پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

بانوی کارآفرینی که مچ مشکلات را خواباند

0

خبرگزاری فارس مازندران ـ زهرا طاهری پرکوهی| اینکه هر انسان و هر زندگی حکایت و سایه‌روشن‌های خودش را دارد یک اصل است، اما از دل همین انسان‌ها، افرادی سر در می‌آورند که باوجود این سایه روشن‌ها نه تنها سرنوشت خود بلکه سایر افراد جامعه را هم تغییر می‌دهد.

این خصلت افراد موفق است که درس‌ها را یاد می‌گیرند و در کنارش این درس‌ها را در زندگی خود به کار می‌بندند؛ همانند خانم کاظمی از شهرستان تنکابن که درس کارآفرینی‌‌اش را از کف بازار یاد گرفت در این میان سال‌های سختی را پشت سر گذاشت اما پشت مشکلات را به خاک زر.

مصاحبه‌‌ای با خانم «فرحناز کاظمی» در زمینه تولید دستمال آشپزخانه در کارگاه شهرستان تنکابن فعالیت می‌کند، ترتیب دادیم که سخن خود را با جمله‌ای مهم شروع می‌کند و می‌گوید: «هر چیزی که به من سپرده شود به چشم امانت به آن نگاه می‌کنم، چه پسرم و چه محصول باشد».

بانوی کارآفرین پشت چرخی که چرخ زندگی را راه انداخت

*این کارآفرین در بازار قد کشید

این کارافرین ۴۲ ساله خاطرات سال‌های کودکی‌اش را ورق می‌زند، زمانی‌که با کار در بازار سری از بین سرها درآورد و اینگونه ادامه می‌دهد: از بچگی در بازار بزرگ شدم، مادرم در بازار مغازه داشت و در کنار مادرم همیشه فعالیت می‌کردم و قانون بازار را می‌دانم و همیشه هم دوست داشتم، بتوانم زمینه اشتغال افراد دیگر را هم فراهم کنم ولی همیشه روزگار و اتفاقاتی که برای انسان رقم می‌خورد مطابق میل ما انسان‌ها نیست.

حضور در بازار، در کنار مادرم بود، ۱۹ سالم بود که مستقلا مغازه‌ای راه‌اندازی کردم و بعد از ازدواج هم مغازه را گسترش دادم،  زمانی‌ که مادر بودن را تجربه کردم مادرم را از دست دادم سال ۹۱ بود اما مدتی نگذشت و غم تلخ از دست دادن مادرم حس می‌شد که همسرم بیمار شد، شرایطم طوری شد که نمی‌توانستم به کار بیرون و هم به کار درون منزل برسم و مجبور شدم مغازه را جمع کنم‌.

*به زیر صفر رسیدم

این کارآفرین اضافه می‌کند: آن روزها پسرم ۷ ماهه بود از سال‌های بیماری و رنج و درد بی‌پایانش بهتر است حرفی نزنم طوری شد که هر چه پس‌انداز داشتیم خرج درمان شد و حتی به صفر رسیدم ولی خانواده‌ام بودند که در کنارم بودند و تنهایم نگذاشتند، ۶ سال این غم و درد ادامه داشت و سال ۹۸ همسرم را از دست دادم.

بحران‌های وحشتناک را پشت سر گذاشتم، غم مادر و غم از دست دادن همسر برایم سنگین بود البته این را هم بگویم بعد از دست دادن مادرم و بیماری همسرم خانه‌نشین شدم و حتی توان ایستادن نداشتم، چه برسد بخواهم در بحث تولید کار کنم.

