پس از ۱۰ سال از این که محمد خوارزم شاه با کشتن یکی از امرای کبود جامه طبرستان را تصرف کرد، چنگیز خان مغول به ایران هجوم آورد، در پی این حمله و برای اینکه زنان و کودکان دربار از این حمله در امان بمانند، ترکان خاتون، مادر محمد خوارزم شاه با خیل زنان و کودکان از راه جوین به مازندران آمد و به گواه تاریخ در یکی از دژ های کوهستانی مازندران مخفی شدند. بر سر اینکه آن دژ که ترکان خاتون مادر محمد خوارزم شاه به همراه زنان و کودکان به آنجا گریختند دقیقاً در کجا قرار دارد اختلاف وجود دراد. مورخان آن مکان را « دژ ایلال » گفته اند.
مطلبی در کتاب « تاریج مازندران » – جلد اول اثر اسماعیل مهجوری آمده است که این موضوع را مطرح کرده و نظرات مورخان و صاحب نظران گوناگون را در مورد دژ ایلال و در این که این دژ در کجا قرار دارد آورده است و در انتها نیز خود نویسنده ی کتاب نظرش بر این است که دژ ایلال در واقع همان « شاهدژ » است. ما در این مطلب قصد نداریم که این موضوع را قضاوت و یا تائید و تکذیب کنیم. بلکه هدف ما از نگارش این مطلب فقط نقل از کتاب مذکور و منبعی برای مطالعه است. برای همین عین مطلب کتاب « تاریخ مازندران » اثر اسماعیل مهجوری، که در جلد اول این کتاب آمده است را نقل می کنیم.
خوشحال می شویم دوستانی که اطلاعاتی در این مورد دارند، نظر خود را در باره آن ابراز کنند تا بتوانیم بیشتر در این باره اطلاعات کسب کنیم و همه از آن بهره ببرند.
………………………………………………………………………
نقل از کتاب تاریخ مازندران – جلد اول اثر اسماعیل مهجوری
مورخان در محل ایلال، پناهگاه زنان خوارزم مختلف نوشته اند که در بخش سوادکوه طبرستان است، یا در لاریجان این استان؟ سید ظهیرالدین در تاریخ مازندران و اعتمادالسلطنه در تاریخ التدوین فی جبال الشروین نوشته اند که سلطان محمد خوارزم شاه زنان و خزانه خود به دژ ایلال سوادکوه فرستاد. مورخ دوم به نقل از سیخ علی گیلانی محل آن را در قلعه اولاد قید کرده است. آقای شیخ صدوق گوران حاتمی از اهالی اریم سوادکوه که از دانشمندان و محترمین آن بخش است اظهار کرده که ایلال محلی است از توابع چرات و لوپی و کوهی است بسیار بلند و صعب العبور. بر بالای این کوه زمینی است پهناور و چمنزار که نشانه ی آبادی آن هنوز نمودار است.به گفته قدما محل پناهگاه زنان خوارزمی همانجا است.
در تاریخ جلالی نورالدین محمد زیدری، نام ایلال بدون شناسایی مشخصات آن آمده است. در جلد دوم تاریخ علاء الدین عطا ملک جوینی وارد است که سلطان محمد با فرزندان و خزائن از راه دهستان متوجه مازندران شد. چون به این شهرستان رسید ترکان خاتون را با حرم ها به قلاع لاریجان و ایلال فرستاد و سبتای به عقب سلطلان به مازندران رفت و به محاصره قلاع مذکور لشکر بنشاند. عباس اقبال استاد پیشین دانشگاه تهران نیز در تاریخ خود صریحاً ایلال را از قلاع لاریجان دانسته است. آقای هبت الله بیاتی دبیر ادبیات و فقه دبیرستان های آمل که از فحول ادبا و فقهای آن شهرستان است در تائید گفته این دسته از مورخان مطالبی نوشته است که عیناً درج می شود:
« در لاریجان قلعه ای بود که ویران شد و مردم بومی آن را الال کوه گویند. معتقدم که دژ ایلال همین است، بدین شرح: در جهت شرقی قله ی مرتفع کوه دماوند کوهی است که آن را « مازیار » گویند و به کوه دماوند اتصال دارد. در سمت شرقی کوه مازیار کوه شامخ بزرگی است که به مازیار متصل است و فقط در جهت شرقی وسعت و امتداد می گیرد، اما از سه جهت شرق و شمال و جنوب به دره های بسیار عمیق و هول انگیز منتهی می شود. آن قسمت از مشرق این کوه که بر طریق رود هراز مسلط است تپه های بلند و منکسر دارد. داخل انکسار بعضی از این تیغه های بمغفری واژگون شبیه است که به صورت دژ طبیعی و مستحکم در آمده است. بر بالای کوه دشت وسع و خرمی است که مساحت آن به چند هکتار بالغ است. در مرکز این دشت تلی از سنگ و ساروج در هم ریخته و خراب شده وجود دارد. از این تل ساروجین طلل هایی، هم اکنون باقی و برقرار است. مردم اینجا این تل ساروجین را شاه نشین گویند. هم اکنون خانواده هایی به نام مغول در قریه « رزان » دلارستاق واقع در جهت شمال در قعر دره کوه ابلال و نیز به نام چنگیز در قریه « لاسم » و نیز به نام « جغتا » در قریه « نوا » وجود دارند. بعضی همین نام ها را در شناسنامه به نام خانوادگی خود پذیرفته اند. مردم لارجان این خانواده ها را هنوز بیگانه می دانند و مرور زمان و گذشت زمانه نتوانسته است خاطرات تلخ این خانواده ها را از صحنه ی ذهن لارجانی های متعصب محو کند و نسیان آورد. از قرائن تاریخ هم بر می آید که قلعه ایلال همین است که در لارجان قرار دارد، زیرا در آن عصر راه آمل به لارجان بسیار بد و عبور از آن سخت و دشوار بود.