شهدا مظهر آزادگی و سبک بالی هستند، شهدا با فدا کردن جان خود و با رشادت های خود کاری کردند که در همیشه ی تاریخ ماندگار شدند. آسایش و آرامش و امنیت امروز ما در سایه ی رشادت ها و جان فشانی های آن دلیرمردان است که با فدا کردن جان خود آن را برای ما به ارمغان آوردند. شهدای کشور عزیزمان در هشت سال دفاع مقدس جان خود را به دست گرفته و برای رسیدن به هدفی بالاتر خالصانه تقدیم خدا کردند. هدفی که تنها شهدا آن را درک کردند و با خدای خود عهد بسته اند تا برای رسیدن به آن عزیزترین چیز خود که همان جان است فدای آن کنند.
نکته ای که در ارتباط با شهدا بسیار حائز اهمیت است، این است که شهید چیزی نیست که در گستره ی یک مرز جغرافیایی بگنجد. شهید فراتر از مرزهاست. شهادت کاری بود بس بزرگ که تنها شهدا از پس آن بر می آمدند. در واقع شهید بعد از شهادتش دیگر متعلق به یک روستا و یا یک شهر و یا یک محدوده ی جغرافیایی خاص نیست، متعلق به همه ی آنانی است که راه شهدا را، راه حق می دانند و این موضوع تنها در مرز جغرافیایی خاص مصداق ندارد، شهید متعلق به همه ی ملت های آزاده ی جهان است.
شهید عبدالله نظری قلعه ( طرح گرافیکی از آقای عین الله آزموده )
به مناسبت ۲۴ آذرماه، سی و سومین سالگرد شهادت شهید عبدالله نظری یکی از ۳۴ شهید گلگون کفن منطقه ی دوسرشمار ( بالاده ، پایین ده ، تیله بن ، قلعه ، میرافضل ، واوسرنو ) شعری را که به قلم خود شهید نگاشته شده است منتشر می کنیم. شهید نظری این شعر را در سن ۱۴ سالگی و چند ماه قبل از به شهادت رسیدنش سروده است که نشان می دهد در آن سنین نوجوانی چه شور و حالی برای رفتن به جبهه و جنگیدن برای حفظ کشور ، ناموس و اسلام داشته است.
با نگاهی به این شعر می توان دریافت که شهدای ما در آن سن و سال پایین و در آن برهه از زمان چه دغدغه ای داشتند و به چه چیزهایی فکر می کردند. شاید نوجوانان امروز ما که در سن و سال آن روزهای شهدای ما هستند، فکرشان تنها محدود به بازی و تفریح و درس باشد، ولی نوجوانان آن روزگار که زمان تفریح و بازی و درس خواندنشان بود، با حمله ی دشمن بعثی، با احساس وظیفه نسبت به کشور و دینشان ندای امامشان را لبیک گفتند و با کمترین بضاعت و با دلی پر از ایمان و عشق به خدا رفتند و کاری کردند که فرشتگان بر آنها قبطه می خورند.
شهید نظری در سن ۱۴ سالگی و زمانی که برای امتحانات ثلث اول سال سوم راهنمایی آماده می شد و حتی کارت ورود به جلسه امتحانات را هم گرفته بود، شرکت در امتحان الهی را بر آن ترجیح داد و از آن سربلند بیرون آمد. جبهه های نبرد برای همه ی رزمندگان کلاس درسی بود که شهدا در این امتحان با بهترین نمره از درگاه خدا نمره ی قبولی گرفتند و جایزه شان هم رسیدن به معبودشان بود که تا ابد در نزدش بماند و روزی بخورند.
کارت ورود به جلسه امتحانات ثلث اول سال سوم راهنمایی شهید عبدالله نظری
شعر « برو فانتوم » سروده ی شهید عبدالله نظری، البته با کمی ویرایش که با اجازه از برادر شهید اعمال شده است تقدیم به همه ی شهدای ایران عزیز و به ویژه به شهدای عزیز بخش چهاردانگه و منطقه ی دوسرشمار می کنیم. شهید عبدالله نظری به همراه شهید حبیب الله کاردگر هر دو در گروهانی بودند که به نام شهید نعمت الله چهاردهی مزین بود که روز قبل از به شهادت رسیدن شهیدان نظری و کاردگر به دیار معبودش شتافت و همه جاودانه شدند.
…………………………………………………………………………….
