روایت، داستان آن سرنوشت گره خورده کیمیایی است که کودکانههایش را در بستر بیماری و نگاه مظلومانه به کنج اتاقش میگذراند و تا چشم باز کرده است تنها لولههای یک دستگاه را حس کرد و برای زنده ماندن، آن را التماس میکند و معلمی فداکار و صبور است که خستگی نمیشناسد و طعم شیرین زندگی را به شاگردانش میآموزد، عشقی که این بار معنای دیگری دارد.
قهرمان داستان امروز ما معلم فداکار فاطمه خطیبی آموزگار پایه اول دبستان حضرت نرجس منطقه آهودشت چمستان شهرستان نور است که عاشقانه، در پی آموختن علوم به دانشآموزی است که یارای حضور در مدرسه را ندارد و برای وی در خانه مدرسهای برپا کرده است.
به گزارش پایگاه خبری چهاردانگه، به نقل از ایسنا، به همراه مادر نرگس قصهمان وارد اتاقش شدیم، در حال حل تمرین ریاضی بود، در آن فضای سنگین سکوت خانه، تنها صدایی که به گوش میرسید، صدای هق هق تنفس دختر کوچک داستان ما بود.
“نرگس از زمانی که به دنیا آمد درگیر بیمارستان بود چرا که پس از گذشت ۹ ماه متوجه بیماری خاصی در وی شدیم، زمانی که نرگس به ۹ ماهگی رسید از قسمت ریهها و تنفس دچار مشکل و از ۱۰ ماهگی در بیمارستان تخصصی کودکان امیرکلا بابل بستری شد. پس از آن هر دفعهای که حال نرگس مطلوب نبود حدود یک ماه در آی سی یو بیمارستان فوق تخصصی کودکان امیرکلا بستری میشد تا زمانی که دیگر کاری از دست پزشکان بر نمیآمد”.
این سخنان را مادر نرگس، کیمیا طالبی به زبان آورد. مادر نرگس با بغض فشرده در گلو که هر لحظه قورتش میداد گفت: برای درمان فرزندم راهی پایتخت شدیم تا شاید روزنه امیدی پیدا شود، پس از گذشت حدود دو ماه در بیمارستان و انجام عملهای جراحی مختلف، این بار یک ماه و نیم کنار نرگس در ای سی یود بودیم اما دیگر به هیچ عنوان امکان جدا کردن دستگاه تنفس از نرگس وجود نداشت و بدون دستگاه نمیتوانست نفس بکشد.
وی میگوید: پزشکان تشخیص دادند که نرگس باید حتماً “تراکستومی” شود، یعنی باید برای وی دستگاه تنفسی فراهم میکردیم و این آغاز یک دوران سخت چند سال بود. حدود یک ماه و نیم با مشکلات فراوان، بالاخره این دستگاه خریده شد و این بار خانواده سه نفره ما با یک دستگاه همیشه همراه نرگس، راه بازگشت منزل را به پیش گرفت.
سختیهای نرگس تمامی ندارد؛ طالبی میگوید اگر دستگاه تنفسی نرگس خراب شود، به دلیل هزینه زیاد و توان مالی ضعیفمان، نمیتوانیم دستگاه دیگری را خریداری کنیم و پدر نرگس مجبور است هر سال، ۴ نوبت برای تعمیر این دستگاه تنفس که دیگر جزئی از نرگس است به تهران سفر کند.
مشکل اینجا است که دخترم بدون دستگاه تنفسی نمیتواند نفس بکشد و مجبورم دستگاه تنفس دستی را به ویژه در زمان خواب برای نرگس نگه دارم چون بدون دستگاه نمیتواند بخوابد و به او حالت خفگی درونی دست میدهد.
ناراحتی داستان زندگی این دختر معصوم ۸ ساله از اینجا آغاز میشود که حدود دو سال است نرگس به دلیل “شل بودن” عضلات، دچار اسکولیوز (انحراف جانبی ستون فقرات) و نسبت به قبل کم توان و ضعیفتر شده که باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد.
مادر نرگس در این خصوص میگوید که پزشک متخصص این بیماری از بیمارستان فوق تخصصی کودکان مفید رفته است و کسی دیگر هم به جای وی نیامد، از سویی دیگر عمل جراحی در بیمارستانهای خصوصی برایمان به شدت دشوار است و در طول این دو سال امیدوار بودیم که در همین بیمارستان دولتی عمل جراحی انجام شود که متأسفانه نشد.
