پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

غزلی تازه از «کیوس گوران » درباره غزه

0

ماجرای غزه چنان نیست که بتوان به راحتی از کنارش گذشت یا آنکه جلوی احساس انسانی خود را گرفت و سخنی از آن نگفت. در طول تاریخ و در میان بسیاری از اقوام در جنگ هایی که صورت می گرفت، قوانین نانوشته ای وجود داشت و در آن زنان و کودکان و همه کسانی که دستی بر سلاح نداشتند، شامل جنگ نمی شدند و در امان بودند. اما این روزها بر سنگفرش های غزه، خون کودکانی جاری می شود که از طبیعت و این روزگار هیچ سهمی جز شیر مادر نبرده اند و کودکانی که شیرناخورده چشم از این هستی نادیده فرو بسته اند.

وقتی که ماجرای غزه بر احساس شاعر مازنی جراحت می اندازد، مهم نیست که کجا باشد، مهم نیست که توی غزه نباشد، مهم نیست که در سوئیس است، مهم این است که حس او زخمی می شود و برای کودکان و مادرانی ناله سر میدهد که داغ عزیزان کمترین چیزی است که آنها می بینند. «کیوس گوران » شاعر خوش قریحه تبری سرای مازندران شعری به زبان تبری از درد و داغ غزه سرود که خوانش آن همه لطف دارد و همه درد./ عادل جهان آرای/ مدیر روزنامه همشهری مازندران.

 

خون بِنایتِه اونجِه رِ ، جانِ خدا بِرمِه بِمو!

 

کِلِه پیش نیشتِنی و، سِک شِمِه ساقِ سَر دَره

سِکِ مار، مَشتی سَنمبَر، تِه پَلی، تِه وَر دَره

نُون و چَنگِل خِرِشَم شوکرِ خدا سِفره ی کَش

تِه و وِشنایِ مِیون، این دِلِه، هَند و جَر دَره

اَتّه شاب بَیر و بُوئِر غَزّه، بَوین تَش چاجِ بِن

نونّ گَل تِکایتِه وُ، چشمه سِفره مَر دَره

وَختی « یابو » ی اوسار رِ ماسِنِه عَمقِلی سام

دُون که دِشمندِ اِما رِه، اُونجه راسّی شَر دَره

توپّ تَش کِندو، تِفِنگِ ماسِنو، چِشّ کوریک

پَرپَتو کِنده سیکونّ، این چَموشّ عَر دَره !

اَلبِ سُو زَندِه تِفنگ، قوش دَره چیندِکایِ سَر

مارِ دَس خِشکایدِه خون ویندی و، چَن تا پَر دَره

غَزّه نیم مِرد و، ونِه اِفتابِ دیم چَنگلی روش

اَمبا « یابو » فِکرِ شِه دلخِشی و شوچَر دَره

آ حُسَین و جانبِرار و یارَلی، صد تا علی!

تَش به سمتِ مِن تِنِ دَشت و کَسو و کَر دَره

هر مِسَلمونی که ویندِه غَزّه بَیّه کِربِلا

ونِه سَرتَن توتِراک، کاسِه ونِسّه زَر دَره!

خون بِنایتِه اونجه رِ، جانِ خدا بِرمه بِمو!

دَسّ گردِن دَکِتی دِنبالِ دردِ سَر دَره

غَزّه تِسّه بَمیرِم! دَس مِه دَوِسّ و تِک بَدوت

این جِهون خِراب بَئی، دَسّ دِتا تیب نَر دَره

دومبه تِه خرمنِ تَشّ، او نَزِنده اَتّه کس

تا که دین دارنی، تنِسّه مسجد و مَمبِر دَره

اَمبا گیرمِه لَلـِه رِ، سودّ تِه سَر دِمبِه شِه پیش

تا که بِگ بَیته جِهونّو، دِم به دِم بِگلَر دَره

 