« برو فانتوم »
به قـربان خلبان، به فرمـان رهبـر به روی خاک دشمن می کشــد پـــر
بنـــــازم فانتـــوم و پــرواز تیــزش بریـــزد خـــون صـدامـــان به تیـــرش
زیر پرچم شـدم، ژ – ۳ به دستـم به فرمــان امـــام سنـــگر نشستـــم
بـرو صــدام، تو پسمــانـدِ یـزیـدی تمــــــام بودجــه ی اســـلام دریــــدی
بکوب ارتش که صدام شد فراری سرانجامش بــود چون شاه، خــواری
بکـوب ارتش، خــــدا داری و ملت بکــوب بــر دشمــنِ پر خــــوار و ذلّـت
حـــالا ملــت ایران گشتـــه باران به یک دست اسلحه، یک دست قرآن
سروده شهید عبدالله نظری – سال ۱۳۶۰
(*) – عملیات سایه البرز ( کمان ۹۹ ) اولین عملیات هوایی بود که توسط نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از حمله عراق به ایران انجام گرفت. این عملیات در تاریخ ۱ مهر ۱۳۵۹ انجام شد.در این عملیات ۱۴۰ هواپیمای ایرانی شرکت داشتند که خلبانان ایرانی اهداف نظامی ارتش عراق فرودگاهها و آشیانههای نظامی ارتش عراق در مناطق کرکوک، موصل، رشید، حبانیه، ناصریه، شعیبیه، کوت و المثنی را مورد هدف قرار دادند.
در این عملیات از جنگنده – بمبافکنهای اف-۵ و اف-۴ برای بمباران و شکاری-رهگیرهای اف-۱۴ برای محافظت از هواپیماها و بوئینگ ۷۴۷ و بوئینگ ۷۰۷ برای سوخترسانی و سی-۱۳۰هرکولس برای جمعآوری اطلاعات الکترونیکی برای مشخص کردن محل پایگاههای موشکی استفاده شد.
کمان ۹۹ بزرگترین عملیات تاریخ نیروی هوایی ایران و عملیاتی موفق بود و باعث برتری هوایی ارتش ایران در ماههای آغازین جنگ شد.
برگزاری یادبودی برای شهید عبدالله نظری – روستای قلعه – سال ۱۳۶۱
برگزاری یادبودی برای شهید عبدالله نظری – روستای قلعه – سال ۱۳۶۱
شهید نعمت الله چهاردهی ، شهید عبدالله نظری ، علیرضا محمدی– شهر رودسر ( استان گیلان ) سال ۱۳۶۰
ایستاده از راست : شهید سید یحیی ساداتی بالادهی – شهید عبدالله نظری – ؟
نشسته از راست : رضا نظری – سید ابراهیم ساداتی بالادهی – ( برگرفته از نرم افزار گالباغ شهدا )
با تشکر ویژه از آقای شکرالله نظری، برادر بزرگوار شهید عبدالله نظری که این شعر و همینطور تصاویر شهید را برای انتشار در اختیار پایگاه خبری چهادانگه ساری قرار دادند.
………………………………………………………………..
زندگی نامه شهید عبدالله نظری :
شهید عبدالله نظری فرزند محمد علی در سال ۱۳۴۶ در یک خانواده مذهبی وکم درآمد بدنیا آمد، دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای شهید آباد (تروجن) شهرستان بهشهرگذراند. شهید علیرغم مشکلات و سختی های زیادی که در زندگی داشت با صبر و استقامت و بردباری مخصوص به خود با آنها برخوردکرد. روحیه سختکوشی و تدیّن و تعهد ایشان به اسلام و انقلاب از او یک بسیجی فداکار ساخته بود و اخلاص و مهربانی از چهره اش می بارید. او در اولین اعزامش به جبهه و پس از رشادت ها و جان فشانی ها در جبهه گیلانغرب (شیاکو) به شهادت رسیده و مفقودالاثر شد. پیکر مطهرش پس ازگذشت ۷ ماه به همراه پیکر شهیدان نعمت اله چهاردهی و حبیب اله کاردگر در تاریخ ۱۳۶۱/۰۴/۱۸ در بهشهر تشییع گردید و درکنار دیگر شهدا در حیاط مسجد جامع النبی روستای شهیدآباد به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید عبدالله نظری :
بسم الله الرحمن الرحیم
« و نرید انمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین »
با سلام و درود به امام مهدی (عج) و نائب بر حقش امام خمینی بزرگ و امت بپا خواسته و شهید پرور کربلای ایران زمین و همه مستضعفین جهان. از هنگامی که سرور شهیدان حسین (ع ) برای معرفی چهره واقعی اسلام عزیز پا به میدان نهاد و شربت شهادت نوشید و با خون خویش صفحه تاریخ تشیع را رنگین نمود تا عاشقان سبیل الله مایه خشنودی روح او شدند و برای اصالت عقیده والایشان به پیکار با کفار و یزیدیان ادامه دادند و این امر موجب شده است تا انسانهایی برای حیات و زنده نگه داشتن شجره اسلام عزیز بهترین و عزیزترین نعمات خداوندی از جمله جان خویش را نثار نمایند. آری حسین (ع ) در شب و روز عاشورا دو دلخوشی بزرگش آن بوده است که می دید اهل بیتش قدم به قدم با او به پیش می تازد. از آن طفل خردسال گرفته تا به بزرگش، از آن علی اصغر گرفته تا به علی اکبر، دلخوشی دیگرش بر اصحاب باوفایش بود که مشاهده می کرد کوچکترین ضعفی از خود بروز نمی دهند و همگی ثابت قدم و با ایمان غیرقابل توصیف ایستادگی نمودند و با خون خویش شجره اسلام عزیز را آبیاری کردند. آنان لبیک گویان غریو «هل من ناصراً ینصرنی» امام حسین (ع) بودند.