* بعد از ۶ سال خانه‌نشینی به خودم آمدم

خانم کاظمی بیان می‌کند: این دو غم سنگین و تلخ موجب شد تمرکز خانواده‌ام به من باشد تا مشکلی برایم پیش نیاید، اردیبهشت ماه سال ۹۸ بود، یکی دو ماه بعد پیش برادرم قم رفتم در حرم حضرت معصومه موقع زیارت حرف دلم را با این بانوی کریمه در میان گذاشتم، گفتم:« این پسرم دست من امانت است و یک کاری کنید پیش پسرم شرمنده نشوم». آن روز را فراموش نمی‌کنم چون روزی بود که بعد از گذشت ۶ سال خانه‌نشینی به خودم آمدم و اینکه تا کی باید بنشینم؟! و از طرفی چون انسان فعالی بودم تصمیمم را گرفتم‌.

تصمیمم را گرفتم… با امید و علاقه کارگاهی راه انداختم  

*دوباره سرپا شدم

از طریق اطرافیانم شنیده بودم حتی افرادی که زیرپوشش کمیته امداد نباشند می‌توانند از مزایای اشتغال کمیته امداد بهره ببرند، البته باید طرح داشته باشند، فرصت را از دست ندادم و نمونه کارم را به کمیته امداد بردم و با اخذ تسهیلات کارگاه تولید دستمال آشپزخانه راه انداختم.

با دست خالی و با وام کمیته امداد، کار در کارگاه را با دو نیرو شروع به کار کردم؛ روزی هزار دستمال آشپزخانه دوخت و بسته‌بندی می‌کردیم البته با برند خودم؛ اما باز هم زندگی آن روی خودش را به من نشان داد کرونا آمد…

*شروع کارم را با کرونا مقارن شد

اولین کارم با ویروس کرونا مقارن شد چون روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم اجازه ندادم ویروس کرونا باعث توقف کارم شود و خودم شخصا به استان‌های مختلف رفتم و این باعث دلگرمی‌ام شده بود.
 

با وجود تمام سختی‌ها، چراغ کارگاه کم سو نشد

این کارآفرین با یاداوری اوایل کرونا، همان روزهای سیاهی که مادر از ترس مبتلا شدن فرزندش به بیماری دل‌تنگی‌هایش را تلفنی در میان می‌گذاشت، اظهار می‌کند: همان زمان تولید می‌کردم چون اوایل کارم بود اما تولیداتم را انبار می‌کردم و فروش نمی‌رفت.

*مشکلم بازار فروش است

هرطور فکر می‌کردم، نمی‌شد با توجه به این شرایط برادرم وارد کار شد و اجناس تولیدی مرا در بازار قم به فروش رساند اما این پایان مشکلات نبود چون باز هم تولید می‌کردیم و تنها راه‌حل انبار بود.

خانم کاظمی یادآور می‌شود: همان زمانی که به کمیته امداد برای دریافت وام مراجعه کردم قرار شد پارچه در اختیارم قرار گیرد و مرا به فروشگاهی برای عرضه محصول معرفی کنند اما این اتفاق‌ها در حد همان حرف ماند.

این کار برایم خستگی داشت؛ چرا که هم باید حواسم به کارم باشد و هم اینکه دغدغه فروش داشته باشم خسته شدم؛ کارآفرینی هستم دغدغه فروش محصولم را دارم و در بحث مواد اولیه مشکل ندارم البته فروشگاه‌هایی به ما گفت تولید کنید ما می‌فروشیم ولی اعتقاد دارم کار باید مستمر و دائمی باشد البته این را هم بگویم اگر بازار تامین باشد شاید ۴۰ نفر را حتی بیشتر مشغول کنم.

*رویایم را دنبال می‌کنم

باوجود همه مشکلات رویایم را دنبال می‌کنم و منتظر فرصت هستم با وجود اینکه حمایت نشدم ولی آرزوهایم را دنبال می‌کنم و این طوری حالم خوب است و این را به فرزندم هم یاد می‌دهم.

این کارآفرین در پایان می‌گوید: حرفم این است کارآفرین باید دستش باز باشد و حمایت شود.

پایان پیام/۸۶۰۳۴/م/ض


لینک منبع اصلی مطلب

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.