پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

معرفی آزاده سرفراز، نامدار سلیمانی ورکی+ خاطره

پایگاه خبری چهاردانگه در راستای اعتلای فرهنگ ایثار و شهادت و با در پیش بودن ۲۶ مرداد سال روز آزادی، آزادگان، آزاده سرفراز نامدار سلیمانی که جزء اولین آزادگان مازندران می باشد خاطراتی را از روز های اسارت برای پایگاه خبری چهاردانگه ارسال نمود. ضمن تشکر از ایشان، معرفی، خاطرات، گفتگوی پایگاه خبری چهاردانگه و عکس های ایشان در دوره اسارت توسط پایگاه خبری چهاردانگه منتشر می شود تا جوانان این مرز و بوم که آن روز ها را درک نکردند بتواند با این نامدار ایان سرفراز آشنا شوند.

4

 

 اختصاصی پایگاه خبری چهاردانگه: پایگاه خبری چهاردانگه در راستای اعتلای فرهنگ ایثار و شهادت و با در پیش بودن ۲۶ مرداد سال روز آزادی،  آزادگان،  آزاده سرفراز نامدار سلیمانی که جزء اولین آزادگان مازندران می باشد خاطراتی را از روز های اسارت برای پایگاه خبری چهاردانگه ارسال نمود. ضمن تشکر از ایشان، معرفی، خاطرات، گفتگوی پایگاه خبری چهاردانگه و عکس های ایشان در دوره اسارت توسط پایگاه خبری چهاردانگه منتشر می شود تا جوانان این مرز و بوم که آن روز ها را درک نکردند بتواند با این نامدار ایان سرفراز آشنا شوند.

 

معرفی به قلم خودشان: اینجانب نامدار سلیمانی ورکی فرزند وهاب متولد اول تیر ۱۳۴۰ در روستای ورکی متولد شدم.  دوران دبستان را در روستای ورکی و ذوره راهنمایی را در هولار ساری و مشهد به پایان رساندم .

سال ۱۳۵۳ به تهران رفتم و در شرکت کفش ملی شروع به کار کردم و درسا۵۸ وارد ارتش جمهوری اسلامی ایران شدم دوره آموزشی را در پادگان قصر وتخصصی را در زرهی شیراز و دوره تکمیلی را در پادگان افسریه گذراندم وب نده خدمه تانگ چیفتن توپچی بودم چهار ماه از آموزشم باقی مانده بود که با شروع جنگ  داوطلب برای عزام به جبهه حق علیه باطل شدم .

۲۵شهریور عازم جبهه شدم و در تاریخ ۶مهر ۵۹ در حالی که سه روز محاصره بودیم با زخمی شدن از ناحیه دست و پا به اسارت نیروهای عراقی در آمدم و بنده اولین اسیر ساروی و فکر کنم اولین شهید ساروی هم شهید آقایی ورکی بودند.

بعد از دستگیری ما سه نفر را داخل گودالی انداختند و خواستند ما را زنده بگور کنند لودر اولین خاک را بر روی ما ریخت و دومی را که شروع کرد استواری سریع فریاد زد دست نگه دارید اینها جز اسرا هستند مارا از چاله بیرون آوردند و به شهر العماره منتقل کردند. دو شب در آنجا و دو  شب در بغداد نگه مان داشتند وب عد به اردوگاه رمادیه انتقالمان دادند.

دوسال ونیم در اردوگاه رمادیه و هفت سال و نیم در اردوگاهموصل ماندم و ۲۶  مرداد ۱۳۶۹ اولین گروه اسرایی بودیم که  از موصل یک آزاد شدیم.

 

فعالیت بنده در اسارت در بخش فرهنگی گروه سرود و تاتر فعالیت میکردم و در بخش ورزشی کشتی و تکواندو کار میکردم و به عنوان مربی تکواندو حدودا بیش از سیصد تا شاگرد آموزش دادم و تعدادی هم مربی شدند و سه سال متوالی در بخش کشتی در مسابقات دهه فجر در وزن ۴۸و۵۲کیلویی اول شدم و  از دست حاج آقا جمشیدی وسردارداش حمدالله مربی کشتی از فرماندهان سپاه کرمانشاه جایزه گرفتم .

در اسارت توانستم زبان عربی و انگلیسی تا اندازه ای یاد بگیرم پس از اسارت دیپلم گرفتم و سال ۹۰ وارد دانشگاه رشته مترجم زبان انگلیسی شدم .