اینها بخشی از زندگی کودکانه دختر معصوم ۹ سالهای است که با وجود سختی فراوان، امیدوارانه به آینده مینگرند. آیندهای که باید برای خود بسازد. در این میان نقش معلم فداکار داستان ما بسیار مهم و حیاتی است.
تا یادمان نرفته از فاطمه خطیبی بگوییم، شخصی که شاید عشق به معلمی و حضور در منزل نرگس، ما را به پای درد و دل مادر این دختر معصوم کشاند.
با وی در خصوص فداکاریاش صحبت کردیم. اگر سخن از فداکاری این معلم به میان میآید اتفاقی و یا برای دلخوشی شخص خاصی نیست، اینکه بدون هیچگونه چشمداشتی و حتی دریافت اضافهکاری، پس از حضور در مدرسه و انجام وظیفه خود، برای تحصیل نرگس پیشقدم میشود و به وی همانند یک دانشآموز، علم میآموزد.
این معلم فداکار در گفتوگو با ایسنا میگوید: با مادر نرگس به جهت همسایگی در ارتباط بودم و شرایط این دختر معصوم را میدانستم، بعد از مهرماه متوجه شدم که بخاطر شرایط آموزش و پرورش، کمبود مدرس و بودجه، معلمی به نرگس داده نشد و از طرفی علاقه مندی این دختر به تحصیل را دیده بودم، به همین دلیل پس از مشورت با همسرم تدریس برای نرگس را آغاز کردم و هر روز پس از تعطیل شدن از مدرسه به خانهشان میآیم و به این دختر کلاس اولی درس میدهم.
وی ادامه داد: من با معلمان استثنایی هم در ارتباط هستم و همواره کنجکاو بودم که آیا میتوان با بچههای استثنایی در ارتباط بود یا خیر که به لطف حضور نرگس، با وجود اینکه محدودیت تنفسی دارد، در سر راه همدیگر قرار گرفتیم و از خداوند به دلیل این لطفش شاکرم.
خطیبی با اشاره به اینکه من با تدریس به نرگس معجزاتی را در زندگی خود دیدم که به مراتب بالاتر از دریافت حقوق است و هرگز انتظاری از خانواده این دختر معصوم نداشتم، گفت: نرگس از نظر ذهنی هیچ مشکلی ندارد و هر چه را که می گویم به راحتی یاد میگیرد و با وجود اینکه از مدرسه به خانه نرگس می آیم اما اصلاً خستگی را اینجا احساس نمیکنم.
خطیبی میگوید از همان دوران ابتدایی به معلمی علاقه مند بودم و به دلیل سختیهایی که در دوران ابتداییام کشیدم، تلاش کردم معلم شوم تا بتوانم با دانشآموزان ارتباط مناسب و خوبی برقرار کنم.
وی با بیان اینکه اگر به ۲۵ سال قبل بازگردم باز هم شغل معلمی را به دلیل علاقه شدیدی که به تدریس دارم انتخاب میکنم، ادامه داد: معمولاً در انتهای سال آمار دانش آموزان سال بعد را از مدیر مدرسه میگیرم و برنامه ریزی میکنم تا هر سال شیوه تدریس را تغییر دهم. از سویی دیگر ارتباط والدین با معلم نقش مهم و تأثیرگذاری در رشد تحصیلی دانش آموزان ایفا میکند و اگر والدینی نتواند با معلم ارتباط برقرار کند مسلماً در ارتباط دانش اموز با معلم نیز اثرگذار است.
به گزارش پایگاه خبری چهاردانگه، به نقل از ایسنا، شاید اگر وجود چنین معلم فداکاری نبود، هرگز چنین دانشآموزانی که با سختی فراوان تمام عمرشان را درگیر بیماری هستند کشف و دیده نمیشدند.
نرگس داستان ما، دختری از همین سرزمین است و برای عمل جراحی، نیاز به پزشک متخصص دارد، کاری که شاید در توان بسیاری از مردم این سرزمین باشد. همانند این معلم فداکار، خوبیهای خود را دریغ نکنیم.