خون آنجا را فرا گرفت، خدا هم به گریه افتاد

کنارِا جاق گرم نشسته اید و فرزند را بر زانو

همسرت – سنمبر – هم در کنار

شکر خدا نان و خورشت چغندر هم به سفره

میان تو و گرسنه فاصله هاست

 قدمی بردار و غزه را ببین که بامش به آتش است

نان به دهان موش و آب چشمه در دهان مار

وقتی افسارِ یابو ( نتان یاهو !) بدست عمو سام می افتد

بدان که دشمن در آنجا در پی شر است

توپ را آتش می کند – تفنگ بر دست و چشم بسته

بچه ها را درو میکند، چموش هوای عرعر دارد

سفیر گلوله است و قوش بر سرِ جوجه ها

در دست مادر، خون خشکیده می بینی و مشتی پَر

غزه نیمه جان و صورت آفتابش چنگ خورده

ولی « یابو » پیِ دلخوشی و گردش شبانه ( شکار )

آی حسین و جانبرار و یارعلی و صدها علی

آتش را میل به آیش و خرمن ماست

هر مسلمانی که شاهدِ تبدیل غزه به کربلاست

بند بندِ وجودش درد است و کاسه اش به زهر

خون، سرزمین آنجا را فرا گرفت، خدا هم گریه میکند

ا ز دست لُمپنی که در پیِ درد سر هست

برایت بمیرم غزه! دست و دهانم بسته است

این خراب آباد جهان هم در یدِ قدرت دو زورگیرا ست

می دانم کسی آبی به آتش خرمنت نمی زند

تا که منسوب به دین و مسجد و منبر هستی

 ولی « لَله وا » را بر میدارم و نغمه ترا سر می دهم

تا وقتی جهان در کفِ بیگ است و به تداومِ حضورِ بیگلرها

 

1393/5/3  مصادف با روز قدس / کشور سوئیس

 

نقل از روزنامه همشهری مازندران / دوشنبه 6 مرداد 1393

………………………………………………………………………………………

چهاردانگه نیوز: استاد کیوس گوران اوریمی متولد هفتم خرداد سال 1317 شمسی در روستای اوریم سوادكوه است. وی كارشناس بازنشسته منابع آب و روزنامه نگار و نویسنده كه دیرسالی را به سرودن شعر می پردازد. كیوس گوران قریب سی سال قبل به سرودن شعر به گویش طبری روی آورد. وی برگزیده اولین همایش نخبگان و مشاهیر مازندران است كه توسط صدا و سیمای مازندران ترتیب یافته بود و بارها توسط انجمن های هنری – فرهنگی تهران و مازندران مورد تجلیل قرار گرفت و تاكنون با مشكلات كه او بدان اشاره دارد و بر سر راه نشر می بیند، توانسته است چندین كاست از سروده های مازنی خود را با صدای خود منتشر كند. وی از 10 سال قبل، شنوایی اش را از دست داد و امروز در غم ناشنیدن و دو صد درد دیگر كه عارض جسم او گشته است، به همان استقامت، سرودن و نوشتن را ادامه می دهد. نقل از سایت تبیان

 

شعر «مازرون» از زیباترین غزل های تبری اوست:

 

بهار مازرون

ای دپیته عطر مه مازندرون سرخ گِل

دل ره غش ایارنه نوای بلبلون مسِّ دل

سبز شال وندنه تِسکا شِه کمر افرای پیش

تِتی کاک سَلوم شونه خشک چنار چو و چل

از صفارود تا هراز و تجن روشن او

او چه اویی کنّهو شربته، شربت عسل

ونوشه گیرنه بهار ِبِک و بو دل دَنِشه

سِرپیشِ سرخِ انار وَندنه سر ره سرخ جِل

تَفتِ کِلاک زمسون خِر و خِش بورده پئی

خُرد چله غلطه بییه اِسا پِنِمه شِل

تو تراک ورف روز توم بونه افتاب کشه

تشِ اَنگِشت شونه مار، سیو بونه سرخ کَتِل

دس وندمِّه حِنا کِمّه شِه تن اِسپه جِمه

شومبه تا رنگ بکنم عیدی بن مِرغِنه کِل

هشته ازّال مِنه جور، ورزا هِمند اورِگ بزه

رسنه نوبت ورز و واردنی کسو کمل

به نشا اِلمهِ شِه دشته، کوچِ بار سمتِ اوریم 

که اگر دِر بجومِندم کَفِنه اسبه سَپِل

مازرون! سفره پِر برکتی و پِر بِک و بو

آرزو کِمبه تِره باقی بداره تِه عمل

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.