علی کردان در سال 1334 درروستای ” ولویه ” از توابع شهرستان ساری متولد شد. وی در اوایل انقلاب عضو پایگاه مقاومت و انجمن اسلامی شد و در پخش اعلامیه های حضرت امام فعالیت زیای از خود نشان داد. از آنجا که محاسن بلندی داشت، در اوایل انقلاب توسط مأمورین ساواک به جرم گفتن مرگ بر آمریکا، مرگ بر شاه و درود بر خمینی دستگیر و مورد ضرب و شتم عوامل شاه قرار گرفت و زندانی شد. با اوج گیری حملات عراق به جبهه اعزام شد و در سال 61 در کردستان به دست منافقین اسیر و مدتی زندانی شد. سرانجام در سال 65 درحالی که برای چندمین بار اعزام را در کارنامه خود ثبت داشت، دراثراصابت ترکش، به شهادت نائل آمد.
بسم رب الشهدا: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا.. امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. انا لله و انا الیه راجعون
( هرگز گمان مبرید کسانی را که در راه خدا کشته شدند مردگانند ؛ بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند )
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و با درود به شهیدان کربلای ایران. امروز چون دنیا پر از ظلم و جور و ستم و استبداد شد و مردم محروم دنیا از زورگویی های شرق و غرب به تنگ آمده اند؛ بر خود واجب دانستم که در حساس ترین زمان، ندای امام عزیزمان را لبیک گفته و به یاری برادران و رزمندگان اسلام به یکی از جبهه های جنگ عازم شوم تا به ابرجنایتکاران دنیا بفهمانم که ما مسلمانیم و اطاعت از ولایت فقیه و فرمان امام امت را از جان و دل خریداریم و با فرمان امام چنان ضربه ای به صدام بزنیم که بلند نشود. پدرم، برادران، همسرم و خواهران عزیزم! بدانید که من برای دفاع از اسلام و دین خدا روانه ی جبهه جنگ هستم و شما جوانان عزیز و هموطنان و دوستان و همفکران! بدانید که بر ما و شما هست تا وقتی که این سربازان و جنایتکاران و بعثیون عراقی در سرزمین اسلامی ما هستند، ادامه زندگی بر ما جایز نیست و ماندن در کنار زن و فرزندان و دوستان، بعد از پیروزی جنگ لذت بخش است . من که دارای یک همسر و چهار فرزند (3دختر و 1پسر) به نام های زینب ، کلثوم ، اقدس و حسن می باشم یک زندگی ساده ای دارم و خیلی خوشحال هستم از اینکه خداوند سرمایه بزرگی به من عطا کرد که آن ایمان به جهاد و شهادت است و این افتخار بزرگ نصیب من شد تا یک خدمت ناچیزی به انقلاب اسلامی بنمایم . پدر بزرگوارم! من از تو پوزش می طلبم که نتوانستم آنچه که وظیفه من بود، به شما خدمت کنم و حق فرزندی را ادا کنم.من وظیفه بزرگتری به عهده داشتم که آن، دفاع از دین مبین اسلام و قرآن محمدی است و باید بشتابیم که دین خدا را یاری کنیم. چند جمله با همسر خود صحبت کنم: همسر مهربانم! هرچند که تو و 4 فرزندانم را تنها گذاشتم اما می دانم که تو ناراحت نیستی ، چرا که من به خاطر حفظ ناموسِ مردم مسلمان ایران و جهان، شما را تنها گذاشتم و من هیچگاه به تو قول ندادم که فقط یک همسر خوبی برای تو و پدر مهربانی برای فرزندانم باشم، بلکه می بایست یک پاسدار خوبی برای اسلام باشم و دینم را برای احیای دین خدا ادا نمایم. همسرم! اگرشهادت نصیب من شد، برای من گریه نکنید که دشمنان خوشحال شوند؛ بلکه با صبر و استقامت خود، چنان مشت محکمی بر دهان منافقان و فضولان زمان بزنید که مانند زینب (س) بردهان یزید و یزیدیان زده بود. برادران عزیزم! اگرمن شهید شدم، مرا درکنار قبرمادرم به خاک بسپارید که ببیند چه فرزندی را در دامن خود پروراند که بعد از 1400 سال علی اکبروار درمیدان نبرد با کفر، به شهادت رسید . پدر، برادران وهمسرم! امام را دعا کنید که ما هرچه داریم از رهبریت امام داریم. جوانان و دوستان! جنگ را فراموش نکنید و دل به زندگی چند روزه ی دنیا نبندید که برادرانِ شما در سنگرها، منتظر شما هستند . همسرم! فرزندان مرا از مکتب اسلام هیچگاه جدا نکن و ایشان را همیشه در صحنه حاضر داشته باش تا راه پدر خویش را ادامه دهند. من افتخار می کنم که برای احیاء دین اسلام، شهید شدم.
5 مرتبه : خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، تورا به جان مهدی، خمینی رو نگه دار!
والسلام علی کردان
25/2/61