گزارش از زینب تذکاری، خبرنگار ایسنا مازندران
تصاویر از جواد میرزایی
روایت، داستان آن سرنوشت گره خورده کیمیایی است که کودکانههایش را در بستر بیماری و نگاه مظلومانه به کنج اتاقش میگذراند و تا چشم باز کرده است تنها لولههای یک دستگاه را حس کرد و برای زنده ماندن، آن را التماس میکند و معلمی فداکار و صبور است که خستگی نمیشناسد و طعم شیرین زندگی را به شاگردانش میآموزد، عشقی که این بار معنای دیگری دارد.
قهرمان داستان امروز ما معلم فداکار فاطمه خطیبی آموزگار پایه اول دبستان حضرت نرجس منطقه آهودشت چمستان شهرستان نور است که عاشقانه، در پی آموختن علوم به دانشآموزی است که یارای حضور در مدرسه را ندارد و برای وی در خانه مدرسهای برپا کرده است.
به گزارش پایگاه خبری چهاردانگه، به نقل از ایسنا، به همراه مادر نرگس قصهمان وارد اتاقش شدیم، در حال حل تمرین ریاضی بود، در آن فضای سنگین سکوت خانه، تنها صدایی که به گوش میرسید، صدای هق هق تنفس دختر کوچک داستان ما بود.
“نرگس از زمانی که به دنیا آمد درگیر بیمارستان بود چرا که پس از گذشت ۹ ماه متوجه بیماری خاصی در وی شدیم، زمانی که نرگس به ۹ ماهگی رسید از قسمت ریهها و تنفس دچار مشکل و از ۱۰ ماهگی در بیمارستان تخصصی کودکان امیرکلا بابل بستری شد. پس از آن هر دفعهای که حال نرگس مطلوب نبود حدود یک ماه در آی سی یو بیمارستان فوق تخصصی کودکان امیرکلا بستری میشد تا زمانی که دیگر کاری از دست پزشکان بر نمیآمد”.
این سخنان را مادر نرگس، کیمیا طالبی به زبان آورد. مادر نرگس با بغض فشرده در گلو که هر لحظه قورتش میداد گفت: برای درمان فرزندم راهی پایتخت شدیم تا شاید روزنه امیدی پیدا شود، پس از گذشت حدود دو ماه در بیمارستان و انجام عملهای جراحی مختلف، این بار یک ماه و نیم کنار نرگس در ای سی یود بودیم اما دیگر به هیچ عنوان امکان جدا کردن دستگاه تنفس از نرگس وجود نداشت و بدون دستگاه نمیتوانست نفس بکشد.
وی میگوید: پزشکان تشخیص دادند که نرگس باید حتماً “تراکستومی” شود، یعنی باید برای وی دستگاه تنفسی فراهم میکردیم و این آغاز یک دوران سخت چند سال بود. حدود یک ماه و نیم با مشکلات فراوان، بالاخره این دستگاه خریده شد و این بار خانواده سه نفره ما با یک دستگاه همیشه همراه نرگس، راه بازگشت منزل را به پیش گرفت.
سختیهای نرگس تمامی ندارد؛ طالبی میگوید اگر دستگاه تنفسی نرگس خراب شود، به دلیل هزینه زیاد و توان مالی ضعیفمان، نمیتوانیم دستگاه دیگری را خریداری کنیم و پدر نرگس مجبور است هر سال، ۴ نوبت برای تعمیر این دستگاه تنفس که دیگر جزئی از نرگس است به تهران سفر کند.
مشکل اینجا است که دخترم بدون دستگاه تنفسی نمیتواند نفس بکشد و مجبورم دستگاه تنفس دستی را به ویژه در زمان خواب برای نرگس نگه دارم چون بدون دستگاه نمیتواند بخوابد و به او حالت خفگی درونی دست میدهد.
ناراحتی داستان زندگی این دختر معصوم ۸ ساله از اینجا آغاز میشود که حدود دو سال است نرگس به دلیل “شل بودن” عضلات، دچار اسکولیوز (انحراف جانبی ستون فقرات) و نسبت به قبل کم توان و ضعیفتر شده که باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد.
مادر نرگس در این خصوص میگوید که پزشک متخصص این بیماری از بیمارستان فوق تخصصی کودکان مفید رفته است و کسی دیگر هم به جای وی نیامد، از سویی دیگر عمل جراحی در بیمارستانهای خصوصی برایمان به شدت دشوار است و در طول این دو سال امیدوار بودیم که در همین بیمارستان دولتی عمل جراحی انجام شود که متأسفانه نشد.