رود بزرگ هراز که از لار سرچشمه می گیرد و از دره ی عمیق و تنگ لارجان می گذرد و بر فراز صخره های درشت می غلتند. کف بر دهن، خروشان و گریزان شیب فراوان راه خود را می پیماید و به دریای خزر می ریزد. چون در آغاز هر تابستان طغیان می کند راه را می بندد و به ماسه و شن آن را پر و عبور را قطع می کند، بنابراین بر فراز چنان کوه شامخ اگر دژی ساخته وجود داشته باشد آن دژ استوار ترین پناهگاه است. »
این بود نگارش مورخان و نظر دهندگان در باره دژ ایلال سوادکوه و لاریجان، ولی امروزه در فهرست اداره ثبت آمار برای هیچ یک از دو بخش سوادکوه و لاریجان دهکده ای به نام ایلال دیده نشده است. اما در دودانگه هزار جریب که شاخه ی کوه البرز است دیه ای است به نام ایلال. در اینجا برای روشن شدن مطلب لازم است توضیحات بیشتری داده شود: کوهستانی که در جنوب مازندران گسترش یافته و از مرز باختر به شکل قوسی به خاور کشیده شده است در هر بخشی به نامی خوانده می شود. در حد فاصل سواد به استراباد، هزار جریب نام دارد و سرزمین آن به دو بخش تقسیم شده است. چهاردانگه و دودانگه. « چهاردانگه نیز به سه قسم است: چهاردانگه سورتچی، چهاردانگه مسعودالملک و چهاردانگه ی شهریاری. قسمت مهم دشت دودانگه که از جنوب و شمال به کوهستان متصل است فریم نام دارد و بخشی از کوه که پائین پایه ی آن ، در دره سعیدآباد و دهکده بندبن است از سوی دیگر به دهکده های فینسک و تلاجیم و تمام کوه و ملاده منتهی می شود و به شهریار کوه موسوم بوده، امروزه به نام « سوته رجه » مشهور است و شاید نام قدیم آن به اسپهبد شهریار باوند منسوب باشد. بخش دودانگه به روزگار اسپهبدان باوندی هزاران حوادث گوناگون به خود دیده است و حکیم فردوسی راجع به سپید دژ آن اشعاری دارد. خلاصه این که در برابر و پیوست به کوه ایلال دودانگه کوهی است سر به فلک کشیده که آن را « شاهدژ » می گویند. این دژ بسیار بلند و سهمگین تنها یک راه دارد، آن هم سخت و دشوار و بر بالای گردنه ی آن نزدیک به محوطه یداخلی دیواری است که بیرون آن با سنگ و درونش با آجر ساخته شده است. در بالای گردنه نشانی از دروازه ی دژ دیده می شود. قسمت داخلی کوه که اکنون چراگاه گوسفندان است، روزی سنگرگاه و پناهگاه اسپهبدان باوندی بوده است. داخل دژ در یک گوشه آخور سنگی دیده می شود و در سوی دیگر تونلی است دراز که دژ را به محلی اتصال می دهد ( در سال گذشته چند نفر برای پیدا کردن پایان آن قسمتی راه را پیمودند و مقداری هم با طناب رفتند، ولی چون احتمال خطر وجود داشت برگشتند). قسمت دیگر این کوه چاهی است به عمق تقریبی پنجاه متر. داخل این چاه طاقی بزرگ هست که از آن جا اطراف بیرون به خوبی دیده می شود. خط ارتفاع بر پایه ی کوه عمود است و در میان دره راهی است به لنگر و بالاده. احداث طاق نشان می دهد که این محوطه در روزگار اسپهبدان جای دیده بانان بوده و مسلماً محیطی که امروز به شکل چاه در آمده است در آن سال ها پلکانی داشته که از دژ به دیده گاه رفت و آمد می شده است. همچنین در محوطه ی داخلی دژ آثار گودال ها و حوض های طبیعی و مصنوعی دیده می شود. افزون بر این از دیواره ی بیرونی این کوه تا دره و دیواره ی کوه مقابل، لوله ی ساروجی ( سمنتی ) یا فلزی کشف شده است و می رساند که در آن سال ها آب چشمه ی باریک ایلال، یا کوهی دیگر با این لوله های مصنوعی به شاهدژ می رفته است. با این توضیح دور نیست که زنان حرمسرای محمد خوارزم شاه به این دژ آمده باشند که هم به کوه قارن و دهستان و هم به آبسکون و تمیشه نزدیک است و هم به شاهراه قدیم عراق و خراسان اتصال دارد.
سلام بسیار جالب بود سپاس از اطلاع رسانی شما
بسیار مفید و جامع. سپاس فروان از شما. 🙏