پایگاه خبری چهاردانگه نیوز:
خبرگزاری فارس مازندران ـ سرویس فرهنگی| مرحوم ایران نامی بزرگ زن مازندرانی بنیانگذار بازارچه خیریه در استان هفت دهه از خدا عمر گرفت که ۵۴ سال آن را صرف مددکاری و رفع مشکلات زنان و دختران بیسرپرست و بد سرپرست دیار علویان کرده است روز گذشته براثر بیماری دار فانی را وادع گفت.
در وصف بانو ایران نامی میتوان نوشت؛ ارزشمندترین چیز برای سالک، اشاعه عشق خداوند است؛ اگر عاشق خداوندیم چارهای نیست جز عشق ورزیدن به بندگان دردمند او…
سخت است از بلند نظری بانویی بنویسم که نامش به وسعت ایران، نامیست! اما دیگر در کنارمان نیست؛ مرحوم ایران نامی بزرگ زن مازندرانی بنیانگذار بازارچه خیریه در استان هفت دهه از خدا عمر گرفت که ۵۴ سال آن را صرف مددکاری و رفع مشکلات زنان و دختران بیسرپرست و بدسرپرست دیار علویان کرده است.
“نامی” با ایجاد موسسه خیریهی گل یاس کودکان و نوجوانانی را به عرصه رساند که امروز زنان و مردانی شدهاند از جنس بلور؛ کارآفرین و خیّر…
ایران نامی در پنج دهه فعالیت خیرخواهانه خود همچون مادری دلسوز و خواهری مهربان پناهگاه امن برای بانوانی بود که از ناملایمات زمانه رنج میبردند.
او مصداق عینی این جمله از دکتر شریعتی بود که میگفت: “خدایا به من زیستن عطا کن که در لحظه مرگ بر بیثمری لحظهای که برای زیستن گذشته است، حسرت نخورم”
این بانوی ساروی عاشقانه به همنوع عشق ورزید و امروز با رفتنش حسرت بر دل تمامی کودکان و شکوفههای گل یاس گذاشت.
وقتی تمام تلاشش در “جمعیت دوستداران بهزیستی” ایجاد سرپناه امنی برای زنان و کودکان بیسرپرست و بدسرپرستی بود تا به فرداهایشان امیدوار باشند، از رنج کار خسته نمیشد مانند آب زلال و جاری بود.
نامی بعد از فارغالتحصیلی از دانشکده کشاورزی در اوج جوانی اقدامات ترویجی انجام میداد و براساس حس انسان دوستانه آموزش خانهداری و بهداشتی در روستاهای دور دست کشور را در خدمات خود گنجانده بود.
نامی با هدف خود اشتغالی زنان سرپرست خانوار با حفظ کرامت انسانی راهی در دل مردم مازندران باز کرد که با رفتنش تمامی کودکان بیسرپرست احساس یتیمی دوباره دارند.
ایران نامی، پیشکسوت در امور خیریه بخاطر تجربیات فراوان در کارگروه امور بانوان و خانواده استانداری مازندران صاحب کرسی بود و اظهاراتش برای تصمیمگیریها کاربرد داشت.
صلابت در گفتار و تدبیر در رفتارش آنچنان در دلها نفوذ میکرد که یک تنه فریادرس بانوانی بود که در هیاهوی زمانه کسی صدایشان را نمیشنید.
او فریاد میزد برای احقاق حق پسران و دخترانی که باید درکنار خانواده میبودن اما در پس کوچههای شهر مانند توپ به هر طرف شوت میشدند.
ایران نامی زبان زنانی بود که دست نامردی زمانه گوششان را کَر و زبانشان را لال کرده بود.
نامی از دل میگفت و سخنانش بر دلها مینشست امروز دیگر صدای خسته زنی را نمیشنویم که رنج بیماری او را از پای درآورده است.
دیگر نگاه نافذش را در بین بازارچههای خود اشتغالی زنان کارآفرینی که به دنبال غرفه برای دست سازههای خود هستند را نداریم.
ایران نامی به بانوان ما آموخت تا زنانه به جنگ بی مهریها بروند و با حفظ عزت نفس به استقلال برسند.
او آموخت هیچ کودکی نباید در چهار راههای شهر کودکیش را با کارهای مردانه عوض کند.
ایران خودمان همان خانم نامی همه زنان استان مازندران آرام آرام در گوش زنان ما شعر زنانه زمزمه کرد که زن بودن فضیلت است و باید قدردان این موهبت الهی باشیم.
سخت است از ایران نامی نوشتن زیرا تفکر و نگاهی به وسعت ایران اسلامی داشت او مادر همه کودکان و زنان بی سرپناه مازندران بود و امروز یتیمی دوباره را غنچههای گل یاس تجربه میکنند.
یادداشت: رقیه نعلبدانی
/۸۶۰۰۶/ج