اینها بخشی از زندگی کودکانه دختر معصوم ۹ سالهای است که با وجود سختی فراوان، امیدوارانه به آینده مینگرند. آیندهای که باید برای خود بسازد. در این میان نقش معلم فداکار داستان ما بسیار مهم و حیاتی است.
تا یادمان نرفته از فاطمه خطیبی بگوییم، شخصی که شاید عشق به معلمی و حضور در منزل نرگس، ما را به پای درد و دل مادر این دختر معصوم کشاند.
با وی در خصوص فداکاریاش صحبت کردیم. اگر سخن از فداکاری این معلم به میان میآید اتفاقی و یا برای دلخوشی شخص خاصی نیست، اینکه بدون هیچگونه چشمداشتی و حتی دریافت اضافهکاری، پس از حضور در مدرسه و انجام وظیفه خود، برای تحصیل نرگس پیشقدم میشود و به وی همانند یک دانشآموز، علم میآموزد.
این معلم فداکار در گفتوگو با ایسنا میگوید: با مادر نرگس به جهت همسایگی در ارتباط بودم و شرایط این دختر معصوم را میدانستم، بعد از مهرماه متوجه شدم که بخاطر شرایط آموزش و پرورش، کمبود مدرس و بودجه، معلمی به نرگس داده نشد و از طرفی علاقه مندی این دختر به تحصیل را دیده بودم، به همین دلیل پس از مشورت با همسرم تدریس برای نرگس را آغاز کردم و هر روز پس از تعطیل شدن از مدرسه به خانهشان میآیم و به این دختر کلاس اولی درس میدهم.
وی ادامه داد: من با معلمان استثنایی هم در ارتباط هستم و همواره کنجکاو بودم که آیا میتوان با بچههای استثنایی در ارتباط بود یا خیر که به لطف حضور نرگس، با وجود اینکه محدودیت تنفسی دارد، در سر راه همدیگر قرار گرفتیم و از خداوند به دلیل این لطفش شاکرم.
خطیبی با اشاره به اینکه من با تدریس به نرگس معجزاتی را در زندگی خود دیدم که به مراتب بالاتر از دریافت حقوق است و هرگز انتظاری از خانواده این دختر معصوم نداشتم، گفت: نرگس از نظر ذهنی هیچ مشکلی ندارد و هر چه را که می گویم به راحتی یاد میگیرد و با وجود اینکه از مدرسه به خانه نرگس می آیم اما اصلاً خستگی را اینجا احساس نمیکنم.
خطیبی میگوید از همان دوران ابتدایی به معلمی علاقه مند بودم و به دلیل سختیهایی که در دوران ابتداییام کشیدم، تلاش کردم معلم شوم تا بتوانم با دانشآموزان ارتباط مناسب و خوبی برقرار کنم.
وی با بیان اینکه اگر به ۲۵ سال قبل بازگردم باز هم شغل معلمی را به دلیل علاقه شدیدی که به تدریس دارم انتخاب میکنم، ادامه داد: معمولاً در انتهای سال آمار دانش آموزان سال بعد را از مدیر مدرسه میگیرم و برنامه ریزی میکنم تا هر سال شیوه تدریس را تغییر دهم. از سویی دیگر ارتباط والدین با معلم نقش مهم و تأثیرگذاری در رشد تحصیلی دانش آموزان ایفا میکند و اگر والدینی نتواند با معلم ارتباط برقرار کند مسلماً در ارتباط دانش اموز با معلم نیز اثرگذار است.
به گزارش پایگاه خبری چهاردانگه، به نقل از ایسنا، شاید اگر وجود چنین معلم فداکاری نبود، هرگز چنین دانشآموزانی که با سختی فراوان تمام عمرشان را درگیر بیماری هستند کشف و دیده نمیشدند.
نرگس داستان ما، دختری از همین سرزمین است و برای عمل جراحی، نیاز به پزشک متخصص دارد، کاری که شاید در توان بسیاری از مردم این سرزمین باشد. همانند این معلم فداکار، خوبیهای خود را دریغ نکنیم.
گزارش از زینب تذکاری، خبرنگار ایسنا مازندران
تصاویر از جواد میرزایی