آیتالله روحانی مشعل فروزان خطه شمال| از کار در مزرعه تا الگوی جامع برای طلبهها
خبرگزاری فارس مازندران ـ سرویس فرهنگی| آیتالله حاج شیخ هادی روحانیراد فرزند ملاّ دوستمحمد دوازدهم اسفند ۱۳۰۲ در روستای کلّه بست(شهر هادیشهر فعلی) بابلسر به دنیا آمد. پدرش روحانی خوشنام، اهل منبر و موعظه و ذاکر اهل بیت بود و علاوه بر تبلیغ معارف اسلامی، کشاورزی میکرد. آیتالله روحانی به علت تولد در روستای کلّهبست به روحانی کلّه بستی شهرت یافت. این پسوند در بیشتر گزارشهای ساواک قید شده است.
کار در مزرعه
شهرت پدر ایشان نیز دوستمحمد کلّه بستی بود که در هفتم شهریور ماه سال ۱۳۳۹ش به روحانیراد تغییر یافت. در سال ۱۳۰۷ در حالیکه آیتالله روحانی پنج سال داشت، پدرش درگذشت و بدین ترتیب مشکلات زندگی او آغاز شد. او به ناچار تحت کفالت مادرش که کارگری سر مزرعه دیگران و کوبیدن شالی با وسایل سنتی قدیمی و با دوزندگی لباس دیگران با دست، تا نیمههای شب، تلاش مداوم داشت قرار گرفت.
مکتب خانه فاطمه نساء در کلّهبست، اولین کلاس آموزش قرآن به روش سنتی بود که هادی هفت ساله در آن حضور یافت و پس از آن مدرسه شیخ ابوالحسن افضلی نوری که شوهر خواهر بزرگ هادی بود، تا کلاس سوم دبستان، آموزشگاه زبان و ادبیات فارسی او بود؛ ولی پس از آن که هادی ۱۰ ساله شد و مشکلات زندگی و زحمات طاقتفرسای مادر را بیشتر درک کرد، کار در مزرعه کشاورزی را بر تحصیل در مدرسه ترجیح داد و روانه مزرعه شد.
هادی به پیشنهاد ملااسماعیل توسلی، که یکی از بستگانش بود را پذیرفت و زمانی که برای تحصیل علوم دینی، با استقبال مادر نیز مواجه شد، با عزمی جزم، راهی بابل شد. حوزه محقر مسجد مولانا، اولین جایی بود که وی را به خود جذب کرد تا از محضر درس حجتالاسلام شیخ یعقوب ابوالحسنی درونکلایی و حجتالاسلام سیدمحمد محقق بهشتی که سرپرستی این حوزه کوچک را به عهده داشت مقدمات ادبیات عرب را بیاموزد و پس از آن راهی مدرسه صدراعظم آن شهر شود.
نخستین طلبه مدرسه صدراعظم
مدرسه صدراعظم پس از سالها تعطیلی، که کاربری آن از تربیت طلاب علوم دینی توسط حکومت رضاخان تغییر داده شده بود، در این زمان دوباره به فعالیت قبلیاش بازگشت و هادی اولین طلبه آن بود.
راهی شدن به قم
او تا سال ۱۳۲۳ در کنار تحصیل علوم دینی در مدرسه صدراعظم، شبها به کلّه بست باز میگشت تا همراه خانواده باشد و تابستانها نیز، با کار کشاورزی و کارگری هزینه تحصیل و زندگی را فراهم میکرد. در این سال در حالی که آرامش نسبی بر کشور حاکم شده بود، او که رشد علمی در مدرسه صدراعظم را بسیار کم میدانست، برای ادامه تحصیل علوم دینی به قم رفت.
ایشان در اواخر سال ۱۳۲۵ رهسپار مشهد شود و در مدرسه دو درب، حجره گرفت و در درس ادیب نیشابوری شرکت کند و یک بار دیگر، سیوطی و مغنی ابن هشام را در محضر ایشان فراگرفت.
حضور چهار ساله آیتالله روحانی در مشهد، با بهرهگیری از آیتالله حاج شیخ عبدالنبی کجوری مازندرانی، آیتالله حاج میرزا احمد مدرس، آیتالله حاج میرزا جوادآقا تهرانی، آیتالله سید یونس اردبیلی، آیتالله شیخ علیاکبر نهاوندی، آیتالله حاج احمد کفائی، آیتالله حاج میرزا هاشم قزوینی، آیتالله شیخ کاظم دامغانی، آیتالله حاج شیخ غلامحسین عبدخدائی تبریزی و آیتالله حاج آقا حسین فقیه سبزواری و ادیب نیشابوری همراه بود و پس از آن در سال ۱۳۲۹ دوباره به قم بازگشت.