 در سال ۷۲ با درجه استواری از ارتش بازخرید شدم و در شرکت نفت ده سال پیمانکاری کار کردم و دو سال در شرکت گاز با ماشین استیجاری مشغول بودم و هفت سال در اداره کل حمل و نقل و پایانه ها و در سال ۹۲ باز نشسته شدم.

photo_2016-07-26_08-00-41

خاطره نامدار سلیمانی در خصوص آمار اردوگاه

بعثیها برای شمارش اسرا در اردوگاه ها چند شیوه داشتند اردوگاههای رمادیه و عنبر داخل آسایشگاه اسرا را شمارش می کردند . در اردوگاههای موصل تا قبل از فرار دو نفر از اردوگاه موصل یک صبحها سرباز عراقی ساعت ۷ درب آسایشگاه را باز می کرد و می رفت بدون اینکه اسرا را شمارش کند بعد از ظهر که سوت داخل باش می زدند سربازعراقی بچه ها را موقع داخل رفتن می شمرد بعد درب را قفل می کرد و می رفت . اما فرار دو نفر شاید اوضاع را در کل اردوگاهها تغییرداد. آمار عصر تبدیل به سه آمار و بعضی مواقع به چهار وعده می رسید و عراقیها حدود چهار الی پنج ساعت از وقتمان را در آمار می گرفتند. بعد از فرار تمامی منفذها ی هواکش حمامها ، توالتها ، آشپزخانه و پنجره های رو به بیرون آسایشگاه ها را با بتن وسیمان و ورقهای آهنی گرفتند و زمان بیرون باش ما مدت قابل توجهی کم شده بود . موقع آمار هم بعضی وقتها سرباز عراقی یا شمارش خوب بلد نبود و یا عمدا چندبار ما را می شمرد بعد درجه دار عراقی می آمد و می شمرد و در آخر هم فرمانده اردوگاه یا معاون او برای شمارش می امد تازه بعد از اینکه کل اردوگاه شمارش می شد دستور آزاد باش زده می شد .

 

درزمان آمار اتفاقات تلخ وشیرین زیادی به وقوع می پیوست. نمونه : بعضی وقتها سرباز عراقی شب قبل اسم چند نفر از بچه ها را به بهانه بیداری (نماز شب) یا (مریضی ) یادداشت نموده وصبح سر صف آمار مورد ضرب وشتم قرار میداد . به بهانه نتراشیدن صورت سرصف آماریکی از بچه ها را مورد ضرب وشتم قرار داده و سنگ سختی به صورتش کشیدند و زخمی کردند. به بهانه هشت آذر که سالروز فتح بستان در عملیات پیروزمندانه طریق القدس بود (عراقیها این روز را بدلیل کشته ها وشکست مفتضحانه اشان در جبهه روز شهید می نامیدند) سال اول گفتند که باید به احترام شهدای ما سر صف آمار سرپا ایستاده و یک دقیقه سکوت کنیم که وقتی با مخالفتها ی بچه ها ( عدم رعایت سکوت و انجام حرکات عمدی بچه ها) مواجه شدند کم کم برنامه را در سالهای بعد لغو کردند . مجازات هرکس که برسر صف آمار دیر میرسید سخت بود از جمله غلت خوردن در میان زمین لجنزار اردوگاه وسینه خیز رفتن روی زمین داغ همراه با ضرب وشتم.

 

  در اردوگاه موصل دو مرتبه دیر به سرصف آمار رسیده بود با زیرکی و تمارض به کلیه درد و کمر درد شروع به آه و ناله کردن نمود و اما سرباز عراقی سعی داشت تا سرش را تا داخل لجن جا کندکه افسر عراقی دستور رهایی او را صادر کرد و در آخرهم با چند مشت ولگد او را رها کردند . موقع آمار همه می بایست دو زانو وسر به پایین می نشستیم و از زمان نشستن مرتب خصوصا موقع شمارش سرباز عراقی می گفت : دنک راسک ( سرپایین ) و چنانچه تکانی می خوردی یا سرت بالا می رفت خصوصا اگر افسر استخبارات یا فرمانده حصور داشت ضربه کابل و یا لگد بود که بر سر و یا پهلوی اسیر وارد می شد .