ای دریای خروشان انسانها بخروشید، برزمید و بجنگید در راه هدف سالار شهیدان تا جزو اصحاب واهل بیت و لبیک گویان فریاد «هل من ناصراً ینصرنی» قرار گیرید و بدانید این امر هیچگاه قابل عمل نیست مگر آنکه یاری کننده حسین زمان خویش باشید. مگر آنکه مطیع و فرمانبردار این چریک پیر حاضر در صحنه نبرد بین المللی باشید و بدانید شهیدان کربلای ایران زمین در این عقیده یعنی یاری امام امت خمینی کبیر اتفاق نظر داشته و دارند و به سهم خویش نسبت به ایشان رسالت سنگینی که خدا بر دوش شان نهاده بود، جامعه عمل پوشیدند و این شما آیندگان می بایست پیام شهیدان را که از خونشان نشات می گیرد نه تنها به گوش جهانیان برسانید بلکه به بوته عمل برسانید و گرنه مایه آزردگی روح شهیدان خواهد بود و آگاه باشید که «جاء الحق و ذهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» حقانیت مکتب انسان ساز اسلام عزیز جانشین باطلها و طاغوت های زمان خواهد شد و بدانید اکنون بعد از عاشوای حسین (ع) بار دیگر با چهره آشکار و دیدنی پا به میدان نهید و خون طلبید. خونی که در جهت احقاق حقانیت ریخته شود خونی که مانند خونهای جاری شده از پیکر های مطهر شهدا کربلای ایران زمین که بعد از هزار و چهارصد سال صحنه کربلای و یوم عاشورا را به نمایش گذاشته است و خونی که از بدن پاره پاره شده و حلقوم عزیز و دوست داشتنی یک پاسدار عزیز و یک بسیجی جانباز ریخته می شود می خواهد.
بنابراین تو ای مادر مهربان و پدر عزیزم! چرا ناراحت باشید از اینکه فرزند خود را برای انتقام از خون شهیدان و یاران حسین زمان به خدای بسپارید و از آن خدای بدانید و سرانجام فرزندت را لایق «ان الله اشتری من المومنین » ببینید. بدان تو ای والدینم این مقامی است بس بزرگ و ملحق شدن در صفوف شهدا و رنج و مصیبت به همراه دارد و اینگونه فکر نکنید که اجر شهدا فقط متوجه خودشان است؛ نه! بلکه پدر و مادر مخصوصاً مادران نیز سهیمند. درود بر تو ای مادر عزیزم! بستگانم باید متوجه باشندکه بعد از شهادتم برایم گریه نکنند و سیاه نپوشید، چراکه علی اکبروار لباس دامادی پوشیدم و به معشوقه خویش رسیدم. از خانواده ام می خواهم مرا مورد عفو خود قرار دهند و ادامه دهنده راهم که همانا راه حسین (ع ) و خمینی کبیر می باشد باشند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
زبهر یاری اسلام و قرآن شد عبد ا… عاشق سوی میدان
بود عشق حسین در سر او عزیز فاطمه شد دلبر او
برداشت زندگینامه و وصیتنامه شهید از نرم افزار گالباغ شهدا و کتاب ره یافتگان وصال
من بدون هیچ تعارفی خود را همیشه مدیون خون شهدا میدانم. چون نتوانستم یک قطره از خون یک شهید را با عمل پاسخ دهم چه برسد که بخواهم راهشان را ادامه دهم. شهدا واقعا شرمنده ایم. وای بحال مسئولینی که به عنوان وکیل مردم به مردم خیانت کردند.
خداوندا ما را شرمنده شهدا نفرما. روحش شاد.
من بدون هیچ تعارفی خود را همیشه مدیون خون شهدا میدانم. چون نتوانستم یک قطره از خون یک شهید را با عمل پاسخ دهم چه برسد که بخواهم راهشان را ادامه دهم. شهدا واقعا شرمنده ایم. وای بحال مسئولینی که به عنوان وکیل مردم به مردم خیانت کردند.