با پایان دروس سطح، برای آموختن استنباط و اجتهاد و ورود به مرحله عالیتر در دروس آیات عظام سیدشهابالدین مرعشی نجفی، سیدمحمدباقر سلطانی، حسینعلی منتظری، میرزا ابوالفضل زاهدی، علامه سید محمدحسین طباطبایی و شیخ عبدالحسین فقیهی گیلانی حضور یافت.
ازدواج طبق رسوم طلبگی
او در دوران طلبگی با خواهر دوست مرحومش حاج سید صادق نوروزیان ازدواج کرد. ازدواجی که طبق رسوم طلبگی صورت گرفت و در آغاز راه، دارای مشکلات و سختیهای زندگی طلبگی بود.
حاصل این ازدواج ده فرزند بود که اولین آنها در کودکی از دنیا رفت و بقیه که شامل ۸ دختر و یک پسر بودند بعدها در موقعیتهای مختلف اجتماعی به خدمت مشغول شدند. تنها فرزند ذکور ایشان حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ مجتبی(حسن) روحانی، که دارای خدمات دینی و علمی فراوانی بود، هم اکنون امامت جمعه شهرستان بابل است.
در زمان مبارزه با رژیم طاغوت از جمله روحانیانی که در عرصه مبارزه علیه رژیم در سنگر حوزه و جامعه همواره در صحنه حضور مثمر ثمر داشت، آیتالله هادی روحانی بود که با وجود انواع فشارها و توطئهها لحظهای و زندانی شدن توسط نیروهای ساواک، میدان مبارزه را ترک نکرد و نسبت به فرامین ولیفقیهاش غفلت نورزید.
با پیروزی انقلاب اسلامی، اولین نماز جمعه شهرستان بابل به امامت آیتالله روحانی، که به عنوان نماینده امام خمینی در استان بزرگ مازندران و امام جمعه بابل منصوب شده بود، در آبان ۱۳۵۸ اقامه شد و این فریضه دشمنشکن تا پایان عمر شریف او با حضور گسترده مردم متدین و انقلابی ادامه یافت و زمانی که دشمن بعثی، حمله به مرزهای کشور اسلامی ایران را در غرب و جنوب کشور آغاز نمود، نه تنها با تشکیل ستاد پشتیبانی جنگ به یاری رزمندگان شتافت، بلکه خود نیز آموزش نظامی دید و بارها در موقعیتهای مختلف در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور یافت.
وحدت حرف و عمل
بارزترین صفات آیتالله روحانی، وحدت حرف و عمل بود. ایشان به آنچه میگفت، باور داشت و این در نحوه عمل او کاملاً مشهود بود. زهد زیبای او در زندگی طلبگی و زندگی آیتاللهی هیچ تفاوتی با هم نداشت؛ این زهد، به میزانی بود که حتی زمانی که به خطیبی نامآور در استان مازندران تبدیل شد، خانه روستایی خود را در کلّه بست ترک نکرد. رنج راه و سختیهای زندگی روستایی در آن روزگاران را تحمل نمود و در طریق راستی و حقیقت گام برداشت. او که از کودکی با رنج و مشقت دست به گریبان بود و از مشکلات زندگی مردم محروم و روستانشین و خان گزیده، به خوبی خبر داشت، خدمترسانی به محرومان را وجهه همت خود قرار داد.
او همواره به یاری مردم شمال کشور میشتافت و کمکهای شایانی در بهبودی معیشت مردم کرد.
آیتالله روحانی، پس از عمری تلاش صادقانه و خالصانه در راه اسلام و قرآن، آخرین نماز جمعه را در اردیبهشت ۱۳۷۸ اقامه کرد و پس از یک دوره بیماری، روز بیست و یک مهر همان سال، مصادف با شهادت امام هادی(ع) در سن ۷۶ سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد و در کتابخانه مدرسه خاتم الانبیای بابل، که با تلاشهای خویش آن را به سامان رسانده بود، دفن شد.
مردم شهر کلهبست به پاس قدردانی از زحمات آن عالم جلیل القدر نام شهر خود را از کلهبست به هادیشهر تغییر دادند تا نام ایشان در تمام طول تاریخ همراه مردم ولایتمدار این دیار باشد.
/۳۱۴۱/ج