 

عراقیها یک بعداز ظهری آمدند تعداد کمی تیغ دادند و گفتند باید فردا صبح سرصف آمار همه با سر وصورت تراشیده باشند که با هر زحمتی بود انجام دادیم و صبح که از آسایشگاه برای آمار بیرون می آمدیم سروکله ی کل اسرا تاس تاس بود وعراقیها مسخره امان می کردند (البته گر خدا بخواهد عدو سبب خیر شود در آن ایام شپش بیداد می کرد که این نظافت عمومی برای ما بد هم نشد ) البته بعضی آمارهای ناگهانی هم با دلهره واضطراب همراه بود از جمله آمار هایی که عراقیها بدون اطلاع قبلی تعدادی از بچه ها را از پیش ما به اردوگاه دیگری می بردند آن هم با ضرب و شتم و شکنجه و این نحوه جدایی بچه ها که با هم انس گرفته بودند خیلی سخت بود و یا اینکه تعدادی اسیر جدید می آوردند هرچند آنان را با ضربات کابل و مشت و لگد بطور وحشیانه وارد اردوگاه می کردند و ما از پشت پنجره با چشمانی اشکبار آنها را نگاه می کردیم اما بعد از سوت آزاد باش آمار بچه ها با روحیه ای شاد به استقبال آنها می رفتند .

 

یکی از شکنجه ی عراقیها در یکی از اردوگاهها در هنگام آمار بچه ها را مجبور می کردند که دست در پشت گردن به صورت سجده باقی بمانند اگر در هوای سوزان وگرم بیرون بود آن قدر به این حالت نگه می داشتند تا عرق بدنشان کاملا زمین را خیس کند وقتی هم در داخل اسایشگاه بودند پنجره ها را می بستند و آن قدر معطل می کردند تا هوای داخل مثل حمام شود سپس با کابل و باتوم به بدن عرق کرده و خیس بچه ها می زدند .

 

خلاصه شنیدن سوت آمارهای ناگهانی عراقیها آمادگی بچه ها رادر مواجهه و مقابله با ترفند و حیله های جدید افسران حزب بعث عراق در اردوگاه امثال عثمان ، مشعل ، ابوولید ، فضیل ، سرگرد محمودی که همه کاره اردوگاه بودند را البته به لطف الهی و به برکت وجود حاج آقا ابوترابی در اسارت و آنجایی که حضور نداشتند انجام رهنمودهای ایشان به همراه داشت که به یاری حق این بچه ها بودند که همیشه پیروز میدان بودند چرا که به تکلیف عمل می کردند . یادش بخیر .

 

4 نظرات
  1. نامدار می گوید

    با سلام از لطف وبزگواریتان در اشاعه فرهنگ اسلامی وایثار وشهادت سپاسگذارم

  2. مازنی می گوید

    باسلام دست شما درد نکنه بابت اطلاعاتی که از آزاده های عزیزمون میدین .

  3. امين می گوید

    آزادگان، گنجینه های ارزشمندی هستند که در درون آن، فرهنگ انسان ساز دوران اسارت نهفته است.

    ثبت وقایع اسارت، پلی است برای انتقال فرهنگ اسارت از درون اردوگاه ها به شهرهای میهن اسلامی مان، ایران.

    با سلام خدمت آزاده سرافراز جناب آقای سلیمانی ، انشااله که این صبر و استقامت و ایثار شما درسی باشد برای جوانان امروز که سرمشق زندگی شان قرار دهند.

    پیشنهادم این است مسئولان پایگاه خبری چهاردانگه نیوز ، ((همایش و یا شب خاطره )) در محل حسینیه چهاردانگه ای ها با حضور آزادگان عزیز در روز ۲۶ مرداد که روز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی می باشد برای آزادگان عزیز برگزار نموده تا از زحمات و ایثار آنان قدردانی شود .

    براستی که روز ۲۶ مرداد ایران اسلامی شاهد حضور عزیزانی بود که پس از سال‌ها اسارت در زندان‌های مخوف رژیم بعثی صدام، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود می‌گذاشتند.

    این روز یکی از خاطره‌انگیز‌ترین روزهای تاریخ انقلاب اسلامی است که شاهد حضور و آزادی مردانی بود که در راه عهد و پیمانی که با خدا بسته بودند، مجاهدت و استقامت ورزیدند و آنها توانستند در سال‌های زجر و شکنجه، با وجود درد و بیماری جسمی، روح و روان خود را حفظ کنند و تقوا و مردانگی خود را مضاعف نمایند تا در بازگشت به ایران اسلامی در صحنه‌های مختلف اجتماعی، سرمشق و نمونه‌ای برای صلابت و استقامت مردان و زنان ایران اسلامی باشند.

    آزادگان ما، وارثان شهیدان اند و ماندند تا نامشان را گرامی و راهشان را ادامه دهند.

  4. محمد جوادیان می گوید

    جناب آقای نامدار از افتخارات شهر ساری می باشند فردی دیندار،مردمی و اجتماعی با بصیرت که در اشاعه فرهنگ شهید وشهادت واسارت تلاش وافری دارند،انشالله خداوند متعال به ایشان عزت و سربلندی بیشتری عنایت فرمایند

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.