به گزارش خبرگزاری فارس، یکی بود، یکی نبود، شهری بود که مردمانش زبانزد بودند در کارگری، تولید پارچه و صنعت نساجی، نه تنها در استان و کشور، بلکه در آسیا و حتی بازارهای جهانی هم شهره عام و خاص بودند. چرا که تار و پود پارچه هایشان با عشق و تبحر در هم تنیده می شد. آری! حکایت کارخانههای سهگانه نساجی مازندران و عاقبت غمانگیزش سر قصه امروز است.
قصه پرغصه، که نسل به نسل و سینه به سینه کارگرزادههای این شهر، منتقل شده و میشود. قصه مردان و زنان بیادعا که عرق جبین میریختند تا نان حلال بر سر سفره آورند و کودکان ریز و درشت خود را به سرانجامی برسانند.
از این فصل کتاب دراماتیک کارخانه نساجی و عاقبت غمانگیزش که قربانی نااهلی و نابخردی مالکان خودی و ناخودی شد که بگذریم، میرسیم به فصل جدید نساجی به نام شهر خسته و امیدش.
ورزش فوتبال، از قدیم الایام جز آن دسته از ورزشهایی بوده و هست که جنسیت نمیشناسد، پیر و جوان هم ندارد. طرفدار تیمت که باشی، دل که سهل است، پایش وسط بیاید با کمی اغراق، سر و جانت را هم میدهی. چه بسا کم نداشتیم طرفداران دوآتیشهای که در ایران و جهان از شادی برد و یا غصه باخت تیم مورد علاقه خود متاسفانه جان به جان آفرین تسلیم کردند.
به اینجای داستان که می سیم، اصلا مسیر قصه عوض می شود.پرسپولیس، استقلال، سپاهان و ملوان خودمان و از خارجیها هم مثلا رئال مادرید و بارسلونا و یوونتوس… هرکدام طرفداران دو آتیشه خود را دارند اما داستان نساجی در قائمشهر از جنس دیگر و رنگی دیگر است.
طرفداران نساجی، تمام معادلات طرفداری و تیمداری و فوتبالی را بر هم زدند. آنچنان عشق و علاقه به تیم در دل و جانشان رسوخ پیدا کرده که به جرأت می توانم بگویم در قائمشهر خانهای پیدا نمیکنی که حداقل یک طرفدار چند آتیشه نساجی زیر سقفش، شعار «نساجی ای امید شهر خسته، نفس من به نفست وصله» رو زیر لب زمزمه و یا در شهید وطنی فریاد نکرده باشد.
از نیمار و الهلال که بگذریم، به ظاهر و روی کاغذ شانس نساجی برای صعود به مرحله بعدی زیاد است.
شاگردان رحمتی، و در نخسین گام توانستند ممبئیسیتی هند را با نتیجه ۲ بر صفر شکست دهند و مردم قائمشهر که چشم به تلویزیون و سوت داور دوخته بودند را دوباره به خیابانها بکشانند و حتی کوچه پس کوچه های شهر را هم غرق شادی کنند.
بعد از پایان بازی و پیروزی دلچسب نساجی برابر حریف هندی اش، حتی بارش باران هم نتوانست مانع حضور هواداران عاشق نساجی در خیابانها شود.
ناگفته نماند هواداران خوشحال، در میان تشویقهایشان زیر باران، برای نیمار و الهلالش هم خط و نشان کشیدند و انگار آسمان هم با ریختن اشک شوق همراهی شان کرد و این بود پایان فصل اول کتاب شادمانی مردمانی که نساجی، عشقشان است و بس.
به گزارش فارس، شاگردان مهدی رحمتی، با این پیروزی دلچسب و کسب ۳ امتیاز شیرینش و همچنین تساوی یک بر یک تیم ای نوبهار ازبکستان و الهلال، صدرنشین گروه خود شدند تا با روحیه بهتر به بازیهای خود ادامه دهند.
آری! تیم فوتبال نساجی با قدمت ۶۰ و اندی ساله خود و با پشتیبانی هوادارانی که در گرما و سرما عشقشان را تنها نگذاشتند و ورزشگاه وطنی را جهنمی برای حریفان نساجی ساختند توانست در ۹اردیبهشت سال ۹۷ به لیگ برتر صعود کند.
نکونام جوان و جویای نام، که بیشک میتوان نامش را در لیست یکی از محبوبترین سرمربی های نساجی کبیر گذاشت، به همراه ببرهای شهر خسته در ورزشگاه تختی تهران، مهمان تیم فوتبال راه آهن تهران بودند و با به ثمر رساند ۶گل زیبا، چنان آتش بازی راه انداختند که تا قائمشهر صدایش پیچید و شهر خسته، بعد از سالها غیبت، به لیگ برتر سلام کرد. از آن روز به بعد، روز به روز بهتر وضعیت بهتر شد.
نساجی را میگویم. هم حال کارخانه اش، هم حال تیمش، هم حال مردمان خسته شهرش. چرا که امیدها دوباره در دل جوانه زد و عشق در شهر خاکستری قائمشهر، رنگ نوازی کرد. مثال رنگین کمانی که تک تک رنگهایش هویت یک شهر و یک استان بود. اصلا انگار کارمای زندگی،اردیبهشت را ماه شانس نساجیچیها قرار داده بود.
چرا که ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ فینال جام حذفی را با آلومینیوم اراک برگزار کرد و اینبار ببرهای قائمشهر با هدایت ساکت الهامی و تک گل مهرداد عبدی توانست برای نخستین بار در تاریخ این باشگاه قهرمان جام حذفی شود و دوباره قائمشهر و مازندران را غرق شادی کند.
کتاب داستان نساجی ورق خورد و به حضور در بازیهای آسیایی رسید. شاید کمتر کسی فکر میکرد که نساجی، تیم دلی ما کارگرزاده ها، پا به میدان آسیایی بگذارد اما برای ما و همه عاشقان نساجی این آرزوی محالی نبود و باور داشتیم که « دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد».
پایان پیام/م