پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

دشمن در اسارت از رزمندگان چه می‌خواست؟/ ۶ سالی که اندازه۶۰ سال سپری شد

0

به گزارش خبرگزاری فارس از مازندران، سالروز آزادی‌شان که سال‌های سال‌ جسم‌شان در اسارت دشمن بود اما چنان با شرافت، شجاعت و ایستادگی مقابل رنج و دوری و غربت ایستادند و با ایستادگی خود وفای به عهد، میهن‌پرستی و مبارزه در مسیر حق را معنایی دوباره بخشیدند.
️ 
این دلاورمردان سال‌های سال با درد و فراق، دور از دیار با کوله‌باری از خاطرات تلخ و شیرین درس‌های بزرگی از استقامت و آزادگی دارند. 

بزرگ‌مردانی که وصف رشادت‌های‌شان در سخن نمی‌گنجد، افرادی که بند و اسارت را به بند کشیده و به اسارت و رنج خود آرامش، امنیت و ثبات پایدار را برای میهن اسلامی به ارمغان آوردند.

آزادگانی که اگر جسم شان به بند کشیده شد، اما هیچ گاه روح، اندیشه و اراده بلند و راسخ شان در بند اجانب و اسارت دشمنان نیفتاد. 

در این گزارش به سراغ آقای علی فردوس آزاده و جانباز ۷۰ درصد دوران دفاع مقدس رفتیم که سال‌ها در اسارت بوده و حتی دشمن نیز او را شناسایی کرده و برای سرش جایزه تعیین کرده بود ولی با نام مستعار در اسارت بود. 

علی فردوس درباره ماجرای اسارتش در گفت‌وگو با فارس می‌گوید: بعد از گذشت ۱۱ ماه در بازگشت از عملیات والفجر۶ و خیبر برای شناسایی، به منطقه سومار کرمانشاه اعزام شدیم که در آن عملیات شهید طوسی هم حضور داشتند. 

هیچ وقت یادم نمی‌رود، قبل از اینکه به شناسایی برویم شهید طوسی گفت؛ «شب قبل در خواب پیامبر(ص) را دیدم که چهار تا سیب را به دو نفر داد و خوردند و دو نفر دیگر سیب را نصفه گذاشتند»… دلش شور می‌زد،کمی بعد به اتفاق شهید حسن ناطق و شهید اصغری و آقای حسین عباسعلی‌پور راه افتادیم که دشمن به ما کمین زد. 

ما برای شناسایی عملیات رفته بودیم ولی دشمن به ما کمین زد و از روی تخته سنگی به سمت ما تیر زدند که به پا، دست و کتفم تیر اصابت کرد. 

آن روز صحنه‌های دردناکی را مقابل چشمانم دیدم و ۵ ساعت یک پا مرا کشاندند و تحویل عراقی‌ها دادند. 

 از چهار نفری که برای‌ شناسایی عملیات رفتیم دو نفر شهید شدند و من و عباسعلی‌پور به اسارت درآمدیم.

صحبت از روزهای اسارت همان‌گونه که از نام‌شان مشخص است دردناک و تلخ است حتی اگر افراد در بهترین دوری از وطن دردآور است چه برسد اینکه در اسارت دشمن باشیم.

 ۲۸ بهمن ماه سال ۶۳ قبل از عملیات بدر اسیر شدم و دوران اسارتم در اردوگاه موصل یک و دو بودم. 

 بهترین خاطره‌ای که از دوران اسارت به یاد دارم این است در روزهای پایانی اسارت عراقی‌ها ما را به کربلا بردند و همچنین  لحظه آزادی شیرین‌ترین خاطره بود که چشم‌مان بعد از ۶ سال به وطن روشن شد. 

 

در آن روزهای تلخ و پر از نگرانی بیشترین چیزی که کمک‌مان می کرد، شنیدن قرآن و خواندن نماز بود که در روحیه ما تاثیر داشت. 

همه ماتوجه به ائمه داشتیم و یادآوری رنج‌ها و سختی‌های اسرای کربلا و الگوی حضرت زینب (س) بود که درس‌های عاشورا و مکتب امام حسین (ع) را برای‌مان یادآور می‌شد و بسیاری از سختی‌ها را آسان می‌کرد. 

جوانان باید بدانند زمانی که ما در اسارت بودیم، دشمن می‌خواست فکر و عقیده ما را عوض کند و در این مسیر از هر راهی استفاده کرد، با وجود اینکه شرایط اسارت خیلی سخت بود ولی بچه‌ها روی عقیده خود پافشاری کردند..  الان هم  توصیه‌ای که به جوانان امروز دارم این است که نباید فریب دشمن در فضای مجازی را بخورند و مطمئن باشند این انقلاب به انقلاب حضرت مهدی (عج) متصل شده و جبهه مقاومت هم روز به روز در حال گسترش است. 

به گزارش فارس؛ آقای فردوس  ۲۸ بهمن ماه سال ۶۳ اسیر شد و با مرحوم ابوترابی در زمان اسارت در یک جا اسیر بودند و بعد از ۶ سال اسارت بعثی‌ها، سال ۶۹ به همراه اسرا آزاد شد. 

در دوران اسارت علی فردوس را با اسم مستعار «علی موحد» می‌شناختند و پی به هویت واقعی وی نبُرده بودند؛ چرا که به وی لقب ژنرال یک چشم خمینی داده بودند و برای سرش جایزه گذاشته بودند به همین دلیل خود را در  اسارت به‌عنوان سرباز معرفی کرد. 

 /۸۶۰۳۴/ج


لینک منبع اصلی مطلب

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.