان جنگلها بهعنوان نهاد حافظ جنگل میداند: درد ما آنجا است که دولت و سازمان جنگلها پافشاری دارد که ۷۰ هزار مترمربع چوب را به دلایل واهی ازجمله تخریب جادهها توسط درختان، ایجاد مانع در آبراههها و مانند اینها برداشت کند، درحالی که از نظر محیطزیستی درختان شکسته و افتاده سرعت سیلاب را کم کرده، آفتکش طبیعی بوده و نقش غیرقابلانکاری در حفظ حیات جنگل دارند. هر وجب از جنگل یک اکوسیستم کامل است.
او با اشاره به این که شرکت صنایع چوب و کاغذ خواستار دریافت طلب خود به صورت ریالی شده، میافزاید: این عقبنشینی از سوی شرکت بهرهبردار انجام شد اما سازمان جنگلها به عنوان نهاد حافظ جنگل، همچنان اعتقاد به برداشت دارد و درِ نهاد متولی روی همان پاشنه سابق میچرخد.
عدمشفافیت، نبود بودجه و بیتوجهی همواره در سازمان جنگلها وجود داشته؛ در حالی که بیشترین منابع کشور در اختیار همین سازمان قرار دارد.
در ۲ دهه گذشته تنها ۱۰ درصد جنگلهای شمال مناطق حفاظتشده معرفی شدند، اولادزاد دراینباره اظهار میکند: جنگلهای هیرکانی از زیرمجموعه سازمان جنگلها خارج شده و تحتمدیریت سازمان محیطزیست درآمد. بهرهبرداری، دامداری و برخی فعالیتهای آسیبزا در این مناطق ممنوع است. یونسکو نیز ۱۰ درصد جنگلهای شمال را بهعنوان میراث معنوی معرفی کرده که با وضعیت امروز، باید انتظار خروج آن از ثبت جهانی را داشته باشیم.
او با انتقاد از نبود راهکار توسعه در این حوزه خاطرنشان میکند: به جای استفاده از فرصتها و توسعه به دنبال سوءاستفاده رایگان از جنگلها بودیم. حاتمبخشیها در اینسالها کم نبوده، کارگروه ویژه محیطزیست در هیچ دورهای خروجی اثرگذار نداشت. وقتی میگوییم هیچ، یعنی فعالیتهای انجامشده در یک سیکل معیوب متوقف میشود و بودجه آن پروژه به هدر میرود.
فعال محیطزیست مازندرانی با تاکید بر لزوم آموزش و آگاهیرسانی در این حوزه؛ درباره اجرای این قانون به نفع قاچاقچیان میگوید: این مشکل یک سیکل معیوب است، در این سالها جنگلبانان کم شهید و جانباز در درگیری با قاچاقچیان ندادهاند، در مقابل پیمانکاران سالی یک میلیون مترمکعب برداشت چوب داشتند و برداشت قاچاقچیها در برابر آن اصلا عددی نیست. آموزش مردم در هیچ جامعهای با یک کمپین شروع نمیشود، حتی ما فعالان محیطزیست هم آموزش درست را ندیدیم. به خاطر داشته باشیم برای بقای ایران به جنگلهای شمال نیاز داریم.
اولادزاد در پایان خاطرنشان میکند: بقای جنگلها با این سیستم به خطر افتاده و باید تغییرات قانونی انجام شود. بهعنوان یک فعال محیطزیست اعلام میکنم ما خواهان حذف کامل تبصره برداشت درختان شکسته و افتاده هستیم و بازی مار و پله حفاظت از جنگلهای هیرکانی را تمام کنند.